پیشتازان طبس


مولای من! لطافت تو را در وزش هر نسیم حس می‏ کنم، چهره نورانی‏ ات آذرخشی است که روشنایی را بر چهره زمین حک می‏ کند. ای ستاره نورانی! من به عشق تو می‏ نویسم، به تو می‏ اندیشم و همه جا را لبریز از شمیم حضور تو می‏ بینم و شبهای مهتابی را به یاد تو به صبح گره می‏زنم.

نمی‏ دانم چگونه می‏ توان از انتظار گفت، گویی همه واژه‏ ها در کنار این معنی منتظرند. گویی همه ذرات عالم شعار «اولئک هم الوارثون» سر داده‏ اند و مائیم آن هایی که به تداوم ایثار خونها باقی مانده ‏ایم، از ایثار لاله‏ هایی که حسرت انتظار را به لذت حضور چشیدند و ما، مانده‏ ایم تا شاید روزی حضور او را به تعیّن انوارش نظاره گر باشیم.


ما که لب تشنه دیدار توئیم‏

همه نادیده، خریدار توئیم‏

نه خریدار، گرفتار توئیم‏

نه گرفتار، که بیمار توئیم‏


  • حسین توکلی