شیوه امپریالیسم امریکا در قبال انقلاب اسلامى قبل از حمله نظامى
انگیزه ها و زمینه هاى تجاوز امریکا:
هدف اصلى؛ ساقط نمودن حکومت آیت الله خمینى
چگونگى اجراى توطئه
همه هواپیماهاى سى-۱۳۰ به زمین نشستند.
معجزه طبس، از زبان مقامات امریکایى
تربیت امروزه نه تنها در جوامع و خانواده های مسلمان مورد توجه قرار گرفته و هر پدر و مادری آرزو میکند که فرزندان خود را طبق رهنمودهای صحیح و اصول و ارزشهای والای انسانی و الهی تربیت نموده و در آینده فرزندی رشد یافته و کارآمد داشته باشد بلکه اهداف عالی و اخلاقی تعلیم و تربیت از مهمترین دغدغه های جهانی است.
سازمان ملل متحد در بند2 از ماده 26 اطلاعیه جهانی حقوق بشر مقرر داشته است که: تعلیم و تربیت باید به توسعه شخصیت انسان و تقویت و احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی متوجه گردد و تفاهم و اغماض و مودت را بین کلّیه ملل و دسته های نژادی و مذهبی به وجود آورد و موجب پیشرفت فعالیتهای ملل متحد در راه حفظ صلح شود.(1)
موضوع این نوشتار افزون بر اهمّیتی که در خود مسئله تربیت وجود دارد به نقطه نظرات شخصیتی برمیگردد که خود نمونه بارزی از یک انسان کامل و تربیت یافته در مکتب نبوی، علوی و فاطمی است و هم چنین پرورش دهنده فرزندانی است که هر کدام به نوبه خود به عنوان اسوه های عالی و تجلی ارزشهای والای انسانی در تاریخ بشر می درخشند. امام حسن مجتبی(ع) همان شخصیت تربیت یافته در دامان رسالت است که پیامبر اکرم(ص) در مورد وی فرمود: حسن پسر من است ،او از من است. او نور چشم من و روشنائی قلب من میباشد، او میوه جان من است، او سید و آقای جوانان اهل بهشت است. او حجت خدا بر امت من میباشد. دستورات او دستورات من و سخن او سخن من است، کسی که از او پیروی کند او از من است و کسی که با دستورات او مخالفت کند از من نیست.(2)
خصلتهای زیبا و کمالات عالی انسانی آنچنان در وجود مقدس وی میدرخشد که حتی دشمنانش را نیز به اعجاب و تحسین واداشته است.
ابن حجر عسقلانی از دانشمندان اهل سنت می نویسد: هنگامی که حسن بن علی(ع) از دنیا رفت یکی از دشمنان سرسخت آن حضرت در تشییع جنازه او گریه میکرد. حسین بن علی(ع) به او گفت: تو با آن همه اذیت و آزار و مخالفت که در مورد برادرم روا میداشتی باز هم گریه میکنی؟ او گفت: انّی کنت افعل ذلک الی احلم من هذا و اشار بیده الی الجبل؛(3) من به کسی بدی میکردم و آزارش میدادم که صبورتر و حلیمتر از این کوهها بود.
در مورد مقام ارجمند آن حجت الهی همین بس که حضرت سیدالشهدا(ع) با آن عظمت و جلالت خویش در مقابل دستورات و اوامر امام حسن(ع) تسلیم محض بود. امام باقر(ع) فرمود: ما کلّم الحسین بین یدی الحسن اعظاماً له؛(4) امام حسین (ع) به خاطر رعایت عظمت امام حسن(ع) هیچ گاه در مقابل سخن او حرفی نمیزد.
سیره تربیتی امام حسن علیه السلام
در سیره تربیتی امام حسن(ع) مسائل تربیتی و نکات باریک روان شناختی قابل توجهی دیده میشود که میتواند به عنوان الگو و روش صحیح تعلیم و تربیت کودکان مطرح شود و بهترین فنون پرورش کودکان برای والدین و مربیان است.
بر اساس روش تربیتی امام مجتبی(ع) بعد از این که به زمینهها و بسترهای مناسب در تعلیم و تربیت پرداخته شد، با ایجاد ارتباط عاطفی و بکارگیری شیوههای صحیح تربیتی به رشد و پرورش فرزندان اقدام میشود.
در این شیوه مسائل اساسی و ریشهدار تربیت، عوامل و نقش آفرینان در این صحنه، شیوههای اصلاح رفتار و جلوگیری از لغزشها، صفات و شرائط مربیان برتر، راههای مقابله با مشکلات و حل آنان، تربیت دینی، اهمیت الگو و سرمشق، موانع و آفات تربیت، اهمیت خانواده و نقش بنیادی والدین از جمله مواردی است که مورد توجه قرار گرفته است که برخی از آنان در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد.
اهمیت تربیت
انسان موجودی ترقی خواه و دارای استعداد کمال است و برای سیر تکاملی خویش لازم است با پیروی از یک روش تربیتی قوی و کامل تلاش نماید و در کنار پرورش جسم در تعالی روح خود و فرزندانش نیز کوشا باشد و گرنه ماهیت انسانیاش را از دست خواهد داد. امام حسن مجتبی(ع) در مورد اهمیت تربیت معنوی و روحی میفرماید: «عجبت لمن یتفکّر فی مأکوله کیف لایتفکّر فی معقوله فیجنّب بطنه مایؤذیه و یودع صدره ما یردیه؛ تعجب میکنم از فردی که در غذای جسمانی خود فکر میکند (که سالم و بهداشتی و پاکیزه باشد) اما در غذای روح و جان خویش نمیاندیشد»، در نتیجه شکم خود را از غذاهای زیانبخش حفظ میکند ولی برایش اهمیتی ندارد که افکار پلید و ناپسند در روان او وارد شده و وجودش را در معرض افکار پست و انحرافی قرار دهند.
نقش آفرینان در تربیت
والدین
از منظر امام حسن مجتبی(ع) پدر و مادر در شکل گیری شخصیت فرزندان اساسی ترین نقش را دارند به این جهت آن حضرت به مردی که در مورد خواستگاران دخترش از آن حضرت نظرخواهی میکرد، به نقش پدر آینده و مدیر خانواده اشاره کرده و فرمود: «زوّجها من رجلٍ تقّیٍ فانّه ان احبّها اکرمها و ان ابغضها لم یظلمها؛(5) برای همسری دخترت مردی با تقوا و مؤمن برگزین، زیرا اگر او دختر ترا دوست بدارد وی را احترام خواهد کرد و اگر خوشایند او نباشد به وی ظلم نمیکند.»
همچنین آن گرامی به اهمّیت نقش مادر پرداخته و هنگامی که با معاویه مناظره میکرد در مورد یکی از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقی وی از نقش مادرش هند یاد کرده و گفت: معاویه! چون مادر تو «هند» است و مادر بزرگت «نثیله» میباشد و تو در دامن چنین زنان فرومایه و پست پرورش یافتهای این گونه اعمال زشت از تو سر میزند و سعادت ما اهلبیت پیامبر(ص) در اثر تربیت در دامن مادرانی پاک و پارسا همچون خدیجه و فاطمه میباشد.(6)
دوستان
حساسترین دوران رشد کودک در مراکز آموزشی و مدرسه سپری میشود و مربیان و معلمان با گفتار و رفتار و منش خود صفات و اخلاق روحی و روانی شان را به فرزندان منتقل میکنند و دانش آموزان بیشترین تأثیر را از اساتید و مربیان خود میگیرند بنابراین بخش مهمی از شخصیت فرزندان بستگی به معلمان و اساتید وی دارد. در این راستا امام حسن (ع) تأثیر چشمگیر معلمان و نقش ارزنده آنان در عرصه تربیت را یادآور شده و آنان را به تربیت صحیح دانش آموخته گان سفارش کرده و فرمود: کسی که یتیم آل محمد(ص) (دانشجو و دانش آموز دینی) را سرپرستی نماید و به جای پدر و اولیاء دلسوزش وی را تحت مراقبت خویش قرار دهد، یتیمی که در ورطه جهل و ناآگاهی فرورفته است. چنانچه او را از جهل برهاند و امور مشتبه و به هم آمیخته را برای او توضیح دهد و به تأمین نیازهای مادی او نیز اقدام نماید فضیلت و بلندی مقام وی (در مقایسه با دیگران) همچون درخشش خورشید به (سُها) و ستاره کم نور است.(8)
محافل عمومی و مذهبی
محافل عمومی و مذهبی از دیگر عوامل تربیت در منظر امام حسن مجتبی(ع) است. آن حضرت در گفتاری حکیمانه افزون بر نقش مجالس و کانونهای اجتماعی در اخلاق افراد به شرکت در محافل مفید و سازنده توصیه نموده و میفرماید: کسی که پیوسته به مساجد رفت و آمد داشته باشد یکی از هشت بهره را نصیب خود خواهد کرد: آشنائی با دوستان جدید، استفاده از دانشهای نو و اطلاعات تازه و نایاب، یافتن دلیل محکم و قاطع در راه هدف، رسیدن به رحمتی مورد انتظار از طرف خداوند، آموختن سخنانی که او را از لغزش و خطاها باز میدارد، یاد گرفتن راههای صحیح و هدایت بخش، ترک گناه از ترس خداوند، خودداری از معصیت به خاطر شرم از مردم و ترس از رسوائی.(9)
الف) تحریک حس کمال خواهی
انسان ذاتاً شخصیت خود را دوست دارد و سعی میکند که با کسب کمالات محبوبیت و عزّت خود را تقویت کرده و بالا ببرد. مربیان میتوانند با استفاده از این خصلت و تحریک حس برتریطلبی فرزندان آنان را به سوی اهداف صحیح تربیتی هدایت کنند.
امام حسن(ع) از این شیوه در تربیت فرزندان استفاده میکرد. آن حضرت روزی فرزندان خود و فرزندان برادرش را دعوت کرده و در ضمن یک گفتگوی صمیمی به آنان فرمود: انّکم صغار قومٍ و یوشک ان تکونوا کبار قومٍ آخرین فتعلّموا العلم فمن لم یستطع منکم ان یحفظه فلیکتبه و لیضعه فی بیته؛(10) همه شما کودکان اجتماع امروز هستید و امید است که بزرگان جامعه فردا باشید پس دانش تحصیل کنید و علم بیاموزید. هر کس از شماها توانائی حفظ دانش را ندارد آن را بنویسد و در منزلش نگهداری نماید.
انسان در دوران نوجوانی شدیداً به دنبال الگو میگردد و حس تقلید او را وادار میکند تا از الگوهای دلبخواهش تقلید نماید. این خواسته درونی وسیله مناسبی است که مربیان و والدین در امر تربیت از آن بهره گیرند و الگوهای خوب را در معرض دید فرزندان قرار دهند و به او معرفی نمایند. امام مجتبی(ع) در سیره و سخن خویش به الگوی نیکو اشاره کرده و آنان را به پیروانش میشناساند. آن حضرت بعد از شهادت پدر بزرگوارش به معرفی شخصیت ممتاز تاریخ، حضرت امیرالمؤمنین(ع) پرداخته و آن گرامی را به عنوان سرمشق خوبان عالم معرفی کرده و فرمود: ای مردم! در این شب مردی از دنیا رفت که در هیچ کار نیکی، پیشینیان بر او سبقت نگرفتند و بندگان خدا در هیچ سعادتی به او نمیتوانند برسند. او به همراه پیامبر(ص) جهاد میکرد و جان خود را فدای او مینمود.(11)
آن حضرت در سخن دیگری حضرت فاطمه زهرا(س) را مقتدای نیایشگران به شمار آورده و در مورد آن بانوی وارسته فرمود: ما کان اعبد من فاطمة کانت تقوم حتّی تتورّم قدماه؛(12) در دنیا شخصی عابدتر از فاطمه(س) نبود، آن بزرگوار در حالت مناجات و عبادت آنقدر روی پاهای خود می ایستاد تا آن که پاهای مبارکش ورم کرد.
ج) شیوه حلم و خویشتن داری
حلم و بردباری مربیان در ارتباط با متربیان حساسیت خاصی دارد. زیرا نوجوانان و کودکان در اثر بازیگوشی و شیطنت ممکن است دچار خطاها و لغزشهائی شوند و موجبات ناراحتی بزرگترها را فراهم آورند امّا استفاده از این شیوه مربیان را بیشتر یاری خواهد کرد. و طعم شیرین مدارا و گذشت را در آینده نزدیک خواهند چشید. این شیوه را در رفتار امام حسن(ع) به نظاره می نشینیم:
روزی امام حسن مجتبی(ع) سوار بر مرکب خویش، در یکی از معابر مدینه عبور میکرد. با مردی از اهل شام مواجه شد. آن مرد شامی تا حضرت را شناخت بیدرنگ به لعن و نفرین امام پرداخته و سخنان ناشایستی را نثار امام کرد. حضرت امام مجتبی(ع) در همان حال با کمال خونسردی و بردباری تمام سخنان زشت و دشنامهای ناروای او را با سکوت و صبر تحمّل کرد و خشم خود را فرو میبرد. تا این که مرد شامی عقده دل را خالی کرده و خاموش شد. در آن لحظه پیشوای دوم شیعیان با سلام بر آن مرد، سکوت آن چند لحظه خاموشی را شکسته و با لبخندی ملیح که حاکی از صفای دل آن جناب بود و در حالی که مهر و عاطفه و محبت در چشمان نافذ و سیمای نورانیاش موج میزد لب به سخن گشوده و به آرامی فرمود: ای مرد! گمان میکنم که در این شهر غریب باشی و شاید هم مرا به اشتباه گرفتهای؟ حالا اگر از ما رضایت بطلبی از تو راضی میشویم و اگر چیزی از ما بخواهی، به تو میبخشیم، اگر راه گم کردهای؛ راهنماییت میکنیم، اگر گرسنهای تو را سیر مینمائیم، اگر لباس نداری تو را میپوشانیم، اگر نیازمندی؛ تو را غنی میکنیم، اگر از جائی رانده شده یا فراری هستی تو را پناه میدهیم اگر خواستهای داری بر میآوریم، اگر توشه سفرت را پیش ما آوری و مهمان ما باشی برای تو بهتر است و تا هنگام رفتن از تو پذیرائی میکنیم. چون که خانه ما وسیع و امکانات مهمان نوازیمان فراهم است.
آن مرد وقتی با این برخورد کریمانه حضرت مواجه شد و سخنان شیوا و دلنشین آن بزرگوار را شنید، آرام آرام احساس کرد که ناراحتی خاصی در درون وجدانش او را میآزارد. آثار شرم و حیا بر صورتش ظاهر شده و پیش از آن که سخنی بگوید، اشک ندامت بر گونه هایش لغزید و با لحنی خاضعانه و مؤدبانه عرضه داشت: شهادت میدهم که تو خلیفه خداوند بر روی زمین هستی، خداوند داناتر است که رسالتش را در کدام خانواده قرار دهد: اللّه اعلم حیث یجعل رسالته؛ تا این لحظه شما و پدرتان منفورترین خلق خدا نزد من بودید و اکنون شما را محبوبترین فرد روی زمین میدانم. آن گاه به همراه امام حسن(ع) راهی خانه آن حضرت شد و تا روزی که در مدینه بود در مهمانسرای حضرت پذیرائی میشد. بعد از آن واقعه در ردیف دوستان و ارادتمندان خاص اهلبیت (ع) قرار گرفت.(13)
د) شیوه های رفتاری
والدین و مربیان مهمترین آموزههای تربیتی را میتوانند با اعمال شایسته خویش در وجود فرزندان پدید آورند. زیرا آموزه های رفتاری بطور غیر مستقیم و ناخود آگاه در نهاد نونهالان تأثیر میگذارد. اگر آنان فقط به گفتارها و توصیه های خالی از عمل بسنده کنند ممکن است کودکان در دل خود این ابیات را زمزمه کنند که:
پندم چه دهی نخست خود را
محکم کمری ز پند بربند
چون خود نکنی چنان که گویی
پند تو بود دروغ و ترفند
با مروری کوتاه به سیره عملی امام مجتبی(ع) بهرهگیری از این شیوه را به روشنی مشاهده خواهیم کرد که تمام کمالات اخلاقی و معنوی و انسانی در سراسر زندگی آن حضرت به چشم میخورد. عفو و گذشت، حلم و بردباری، تواضع و فروتنی، عبادت و راز و نیاز کرامت و بخشش و سایر خصلتهای ویژه انسانی در زندگی آن حضرت مشهود است. نمونه ای از سیره عملی آن حضرت را با هم بخوانیم:
یکی از غلامان خدمتگزار حضرت امام حسن(ع) مرتکب جنایتی شد که سزاوار کیفر بود. حضرت دستور داد تا وی را تنبیه نمایند. غلام خطاکار در آن لحظه پیشدستی کرد و خطاب به امام (ع) این آیه را قرائت نمود: و العافین عن النّاس؛ انسانهای وارسته از خطای گنهکاران عفو میکنند. حضرت فرمود: بخشیدم. غلام ادامه داد و اللّه یحبّ المحسنین؛ خداوند نیکوکاران را دوست دارد. امام فرمود: ترا در راه خدا آزاد کردم.(14)
هـ ) تشویق
1ـ انس بن مالک میگوید: یکی از کنیزان امام حسن(ع) شاخه گلی را به حضور آن حضرت هدیه نمود، امام حسن(ع) آن شاخه گل را با کمال میل پذیرفته و به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم. من به عنوان اعتراض گفتم: در مقابل اهداء یک شاخه گل او را آزاد کردی؟ امام فرمود: خداوند در قرآن به ما چنین یاد داده و فرموده است: «اذا حیّیتم بتحیّةٍ فحیّوا باحسن منها؛ هرگاه کسی به شما تحیت گوید پاسخ آن را بهتر از آن بدهید.» سپس فرمود: پاسخ بهتر همان آزاد کردن اوست.»(15)
2ـ روزی آن حضرت غلام جوانی را دید که ظرف غذائی در پیش دارد او لقمه ای از آن میخورد و لقمه دیگر را به سگی که نزدیک او نشسته بود میداد. امام حسن(ع) پرسید: چرا چنین میکنی؟ پسر نوجوان پاسخ داد: من خجالت میکشم که خودم غذا بخورم و این سگ گرسنه بماند. حضرت مجتبی(ع) خواست که به این غلام مهربان پاداشی نیکو عنایت کند به این جهت او را به خاطر این عمل نیک، از مولایش خرید و آزاد کرد و باغی را که در آن کار میکرد خریده و به او بخشید.(16)
و) ورزش و تفریح
در امر تربیت توجه به شادی سالم و روحیهبخش و حرکات نشاط آفرین جایگاه ویژه دارد. چرا که تفریح و ورزش کودکان و نوجوانان را پرتوان، فعال و نیرومند میسازد و افرادی که با نشاط باشند آموزه های اخلاقی و کمالات را بهتر می پذیرند. اساساً تربیت یافتگان مکتب حیات بخش اسلام باید شاداب و روحیه های قوی داشته باشند. امام مجتبی(ع) یکی از ویژگیهای مؤمنین را پرنشاط بودن آنان میداند و میفرماید: از ویژگیهای انسانهای با ایمان، شادی و نشاط داشتن در مسیر هدایت و خودداری از شهوات است.(17)
این روحیه در والدین و کسانی که امر تربیت را به عهده دارند به مراتب باید بیشتر رعایت شود، زیرا کودکان دوست دارند شاد و خندان باشند و از والدین و معلمان عبوس و گرفته در رنج و عذابند.
چون وانمی کنی گرهی خود گره نباش
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
برای تربیت فرزندانی پرنشاط و دارای روح و جسمی سالم شایسته است که مربیان و والدین خود از چنین صفاتی برخوردار باشند. در این زمینه نباید از نقش ورزش غافل بود. در سیره امام حسن(ع) ورزش از روشهای تفریح، سرگرمی و تقویت جسم و روح و بالاخره از عوامل رشد و تربیت محسوب میشود آن حضرت ضمن شرکت در ورزشهای تربیتی و تفریحی از پرورش روحی و معنوی نیز غافل نبود. عاصم بن ضمره میگوید: روزی به همراه حسن بن علی(ع) برای گردش و تفریح به ساحل فرات رفته بودیم، عصر آن روز در حالی که روزه بودیم آب صاف و زلال فرات، روی سنگها و شنها موج میزد و تمام اشیاء داخل آب در مقابل چشمان ما خودنمایی میکردند. حسن بن علی(ع) گفت: اگر لباس شنا داشتم داخل آب میشدم و آب تنی میکردم. گفتم: من دارم و آن را در اختیار شما میگذارم. فرمود: پس خودت چه میپوشی؟ گفتم: من همین طوری به داخل آب میروم. فرمود: این همان کاری است که من اصلاً دوست ندارم و خوشم نمی آید. از رسول خدا(ص) شنیدم که میفرمود: در داخل آب موجودات زندهای است که باید از آنها شرم کنید و به احترام آنان بدون پوشش مناسب به داخل آب نروید.(18)
پی نوشتها :
1. تربیت اسلامی، کتاب دوم، ص 204.
2. و اما الحسن (ع) فانه ابنی و ولدی، و منی و قرة عینی و ضیاء قلبی و ثمرة فؤادی و هو سید شباب اهل الجنه و حجة الله علی الامه، امره امری و قوله قولی، من تبعه فانه منی و من عصاه فلیس منی. بحار الانوار، ج 28، ص 39.
3. تهذیب التهذیب، ج 2، ص 259.
4. المناقب، ج 3، ص 401.
5. مکارم الاخلاق، ص 233.
6. احتجاج طبرسی، ج 1، ص 282.
7. تحف العقول، ص 233.
8. منیة المرید، ص 33.
9. تحف العقول، ص 235.
10. ترجمة الامام الحسن (ع)، ص 167.
11. مسند احمد، ج 1، ص 200.
12. بحارالانوار، ج 43، ص 75.
13. مناقب، ج 3، ص 19.
14. بحارالانوار، ج 43، ص 342.
15. جلوههائی از نور قرآن، ص 27.
16. البدایة و النهایه، ج 8، ص 38.
17. اعلام الدین، ص 137.
18. مسند امام مجتبی(ع)، ص 797.
سایت جامع شهید آوینی
چهل روز غم، دیوارهای کوفه را کوبید و نیزه ها، نیمه جان، پا بر زمین زدند.
به یاد آن روز که طنین «هل من ناصر » کائنات را لرزاند.
این بار، تو باید قیام کنی
چشم هایت را باز کن؛ اینجا کربلاست .
آمده ای تا داغ نفس گیر آن ظهر را، با اشک هایت، مویه کنی.
چشم هایت، بغض فروخورده خاک را به فرات می سپارند.
نگاه کن، نخل های کمر خمیده، استقامتت را تحسین می کنند.
آتش از خاک می جوشد و صحرا هنوز بوی خون می دهد!
فرات، تنها شاهد این ماجراست؛ مگر می شود مشک ها را فراموش کند؛ یا لب های تشنه ای را که با حنجره سوخت باد، آب را فریاد می زدند؟!
غم بر تارک دلت می وزد و هوای اسارتی را نفس می کشی که چهل سال، شکسته ترت کرده است.
شانه های صبرت را بگستران؛ چیزی از خاکستر خیمه ها نمانده؛ باد، همه را به تاراج برده است.
آمده ای تا بعد از چهل روز، بوی برادرت را نفس بکشی؛ تا محکم تر و استوارتر از پیش، در شام بایستی.
برو؛ وقت آن است که خطبه هایت را با تمام وجود فریاد بزنی.
دیگر نوبت آن است که عَلَم های افتاده را برافرازی. بلند شو؛ این بار تو باید قیام کنی!
بزرگداشت اربعین و پرسشهایی درباره این روز
چهل حدیث زیارت امام وحسین (ع) در کربلا
خورشید بر سر خاک، آتش می ریزد.
کاروان خیمه های سوخته، در چهلمین روز خزان بازگشته اند.
قرار است به دنبال لاله های پرپر شده بگردند؛ به دنبال ردپایی از مظلومیت در خاک خفته.
گدازه های آتش، در جام حسرت می سوزند و فرات، عطش خاک را در خود حل کرده است؛ با موج هایی که از داغ آن حماسه، سر به ساحل می زنند.
کاروان آمده است تا خشم تازیانه ها را بر بدن های کوچک، مویه کند؛ آمده است تا قصه دربه دری اش را هم دوش باد، در گوش زمان نجوا کند؛ آمده است تا در رد پای سنگ، آینه های شکسته را جست وجو کند.
غربت کاروان، باران می شود بر خاک و بار دیگر شعله می کشد تمام خاطره های جگر سوخته از زمین .
خورشید، سر به تاریکی گذاشته است و غم، زانو زده در برابر کاروان و:
"افتاده عکس ماه لبِ گودی و زنی در جست وجوی یوسف زیبای بی کفن"
چهل روز است که چله نشین غربت آیینه ام .
چهل پگاه است که چکاچک شمشیرها، خاموش شده و اندوه نیرنگ کوفیان، از حنجره خسته زینب علیهاالسلام فریاد می شود .
فریاد غربت حسین را باید از گلوی خشکیده طفلی شنید که گل پوش تیر وحشیانه سیاه دلان شد .
ای نخل های صبور، شاهدان بی زبان معرکه آتش و خنجر! آنچه را دیدید، در یک هم سرایی شاعرانه بر جهانیان عرضه کنید .
مرا با داغ نینوا تا قیامت پیمانی ست ناگسستنی .
آقا! عاشورایی ام کن
سجاده نشین لحظه های سرخ عبادت! دستی برآور و سینه ام را عاشورایی کن. می خواهم پس از چهل وادی رنج و گریه، نام تو، مستی فزای دقایق عزایم باشد .
آقا! کسی که امروز به تغزیت خاندان تو برخاسته، می خواست دیروز باشد و هواخواهی اش را با نثار جان خویش به تماشا بگذارد .
از چهلمین شب عروج آسمانی ات، چندین چله گذشته است که در شمار نیست؛ اما زخم ها همچنان تازه و مرثیه ها خواندنی ست .
ای آن که لحظه لحظه کنار تو زیستم!
امشب، چهل شب است برایت گریستم
امشب چهل شب است که آب از گلوی من
پایین نرفته، بغض عطشناک کیستم؟
بنشان به تل زینبیه، طاقت مرا
من زینبم؛ نمی شود آخر نایستم
آن جاده را مگو به چه حالی گذشتم و
دل کندم از تو؛ آمدم ای هست و نیستم!
من، چادر سیاه غمم، دور تکیه ات
جز ذکر یا حسین تو، تکرار چیستم؟
این اربعین هم از پی آن اربعین گذشت
چشمان صد حسینیه ات را گریستم
بشیر !
وقتی به مدینة النبی رسیدیم، مبادا کسی جلوی قافله اسرای کربلا، گوسفندی را سر ببرد! این کاروان، از سفر چهل روزه با سرهای بریده بر بالای نی می آید .
نگذار هیچ لاله ای را در رثای شهدایمان پرپر کنند! سراسر خاک کربلا، پر بود از گلبرگ های خونین و پاره ای که از هر سو مرا صدا می زدند: «أخی اخَّی»
اجازه نده کسی بر سر و رویش خاک بریزد؛ هنوز باد، گرد و خاک کوچه های کوفه و شام را از سر و روی زنان و کودکان عزادار نربوده است .
این صورت های کبود و دست های سوخته، نیازی به گلاب افشانی ندارند؛ هنوز اربعین گل هایی که با تشنه کامی بر خاک و خون افتادند، نگذشته است .
بگو پای برهنه به استقبالمان نیایند؛ این کاروان پر است از کودکانی که پای پرآبله دارند .
سفارش کن شهر را شلوغ نکنند و دور و برمان را نگیرند، ما از ازدحام نگاه های نامحرم و بیگانه بازگشته ایم .
بگذار آسوده ات کنم بشیر !
دل زینب علیهاالسلام برای خلوت مزار جدش پر می کشد تا به دور از چشم خونبار رباب و سکینه و سجاد علیه السلام و این کاروان داغدار، پیراهن کهنه و خونین حسین علیه السلام را بر سر و روی خویش بنهد و گریه های فرو خورده چهل روزه اش را یک سره رها سازد.