پیشتازان طبس

۶۸۷ مطلب توسط «حسین توکلی» ثبت شده است

باز امشب عشق تنها می‌شود / زخم سهم فرق مولا می‌شود
آفتاب عشق گلگون می‌شود / سینه سجاده پرخون می‌شود
پشت نخل آرزو خم می‌شود / داغ حسرت سهم آدم می‌شود
جاده می‌ماند غریب و بی سوار / ذوالفقار عدل می‌گیرد غبار
(شهادت مولا امیر المؤمنین تسلیت باد)





بابا اتاق پر شده از بوی مادرم
وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم
دگر خجل نباش تو از روی مادرم
فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم




خنجری بوسید با تعجیل فرق عشق را
رازها لو رفت عالم دید غرق عشق را
باده ی سرخ ولایت شد سرازیر از بهار
قامت ِ شبنم زده بگرفت برق عشق را




میزند فرق علی٬ کعبه پلی روی بهشت
چه مراعات النظیریست
علی!
کعبه!!
بهشت!!!
شهادت مولی الموحدین حضرت علی (ع) تسلیت باد
التماس دعا




سکوت می وزد و بادها پریشانند
و در به در همه در کوچه های بارانند
شب است و تشنگی نخل ها نمی خوابند
یتیم های خدا هم گرسنه ی نانند




امشب دو جهان به شور شینه
امشب  شب داغ زینبینه
غسل بدن شهید محراب
با اشک دو چشمان حسینه
مولا علی حیدر





غروب و غربت و یک سامرا غم
گرفته قلب مهدی ،قلب خاتم
الا مولای من وقت عزا شد
شده کوفه سراسر غرق ماتم





کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند
دست های پینه دارش استراحت می کنند
نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند
ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست
شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست




على عاشقترین مرد خدا بود
که عشقش را میان سجده میدید
جهان در حسرت خواب بهشت است
بهشت هر شب على را خواب مىدید




مسجد، خموش و شهر پر از اشک بی‌صداست
 
ای چاه خون گرفته کوفه علی کجاست؟
 
ای نخل‌ها که سر به گریبان کشیده‌اید
 
امشب شب غریبی و تنهایی شماست




قتل علی است خاک مصیبت به سر کنید
همچون یتیم گریه برای پدر کنید
ای نخل‌‌های کوفه ببارید خون دل
شب را به یاد غربت مولا سحر کنید




ای نخل‌های کوفه! امام شما چه شد؟
آن اشک و شور و گریه و حال و دعا چه شد؟
محراب کوفه! سرخی دامان تو ز چیست؟
سجادۀ علی! علی مرتضی چه شد؟



  • حسین توکلی

عید کمال دین ، سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصایت و ولایت امیر المومنین علیه السلام بر شیعیان و پیروان ولایت خجسته باد



خورشید چراغکی ز رخسار علیست / مه نقطه کوچکی ز پرگار علیست
هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسایه دیوار به دیوار علیست





روز عید غدیرخم از شریف ترین اعیاد امت من است.پیامبر اکرم(ص)





نازد به خودش خدا که حیدر دارد / دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد






خدایا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
فرا رسیدن عید غدیرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک



دلا امشب به می باید وضو کرد / و هر ناممکنی را آرزو کرد عید بر شما مبارک



علی در عرش بالا بی نظیر است / علی بر عالم و آدم امیر است
به عشق نام مولایم نوشتم / چه عیدی بهتر از عید غدیر است؟



آنان که علی خدای خود پندارند / کفرش به کنار عجب خدایی دارند



چون نامه ی اعمال مرا پیچیدند / بردند به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی / آن را به محبت علی بخشیدند
عیدتان مبارک



تمام لذت عمرم در این است / که مولایم امیرالمومنین است عیدشما مبارک





نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد / ناشر حکم ولایت به ولی می نازد
گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی / عجب اینجاست خدا هم به علی می نازد



هان! ای مردمان! علی را برتر بدانید، که او برترین انسان از زن و مرد بعد از من است... هرکه با او بستیزد و بر ولایتش گردن ننهد نفرین و خشم من بر او باد. (خطبه ی غدیریه)





قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد / ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم / گفتا که علی نور بود سایه ندارد
عید غدیر مبارک




شبی در محفلی ذکر علی بود / شنیدم عارفی فرزانه فرمود
اگر آتش به زیر پوست داری / نسوزی گر علی را دوست داری



خورشید شکفته در غدیر است علی / باران بهار در کویر است علی
بر مسند عاشقی شهی بی همتاست / بر ملک محمدی امیر است علی



مدح علی و آل علی بر زبان ماست / گویا زبان برای همین در دهان ماست




روز مـحـشــر پـرسـیـد ز مـن رب جـلــــــــی / گفت تو غـرق گنـاهی؟ گفتمش یـا رب بلی
گفت پس آتش نمیـگیرد چـرا جـسم و تنـت / گفتمش چون حـک نمودم روی قلبم یا علی




نام علی : عدالت -- راه علی : سعادت -- عشق علی : شهادت -- ذکر علی : عبادت -- عید علی : مبارک



ما زین جهان از پی دیدار میرویم ، از بهر دیدن حیدر کرار میرویم ، درب بهشت گر نگشایند به روی ما ، گوییم یا علی و ز دیوار میرویم





عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است . . . یعنی اینکه باطن قبله را در امام پیدا کن . عید غدیر خم مبارک



ای خدای مرتضی ، گردی از گامهای فتوت مرتضی را بر سر جهانیان بپاش تا ریشه نامردی در جهان بخشکد . عید غدیر خم ، عید ولایت و امامت مبارک





اگر خلق عالم علی را می شناختند ، دوستش میداشتند و اگر خلق عالم علی را دوست میداشتند ، جهنم آفریده نمیشد .




به روز غدیر خم از مقام لم یزلی ، به کائنات ندا شد به صوت جلی . که بعد احمد مرسل به کهتر و مهتر ، امام و سرور و مولا علیست علی ، عید غدیر خم بر شما مبارک



رسولی کز غدیر خم ننوشد ، ردای سبز بعثت را نپوشد . عید غدیر خم مبارک



  • حسین توکلی
  • حسین توکلی


مکه پر شور و شعف/ کعبه می گیرد شرف

قبله را قبله نما/ آمده میر نجف





میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت،
اسد الله الغالب، علی بن ابیطالب، مبارک باد





ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود
خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود
حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین!
حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود
هر فرشته، تا بیایی، ای معمایی ترین!
بال های خویش را دست توسل کرده بود




دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت
جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت
هنگام نهادن قدم بر سر خاک
دیوار حرم به احترام تو شکافت





زان سبب ماه رجب ماه خداست
که اندر آن میلاد شاه لافتی ست
شد رخش از کعبه ظاهر، عقل گفت:
"
چون که صد آمد نود هم پیش ماست"




حجت حق، از حریم حق، به امر حق عیان شد
روشن از نور رخش، ارض و سما، کون و مکان شد
خانه زاد حق ولادت یافت اندر خانه ی حق
حق به مرکز جا گرفت، باطل گریزان از میان شد




زد عشق تو خیمه در دل ما
حل شد زتو جمله مشکل ما
با مهر علی و آل بسرشت
از روز ازل خدا دل ما





ذکر من، تسبیح من، ورد زبان من علی است
جان من، جانان من، روح و روان من علی است
تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی
شکر لله حاصل عمر گران من علی است




هر کس که شود داخل حصن حیدر
ایمن بود از عذاب روز محشر
جز مهر علی و آل چیزی نبود
سرمایه ی طوبا و بهشت و کوثر




ای تو کعبه را نگین/ یا امیر المؤمنین
ای تو خلقت را پدر/ وی خلائق را امین
کن نظر ز روی لطف/ به تمام پدران
روز سیزده رجب/ ای امیر مؤمنان




تقدیم به پدر حقیقیمان، امام زمان-ارواحُنا فِداه:
ای سفر کرده ی موعود بیا / که دلم در پی تو دربه در است
جان ناقابل این چشم به راه / برگ سبزی به تو، روز پدر است





پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون
با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها
هنوزم اگه نگیری، دستامو می افتم از پا




ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان / ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان
ای نام زیبایت همیشه اعتبارم / خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم




دلم شده غرق سرور و شعف
کعبه شده بهر علی یک صدف
مرغ دلم رها شده به سوی
ایوان باصفای شاه نجف



نیستم بیگانه، هستم آشنایت یا علی
از ازل دل داده بر مهر و ولایت یا علی
تا جمال خویش را در کعبه حق ظاهر کند
پرده گیرد از جمال دلربایت یا علی




حضرت علی (ع) فرمود: کسی که زبانش را حفظ کند، خداوند عیب او را می پوشاند.




میلاد مرتضی اسدالله حیدر است
جشن ولادت علی(ع) آن میر صفدر است
زوجی برای فاطمه حق آفریده است
این زادروز همسر زهرای اطهر است
با کوردل بگو، که بجز شیر حق علی (ع)
جای ولادتش حرم خاص داور است؟




حضرت علی (ع) فرمود: قناعت انسان را بی نیاز می کند.
حضرت علی (ع) فرمود: کار نیک را با منت باطل مکن.
امام صادق (ع) فرمود: امیرالمومنین مردی بود که بسیار دعا می کرد.
حضرت علی (ع) فرمود: موج های بلا را ، پیش از آنکه بلا سر رسد، با دعا از خود رفع کنید.




آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس
در خوان جهان پنجه نیالود، علی بود
شاهی که وصی بود و ولی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود، علی بود




تمام لذت عمرم همین است
که مولایم امیرالمومنین است




حضرت علی (ع) فرمود: اسلام معنایش تسلیم در برابر دستورات الهی و عمل به آنها می باشد.





از کعبه حق بانگ جلی می آید
آوای خوش لم یزلی می آید
بشنو که سروش وحی حق می گوید
آغوش گشایید علی می آید




کعبه مانند صدف در دل خود گوهر داشت
گوهری زینت هستی چونان حیدر داشت
یک پیاله ز می اش مست کند عــــالم را
آنکــه اندر قدحش باده ای از کوثر داشت




برخیز که قدسیان جوابت بدهند
وز کوثر معرفت شرابت بدهند
چون ماه رجب باشدو اعیاد علی
این روز دعای مستجابت بدهند






قرآن جز از مدح علی آیه ندارد
ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
گفتم به بر سایه لطفش بنشینم
دیدم که علی نور بود سایه ندارد




دل را ز علی اگر بگیرم چه کنم
بی مهر علی اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان علی اگر نگیرم چه کنم




نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد




علی علیه السلام و زیبائی ها:
زیباترین ولادت: تنها کسی که در داخل خانه خدا بدنیا آمد، اوست.
زیباترین نام: بنا بر روایات متعدد، نام علی مشتق از نام خداست.
زیباترین معلم: علی تربیت شده دست پیامبر (ص) بود.
زیباترین سخنان: به تعبیر بسیاری از بزرگان، نهج البلاغه برادر قرآن کریم است



ای خوانده ترا خدا ولی ادرکنی
بر تو ز نبی نص جلی ادرکنی
دستم تهی و لطف تو بی پایان
یا حضرت مرتضی علی ادرکنی





درِ دنیا زدم دنیا ، علی بود
به عقبا سر زدم عقبا علی بود
در جنت زدم دیدم جوابم
نوای دلربای یا علی بود




اول به صفای دل ولی را بشناس
آنگاه محمد و علی را بشناس
کن دیده از انوار ولایت روشن
زین جلوه خداوند جلی را بشناس



  • حسین توکلی


 نمی ‏دانم در غروب جمعه چه رازی نهفته است! آسمان آبی است اما دلت حال غروب ابری‏ ترین روزهای پائیزی را دارد. اگر جمعه زیباترین روز اردیبهشت با گلهای سرخ هم که باشد، دلتنگی غروب ابری، بر دلت پنجه می‏ کشد. بعدازظهر آدینه، آئینه دلتنگی غریبی است، دلت بهانه می‏ گیرد، هیچ چیز آرامت نمی‏ کند ناگاه به خود می‏ آیی و می‏ بینی که قطرات اشک به آرامی تمام صورتت را پوشانیده است. این اشک از کجا آمده است؟ بهانه ی گریه چیست؟ ای کاش دل با گریه آرام می‏ گرفت، دلتنگی بیشتر به جانت پنجه می‏ کشد تابستان یا زمستان هم که باشد، فرقی نمی ‏کند. دلتنگی غروب جمعه یکی است بر می‏ خیزی، مفاتیح را می ‏گشایی، صبح جمعه را همراه با طلوع آفتاب و «ندبه» در فراق او آغاز کرده ‏ای، غروب آفتاب را با «سمات» به پایان می‏ بری، بر سجاده نماز مغرب که می ‏ایستی قامت به نماز می‏ بندی، احساس غریبی داری، احساس این که او نیز در جایی از همین زمین، قامت به نماز بسته است، غریب تنهایی که منتظر یک جمعه خاص است، جمعه ظهور، جمعه نجات.

این غم غربت جمعه، غم هجر او است که غروب هر جمعه را رنگ انتظار می‏زند، از خودت می‏ پرسی «چگونه یک هفته دیگر را بدون او گذراندی؟ چگونه یک جمعه دیگر بدون حضور او گذشت؟ تو به چه مشغولی که او را با همه وجود فریاد نمی‏کنی؟ بی شک او خود از این دوران طولانی غیبت دلتنگ است. کجایند شیعیان حقیقی و منتظران راستین که جمعه حضورش را با تمامی نیاز بخواهند. تا کی غروب جمعه، غروب این دلتنگی دلهای ماست؟ تا کی نگاهمان به راه دلمان به انتظار بماند؟ آخر چرا نبودش را عادت کرده‏ ایم؟ چطور توانسته‏ ایم و می‏توانیم بدون او جمعه هایمان را بگذرانیم و چرا...

دردیست مرا که بی تو درمان نپذیرد

درمان من این است که بیمار تو باشم


 در تنگ غروب، ماهی دل در تُنگ سینه بیقراری می‏ کند.

نمی‏ دانم سّر غروب در چیست، در فریاد جانسوز «هل من ناصر حسینی» با زمزمه عطشناک «أین الطالب بدم المقتول بکربلا» یا نه؟ نشان از آه دلتنگ زهراست؟

دلم از این دنیا گرفته، حس می‏ کنم قطره اشکی هستم. بروی گونه‏ های زمین. دلم عصر جمعه‏ ای شده است...

مردم! نگاه آسمان را بخوانید. غروب جمعه را بفهمید. چشم‏هایتان را به سرخی‏اش عادت دهید.

غروب جمعه انعکاس آه دلتنگ زهراست. فریاد بلندی است در بغض فرو خورده خورشید. یادی از دلتنگی‏های عاشوراست. یاد گار زمانی است که آسمان فهمید زین پس باید به انتظار بنشیند. آسمانی که آن روز شاهد فروپاشی زمین بود. شاهدان نگاهی، تا ابد روی نوک نیزه ‏ای مات ماند!

نگاهی که می‏گفت: این الطالبُ بدم المقتول بکربلاء

یوسف زهرا! تمام کوچه‏ های فراق را پیموده‏ ایم و تمام دشت‏ های انتظار را دویده‏ ایم و در تمام زلال جوبیار انتظار جاری گشته‏ ایم و کوچه‏ های دلمان را با دعا و نیایش و ندبه، آذین بسته‏ ایم.

بیا و اشک را از چشم‏ های جمعه پاک کن و دل‏ های ندبه را بدست آور!!.


  • حسین توکلی

عشق مهدی‏

غم دوری تو را به کدامین بهانه التیام بخشم و مرغ غمزده قلبم را که به چارچوب خسته سینه‏ ام‏ سر می‏کوبد.

محبوب من! مهدی جان! اسیر کدامین بنده گشته‏ ام که چشمانم را از لطف دیدارت محروم گردانیده‏ اند و راه به کدامین بیراهه رفته‏ ام که تو را در آنجا منزل نیست.

مهدیا! عشق تو در قالب کلمه و جمله نمی ‏گنجد و خوب می‏دانم که عاشق واقعی تو برای این که به آرزوی خود برسد، باید خود سازی و مبارزه با هواها و هوس‏ها را مهمترین کار هر روز خود قرار دهد تا بتواند به تمام خواسته‏ هایش برسد. بیا و دستمان گیر و بیش از این درد هجران را بر دل شکسته و جان بیقرارمان مپسند.



عطر قدم هایت را حس می‏کنم‏

مولای من! زمین تشنه عدالت است و تو مظهر عدالت. بیا و یخ های گناه را با گرمای خورشید نجابت آب کن. لشکریان مخلص تو، در جای جای زمین، اسبهای عدالت را زین کرده ‏اند. نوری در شرق می‏ تابد، تو در حاله‏ای از نور قرارداری و در آسمان امامت همچنان می‏ درخشی. دوست دارم هر وقت قرار بر این شد به گلی بنگرم، رخ زیبای تو تسلی دیدگانم باشد.

تو بهار ایمان را از آسمان به زمین خواهی آورد و ما همچنان در انتظار چنین بهاری زمستانها را پشت سر می‏ نهیم.   



عطش دیدار

 برای من دریافت چنین هدیه‏ ای عالی و زیباست که مرا از خود رها کنی تا به جوار تو بپیوندم و همه افکار عاشقانه‏ ام را متوجه تو سازم. آسیب و گزندی که من به خود می‏ رسانم بقدری برای تو دردآور است که گویی به تو تعلق دارم.

این عشق توست که برای من از برتری و ثروت و لباس گران قیمت، گرانبهاتر است و این دیدار توست که در شیرین ‏ترین فکر و خیالم سلطان قلب من می‏ گردد و مالک سرزمین دلم می‏ شود. ای محبوب شیرینم! همانا من در عطش دیدار تو، در عطش یک نگاهت به جان می‏ سوزم. آری، آری، همیشه از تو می‏ نویسم و تو و عشق تو همچنان همیشه موضوع گفتگوی من است. همانا از تو مدد خواسته‏ ام و برای رستاخیزت لحظه ‏شماری می ‏کنم چرا که از هر هنر و دانش و دانایی بالاتری. پس روی بنما تا چشمان زیبای تو، زندگی و حیات بیشتری به ما بخشد!


  • حسین توکلی


مولای من! لطافت تو را در وزش هر نسیم حس می‏ کنم، چهره نورانی‏ ات آذرخشی است که روشنایی را بر چهره زمین حک می‏ کند. ای ستاره نورانی! من به عشق تو می‏ نویسم، به تو می‏ اندیشم و همه جا را لبریز از شمیم حضور تو می‏ بینم و شبهای مهتابی را به یاد تو به صبح گره می‏زنم.

نمی‏ دانم چگونه می‏ توان از انتظار گفت، گویی همه واژه‏ ها در کنار این معنی منتظرند. گویی همه ذرات عالم شعار «اولئک هم الوارثون» سر داده‏ اند و مائیم آن هایی که به تداوم ایثار خونها باقی مانده ‏ایم، از ایثار لاله‏ هایی که حسرت انتظار را به لذت حضور چشیدند و ما، مانده‏ ایم تا شاید روزی حضور او را به تعیّن انوارش نظاره گر باشیم.


ما که لب تشنه دیدار توئیم‏

همه نادیده، خریدار توئیم‏

نه خریدار، گرفتار توئیم‏

نه گرفتار، که بیمار توئیم‏


  • حسین توکلی


آنانکه در دل عشق تو را دارند می‏دانند عشق بدون درد عشق نیست. عشق شوریدگی می‏ طلبد و به دلدادگی نیاز دارد و منتظران تو همان عاشقان دلداده و شوریده و دردمندند.

مهدی جان! بیا تا حضور سبز تو دفتر زندگی مان را بهار کند. ای بهار هستی! خزان ظلم و ستم بیداد کرده بیا و زمین را جوان کن، بیا اگر تو بیایی لاله‏ ها می‏ خندند. بیا تا پنجره دلهای مان را رو به سوی آفتاب همیشه جاوید عدالت باز کنیم.

یا مهدی! حضورت را با ظهورت برایمان جاودان ساز. ای غایب از نظر به همه ما توفیق دوری از گناه و صفات ناپسندی که باعث دوری ما از صراط مستقیم الهی می‏ شوند بده.

ای یوسف زهرا! تویی که بر طرف کننده غم و اندوه دلهایی. بیا و تشنگان جرعه وصالت را از چشمه زلال ظهور خود سیراب کن.


عمری به آرزوی وصال تو سوختیم‏

با یاد آفتاب جمال تو سوختیم‏

ما را اگر چه چشم تماشا نداده ‏اند

ای غایب از نظر به خیال تو سوختیم‏

این شام هجر کی سپری می‏ شود که ما

در آرزوی صبح زوال تو سوختیم‏

ما را چو مرغکان، هوسِ آب و دانه نیست‏

اما ز حسرت لب و خال تو سوختیم‏

چیزی به گفتگوی فراق تو ساختیم‏

عمری به آرزوی وصال تو سوختیم‏


  • حسین توکلی


مولای من!

 هر صبح جمعه دیده‏ ها بارانی، دست‏ها رو به آسمان و تکرار ندبه به همراه فریادهای انتظار تا به کی؟

افسوس که با نامت گریه می‏کنیم نه زندگی! افسوس که تو را می‏خوانیم برای خودمان نه برای خودت!

افسوس که به شنیدن هر صدایی راضی شده‏ ایم، اما حتی خوابی آرام از تو نیست که قرارمان را بر هم زند و سلطنت حدیث نفسمان را در هم پیچد. افسوس که اشک شوق زمانی بر سیمایمان جاری می‏شود که تو واسطه استجابت دعایمان شده‏ ای یا قرار است که باشی!

نام تو مزین کننده خوبی برای روضه هایمان، کارت عروسی هایمان، جشن‏ هایمان و... شده است!

«نام مهدی»، نام قشنگی است که بر فرزندان مان می‏گذاریم!

هر چند همین‏ ها هم لیاقت می‏خواهد ولی افسوس که به جمعه‏ ها عادت کرده‏ ایم و به نیامدنت...

و سید مرتضی چه زیبا گفت که: «شیطان تمام حکومت خود را بر عادات ضعف‏ها و ترس‏های ما بنا نهاده است.»

مولا جان! دیگر این هیبت پوشالی و بی ثمری را که راه انداخته‏ ام نمی‏خواهم. کمک کن تا آنگونه باشم که تو می‏خواهی، دعا کن تا راهی را که منتهی به فرهنگ و اندیشه حکومت توست بپیمایم و اندیشمند راه تو باشم.


 

امروز وقتی چشم در چشمان بی آلایش آسمان شهرمان دوختم، نمی‏دانم چه شد، ولی ندایی در درونم تو را عجیب بی قراری کرد، گویی جز تو هیچ کس و هیچ چیز برایم معنا نداشت...

نمی‏خواهم تنها در هنگام دلتنگی‏ هایم به یاد تو باشم، که بر عکس می‏خواهم آن زمان که غرق شادی و نشاط این دنیا می‏ شوم، تو را به یاد آورم و این شادی کوچک را با همین دستانِ خالیِ خود پیشکشت کنم. چرا که بر این باورم: مؤمن سراسر حضور است و حضور به ظهور و بروز این اسباب خاکی تعلق ندارد. حتی اقرار می‏کنم که این پاییز هم نیست که بعد از مدت‏ها قلمی را که به حرکت در آورده است که تا تو نیایی نه ادعا دارم و نه می‏دانم که بهار چیست؟ اگر چه باورم سال‏هاست در انتظار ظهور ملکوتیت به شکوفه نشسته است.

بهار بی بهانه‏ ام، شبی بیا به خانه ‏ام

که بی فروغ روی تو اسیر این زمانه‏ ام

سحر بیا، تو را قسم به ناله شبانه ام‏

شود که بال و پر زنم، رسم به آشیانه ‏ام

  


هر گاه کلمه انتظار گوشم را نوازش می‏دهد ناخود آگاه به یاد پناهگاه می‏افتم. پناهگاهی که هر عاشق و منتظری برای خویش ساخته است تا خلوت و تنهایی خود را در آن به سر کند تا شاید بتواند راهی برای رسیدن به سویش بگشاید و تا انتهای انتظارش در رؤیای خیال پرواز کند.

و مولای من!

ما نیز این چنین تو را به عنوان پناهگاه خود انتخاب نمودیم تا بتوانیم واژه انتظار را راحت‏ تر بر زبان بیاوریم و در رؤیای دیدن تو پرواز کنیم (متی ترانا و نراک) و تک و تنها این جمله را تکرار کنیم که:

هر کس برای خویش پناهی گزیده است

ما در پناه قائم آل محمدیم‏


  • حسین توکلی


 منتظران عاشقت چشم‏های خود را با دامنه‏ های اشک ندبه آذین بسته‏ا ند و فرش راهت کرده‏ اند، تا غبار قدومت را توتیای چشم سازند. شقایق‏ های خون رنگ دشت عشق، نوید آمدنت را به گل‏های عدالت می‏ دهند.

بیا! تا گل‏های عدالت، با عطر خود، جام جان مان را لبریز سازد.


دوست دارم زنده باشم تا ببینم روی تو

تا به جای دیده جان خویش اهدایت کنم‏



یوسف کنعان من کی خواهی آمد از سفر؟

گر بیایی من به خال گونه‏ ات دوزم نظر

این خیال باطل است ای خام دنیا برحذر

نیمه شب‏ها سر به آغوش بیابان غریبان سرنهد

شاید آوای وصالی زان حرمها بر دلم مرهم نهد

دل که راضی ناشود زین پاتک و سوتک زدن‏

ای توأم آرام جان، مرهم بیا، نی را بزن‏

شاید آن آوای وصلت مرهمی باشد به روی زخم من

پس بیا ای مرهم زخمان من، ای یار من، دلدار من‏

این کبوتر را مزن سیلی به رویش، رد مکن‏

او دلی تا وسعت این آسمان امید دارد، جان من‏

این کبوتر در قفس نای پریدن را ندارد تا به اوج‏

ای توأم امید جانها، پس بیا ای اوج موج‏

من اگر خود را مرصّع کرده ‏ام، آشفته از خال لبم‏

خال خود بر من نما، کاشفته این هیبتم‏

می‏ نشینم من به روی تیزی شمشیر عشق‏

یا ببینم مر تو را یا جان به قربانت کنم با تیر عشق‏

بس که گفتم من فقط حرف تو را مُرد این دلم‏

«حجت حق» جان زهرا پر کن از نوشین عشقت این دلم‏


  • حسین توکلی