با «نام و یاد ایزد دانا» آغاز به
سخن که می کنی
از لا به لای کلماتت طنین صدای انبیا به گوش می رسد
تبار این کلمه ها به اندیشه هایی می رسد که خزانه دارشان لقمان حکیم بود
تو میراث دار گنجینه های حکمتی!
آغاز به سخن که می کنی، کلمه ها به پرواز در می
آیند، بالا می روند و به کانون هر چه «کلمه طیّبه» است می پیوندند سخن بگو تا چشم
ها از خواب ندانستن برخیزند، تا قدم های خشکیده ، توانی تازه بگیرد، تا حرف ها و
گفته ها ، در لحظاتی چند مهمانمان کنند. سخن بگو تا حروف
الفبا، دانه دانه بر زمین باران ندیده جانمان ببارد و خوشه خوشه، حدیث زندگی از
وجودمان بروید.
نام عشق را تو به ما آموختی ، نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار ، چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم