پیشتازان طبس

عشق مهدی‏

غم دوری تو را به کدامین بهانه التیام بخشم و مرغ غمزده قلبم را که به چارچوب خسته سینه‏ ام‏ سر می‏کوبد.

محبوب من! مهدی جان! اسیر کدامین بنده گشته‏ ام که چشمانم را از لطف دیدارت محروم گردانیده‏ اند و راه به کدامین بیراهه رفته‏ ام که تو را در آنجا منزل نیست.

مهدیا! عشق تو در قالب کلمه و جمله نمی ‏گنجد و خوب می‏دانم که عاشق واقعی تو برای این که به آرزوی خود برسد، باید خود سازی و مبارزه با هواها و هوس‏ها را مهمترین کار هر روز خود قرار دهد تا بتواند به تمام خواسته‏ هایش برسد. بیا و دستمان گیر و بیش از این درد هجران را بر دل شکسته و جان بیقرارمان مپسند.



عطر قدم هایت را حس می‏کنم‏

مولای من! زمین تشنه عدالت است و تو مظهر عدالت. بیا و یخ های گناه را با گرمای خورشید نجابت آب کن. لشکریان مخلص تو، در جای جای زمین، اسبهای عدالت را زین کرده ‏اند. نوری در شرق می‏ تابد، تو در حاله‏ای از نور قرارداری و در آسمان امامت همچنان می‏ درخشی. دوست دارم هر وقت قرار بر این شد به گلی بنگرم، رخ زیبای تو تسلی دیدگانم باشد.

تو بهار ایمان را از آسمان به زمین خواهی آورد و ما همچنان در انتظار چنین بهاری زمستانها را پشت سر می‏ نهیم.   



عطش دیدار

 برای من دریافت چنین هدیه‏ ای عالی و زیباست که مرا از خود رها کنی تا به جوار تو بپیوندم و همه افکار عاشقانه‏ ام را متوجه تو سازم. آسیب و گزندی که من به خود می‏ رسانم بقدری برای تو دردآور است که گویی به تو تعلق دارم.

این عشق توست که برای من از برتری و ثروت و لباس گران قیمت، گرانبهاتر است و این دیدار توست که در شیرین ‏ترین فکر و خیالم سلطان قلب من می‏ گردد و مالک سرزمین دلم می‏ شود. ای محبوب شیرینم! همانا من در عطش دیدار تو، در عطش یک نگاهت به جان می‏ سوزم. آری، آری، همیشه از تو می‏ نویسم و تو و عشق تو همچنان همیشه موضوع گفتگوی من است. همانا از تو مدد خواسته‏ ام و برای رستاخیزت لحظه ‏شماری می ‏کنم چرا که از هر هنر و دانش و دانایی بالاتری. پس روی بنما تا چشمان زیبای تو، زندگی و حیات بیشتری به ما بخشد!


  • حسین توکلی