پیشتازان طبس

۶۸۷ مطلب توسط «حسین توکلی» ثبت شده است

در عـصـر حاضر، دلیل دور بودن و نا آگاهى قشر عظیمى از کودکان و نوجوانان از مسائل مذهبى، بى توجهى والدینشان به این مسئله مهم است. در این نوشتار به بررسی اجمالی اهمیت و ضرورت تربیت فرزند در اسلام می‌پردازیم.

انسان موجودی است دارای قابلیت‌ها و توانایی‌های نهفته درونی که باید در جریان تربیت آشکار گشته و به ظهور برسد. از سویی دیگر بسیاری از خلقیات و صفات نیکو باید از طرق مختلف در وجود وی ایجاد شده و به کمال برسد. به فرموده شهید مطهری : تربیت عبارت است از پرورش دادن؛ یعنی استعدادهای درونی را که بالقوه در یک شیء موجود است به فعلیت در آوردن و ...  »

 این پرورش دادن‌ها به معنی شکوفا کردن استعدادهای درونی آن موجود است و از همین جا معلوم می‌شود که تربیت باید تابع و پیرو فطرت باشد؛ یعنی تابع و پیرو طبیعت و سرشت شیء باشد. اگر بنا باشد یک شیء شکوفا گردد باید کوشش کرد همان استعدادی که در آن هست بروز و ظهور کند، اما اگر استعدادی در یک شیء نیست، بدیهی است چیزی که نیست و نمی‌شود آن را پرورش داد.

 مثلاً استعداد درس خواندن در یک حیوان وجود ندارد و ما نمی‌توانیم به یک حیوان مثلاً ریاضیات یاد بدهیم تا مسائل حساب و هندسه را حل کند؛ زیرا استعدادی که در او وجود ندارد نمی‌شود پرورش داد. امام خمینی «ره» در این زمینه می‌فرماید: «اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصاره همه موجودات و فشرده تمام عالم است و انبیاء آمده‌اند تا این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجود الهی بشود که این موجود الهی تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالی است.»

 بنابر این تربیت از دیدگاه اسلام پرورش استعداد و به فعلیت در آوردن آن می‌باشد و تربیت فرزند به معناى فراهم آوردن مقدمات لازم براى به فعلیت رسیدن قواى او در راه تقرّب به خداوند است. این عمل نیازمند آگاهى و تمرین عملى می‌باشد. اگر پدر و مادر در جهت انتقال عقاید صحیح و ایجاد رفتار درست در فرزند خود کوشا باشند، خیر او را فراهم کرده‏اند و پروردگار بر آنان رحمت خواهد نمود. درباره عقیده صحیح و انتقال آن به فرزندان، تکلیف بزرگى بر عهده والدین گذاشته شده است، زیرا تأثیر عقایدى که در خانواده رواج دارد و به فرزند القاء مى‏ شود در آینده او غیر قابل انکار می‌باشد.

                                

عمل تربیتى در خانواده به منزله پاسدارى از فطرت توحیدى فرزند است این پاسداری یک وظیفه بزرگ تربیتى و اخلاقى است که عمل به آن مهم‌ترین کارکرد خانواده را فعلیت مى ‏بخشد. امام سجاد (ع) در رساله ی حقوق فرمودند:« حق فرزند تو اینست که بدانى او از توست و هرگونه که باشد چه نیک و چه بد، در دنیاى گذرا به تو منسوب است و تو در آن چه به او سرپرستى دارى مسئول هستى، در ادب نیکو و راهنمایى به سوى پروردگار و یارى او بر طاعت خداوند درباره تو و خودش. پس بر این کار پاداش مى ‏گیرى اگر درست عمل کنى، و کیفر مى‏ بینى اگر نادرست عمل نمایى. پس او را چنان تربیت کن که با اثرى که بر او مى‏ گذرى در دنیا زیبایى بیافرینى و با قیام شایسته به وظیفه ‏اى که نسبت به او دادى در نزد خداوند معذور باشى که هیچ قوتى نیست مگر از خداوند.»

 در این سخن، امام سجاد (ع) تربیت نیکو و آموزش عقیده توحیدى و کمک براى ایجاد رفتار صحیح در فرزند را بیان کرده‏اند و سپس انجام این وظایف را موجب سعادت دنیا و آخرت والدین دانسته ‏اند. در روایتى امیرالمۆمنین (ع) همین وظایف را ذکر فرموده ‏اند:«حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نکو نهد، نیکش پرورد و قرآنش تعلیم دهد.»

آری، آموزش قرآن به معناى آموزش همه عقایدى است که دلالت فرزند به سوى خدا را محقق مى ‏سازد. پرورش نیکو به معناى ادب آموزى و ایجاد رفتار صحیح سعادت بخش می‌باشد. محیط خانواده اولین محیط اجتماعى است که فرزند تجربه مى‏کند. او از اعضاى خانواده به ویژه پدر و مادر بیشترین تأثیر را مى‏ پذیرد، زیرا حمایت خود را از آنان تجربه کرده و همواره دیده است که ضعف ‏هاى جسمى وی را والدین جبران مى ‏کنند. این تجربه‏ ها موجب اطمینان او نسبت به آنان مى ‏شود و این اطمینان باعث پذیرندگى فرزند از پدر و مادر مى‏ گردد. بنابراین اگر والدین در این زمان عقاید صحیح را به وی بیاموزند، قلب نیالوده فرزند آن را مى‏ پذیرد و عادات لازم و متناسب با عقاید صحیح را مى‏ یابد.

 

مسئولیت پدران

روزى عده‌ای از کودکان در کوچه مشغول بازى بودند.

پیامبر (ص) در حین عبور، چشمش به آن‌ها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسئولیت سنگین آنان را در رشد کودک به همراهانشان گوشزد کند. فرمود: «واى بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان.» اطـرافـیـان پیغمبر (ص) با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند. لحظه‌ای اندیشیدند شاید منظور حضرت، فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهى می‌کنند؛ عرض کردند: «یا رسول اللّه، آیا منظورتان مشرکین است؟»

« نـه، بلکه پدران مسلمانى را می‌گویم که چیزى از فرایض دینى را به فرزندان خود نمی‌آموزند و اگـر فـرزنـدانشان پاره‌ای از مسائل دینى را فراگیرند، پدران آن‌ها، ایشان را از اداى این وظیفه باز می‌دارند.»

 اطرافیان پیامبر (ص) با شنیدن این سخن، تعجب کردند که آیا چنین پدران بى مسئولیتی نیز هستند. حضرت که تعجب آنان را از چهره‌شان خوانده بود ادامه داد: «تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزى را به دست آورند... من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند.»

 بنابراین، در تربیت فرزند نیز همچون سایر قلمروهاى زندگى، باید اصول ثابت را از امور متغیر جدا ساخت و به این حقیقت توجه کرد که برخى از آداب و ظواهر زندگى تغییر مى ‏کند و روابط اخلاقى و نیازمندى ‏هاى زندگى اجتماعى دگرگون مى‏ شود. تربیت فرزند را باید با آگاهى از تفاوت‏ هاى خود و فرزندان از حیث فضاى فرهنگى و مناسبات اجتماعى صورت داد. باید فرزند را آماده ساخت تا اصول ثابت و نامتغیر اخلاق را متناسب با ظرف زمانى و مکانى زندگى خود رعایت کند. این آمادگى او را براى مقابله با تلقینات مسموم توانا مى ‏سازد و امنیت اخلاقى او را در دوران جوانى و بعد از آن تضمین مى‏نماید. به امیرالمۆمنین (ع) نسبت داده شده است که فرمودند: «فرزندان خود را به اخلاقى متناسب با روزگارشان مۆدب سازید؛ فرزندان خود را به اخلاق خودتان تربیت نکنید زیرا آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شده‏ اند.

آری، یکى از اهداف تعلیم و تربیت فرزند در خانه و مدرسه، آماده سازى او براى زندگى در اجتماع و تعقیب اهداف جامعه الهى است. به همین دلیل برخى از آموزش‏ها براى وی ضرورى است و باید آموزش‏ها را از خانه آن شروع کرد. نمونه مشهور و بارز این گونه آموزش‏ها در روایتى دیگر از امیرالمۆمنین (ع) آمده است: «فرزندان خود را شنا و تیراندازى بیاموزید»

 اگر بپذیریم که این دو ماده آموزشى به سبب آن است که فرزند را براى انجام وظایف اجتماعى آماده کند، طبعاً نمى‏ توان در همین دو ماده آموزشى متوقف شد؛ بلکه باید به تناسب زمان و نیازمندى‏ هاى جامعه اسلامى، مواد آموزشى متنوع دیگرى را نیز در نظر داشت.

 در نهایت، تأکید مى‏ کنیم که فرزند موهبتى است که به امانت در اختیار والدین قرار گرفته است. باید این موهبت را گرامى داشت و از اکرام و احترام او فروگذاری نکرد، چرا که سلامت روح او در احترام کردن اوست و تربیت اخلاقى وی در سایه اکرام و احترامش موفق‏ تر خواهد بود.


 منبع : سایت تبیان

  • حسین توکلی

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان

پیشتازان


  • حسین توکلی

فرزانگان

فرزانگان

فرزانگان

فرزانگان

فرزانگان

فرزانگان

فرزانگان

  • حسین توکلی
  • حسین توکلی


1- موقعیت اهل بیت در نزد خدا

« وَاحْمَدُوا الَّذى لِعَظمَتِهِ وَ نُورِهِ یبْتَغى مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ إِلَیهِ الْوَسیلَةَ، وَ نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أَنـْبِیائِهِ.»

خدایى را حمد و سپاس گویید که به خاطر عظمت و نورش، هر که در آسمانها و زمین است به سوى او وسیله مىجوید، و ما وسیله او در میان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جایگاه قدس او و حجّت غیبى و وارث پیامبرانش هستیم.

2- حرمت مست کننده ها

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): یا حَبیبَةَ أَبیها کُلُّ مُسْکِر حَرامٌ، و کُلُّ مُسْکِر خَمْرٌ.

پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمود:اى دوستِ پدر! هر مست کننده اى حرام است، و هر مست کننده اى خمر است.

3- بهترین زنان کیستند؟

قالَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) فى وَصْفِ ما هُوَ خَیرٌ لِلنِّساءِ: خَیرٌ لَهُنَّ أَنْ لایرینَ الرِّجالَ، وَ لا یرَوْ نَهُنَّ.
حضرت در وصف این که بهترین چیز براى زنان چیست، فرموده اند: این که زنان، مردان را نبینند، و مردان هم زنان را نبینند.

4- نتیجه عبادت خالص

عَنْ فاطِمَةَالزَّهْراءِ(علیها السلام) :« مَنْ أَصْعَدَ إِلَىاللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أَهْبَطَ اللّهُ إِلَیهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.»
هر که عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد، خداوند متعال برترین بهره و سودش را به سوى او پایین فرستد

5- فاطمه در مقام شکوه از دو خلیفه

«قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(علیها السلام) لِلاَْوَّلَینِ:أَرَأَیتُکُما إِنْ حَدَّثْتُکُما عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): تَعْرِفانِهِ وَ تَفْعَلانِ بِهِ؟ قالا نَعَمْ. فَقالَتْ: نَشَدْتُکُمَا اللّهُ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ اللّهِ یقُولُ:«رِضا فاطِمَةَ مِنْ رِضاىَ، وَ سَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطى، فَمَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ إِبْنَتى فَقَدْ أَحَبَّنى، وَ مَنْ أَرْضى فاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضانى، وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنى»؟ قالا نَعَمْ، سَمِعْناهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، فَقالَتْ: فَإِنّى أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِکَتَهُ أَنَّکُما أَسْخَطْتُمانى وَ ما أَرْضَیتُمانى وَ لَئِنْ لَقیتُ النَّبِىَّ لاََشْکُوَنَّکُما إِلَیهِ.»

حضرت زهرا(علیها السلام) خطاب به خلیفه اوّل و دوّم فرمود:آیا اگر حدیثى را از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کنم به آن عمل خواهید کرد؟ گفتند: آرى. فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرموده اند:«خشنودى فاطمه خشنودى من، و خشم فاطمه خشم من است، هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر که فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته، و هر که فاطمه را خشمگین نماید مرا خشمگین نمود هاست»؟ گفتند: آرى، چنین حدیثى را از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیده ایم. فرمود: من هم خدا و فرشتگان را گواه مىگیرم که شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید، و چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را ملاقات نمایم حتماً از شما به او شکایت خواهم نمود.

6- بدترین امّت

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، شِرارُ أُمَّتى الَّذینَ غَذُّوا بِالنَّعِیم، الَّذینَ یأکُلُونَ أَلْوانَ الطَّعامِ، وَ یلْبَسُونَ أَلوانَ الثِّیابِ وَ یتَشَدَّقُونَ فِى الْکَلامِ.

بدترین امّت من کسانى هستند که: از انواع نعمتها تغذیه مىکنند و خوراکى هاى رنگارنگ مىخورند، و لباسهاى گوناگون می پوشند، و هر چه بخواهند می گویند.

7- نزدیکترین اوقات زن به خدا

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: سَأَلَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)أَصْحابَهُ عَنِ الْمَرْأَةِ ماهِىَ؟ قالُوا: عَوْرَةٌ، قالَ: فَمَتى تَکُونُ أَدْنى مِنْ رَبِّها؟ فَلَمْ یدْرُوا. فَلَمّا سَمِعَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) ذلِکَ قالَتْ: أَدْنى ما تَکُونُ مِنْ رَبِّها أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیتِها. فَقالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از اصحابش پرسید: زن چیست؟ گفتند: زن ناموس است. فرمود: زن چه موقع به خدایش نزدیکتر است؟ اصحاب نتوانستند جواب گویند. چون این سخن به گوش فاطمه(علیها السلام)رسید، فرمود: نزدیکترین اوقات زن به خداى خود هنگامى است که در کُنج خانه خود باشد.
پس از این جواب، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: حقّا که فاطمه پاره تن من است.

8- نتیجه صلوات بر زهرا(علیها السلام)

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) یا فاطِمَةُ مَنْ صَلّى عَلَیکِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بى حَیثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من گفت: اى فاطمه! هر که بر تو صلوات فرستد، خداوند او را بیامرزد و به من، در هر جاى بهشت باشم، ملحق گرداند.

9- على(علیه السلام)، رهبر و پیشوا

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: إِنَّ النَّبِىَّ(علیها السلام) قالَ:«مَنْ کُنْتُ وَلِیهُ فَعَلِىٌّ وَلِیهُ، وَ مَنْ کُنْتُ إِمامَهُ فَعَلِىٌّ إِمامُهُ».

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:هر که من سرپرست اویم، پس على سرپرست اوست و هر که را من رهبر اویم، پس على رهبر اوست.

10- حجاب فاطمه

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: یا رَسُولَ اللّهِ إِنْ لَمْ یکُنْ یرانى فَأَنَا أَراهُ، وَ هُوَ یشُمُّ الرّیحَ.
فَقالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله): أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّى.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) همراه با مرد نابینایى به خانه فاطمه(علیها السلام) آمد، بلافاصله فاطمه(علیها السلام)خود را کام پوشاند. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: چرا خود را پوشاندى با این که او تو را نمی بیند؟ فاطمه(علیها السلام) فرمود: اى پیامبر خدا! اگر او مرا نمی بیند، من که او را می بینم و او بوى مرا حس می کند! پیامبر اکرم فرمود: گواهى می دهم که تو پاره دل منى

11- دستور العملى جامع

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: دَخَلَ عَلَىَّ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ قَدْ إِفْتَرَشْتُ فِراشى لِلنَّوْمِ، فقالَ: یا فاطِمَةُ لا تَنامى إلاّ وَ قَدْ عَمِلْتِ أَرْبَعَةً:خَتَمْتِ القُرآنَ، وَ جَعَلْتِ الاَْنـْبِیاءَ شُفَعائَکِ، وَ أَرْضَیتِ الْمُؤْمِنینَ عَنْ نَفْسِکِ، وَ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ، قالَ هذا وَ أَخَذَ فِى الصَّلوةِ، فَصَبَرْتُ حَتّى أَتَمَّ صَلاتَهُ، قُلتُ: یا رَسُولَاللّهِ أَمَرْتَ بِأَرْبَعَة لا أَقْدِرُ عَلَیها فى هذَا الْحالِ! فَتَبَسَّمَ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ قال:إِذا قَرَأْتِ قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ثَلاثَ مَرّات فَکَأنَّکِ خَتَمْتِ القُرْآنَ، وَ إِذا صَلَّیتِ عَلَىَّ وَ عَلَى الاَْنـْبِیاءِ قَبْلى کُنّا شُفَعاءَکِ یوْمَ الْقِیمَةِ، وَ إِذا اسْتَغْفَرْتِ لِلْمُؤْمِنینَ رَضُوا کُلُّهُمْ عَنْکِ، وَ إِذا قُلْتِ: سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَکْبَرُ، فَقَدْ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ.

در وقتى که بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بر من وارد شد، فرمود:اى فاطمه! نخواب مگر آن که چهار کار را انجام دهى: قرآن را ختم کنى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مؤمنین را از خود راضى کنى، و حجّ و عمره اى را به جا آورى. این را فرمود و شروع به خواندن نماز کرد، صبر کردم تا نمازش تمام شد، گفتم: یا رسول اللّه! به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى که بر آنها قادر نیستم! آن حضرت تبسّمى کرد و فرمود:چون قل هو اللّه را سه بار بخوانى مثل این است که قرآن را ختم کرده اى، و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت کنندگان تو در روز قیامت خواهیم بود، و چون براى مؤمنین استغفار کنى، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگویى: سُبحانَ اللّه وَ الحَمدُ للّه وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اکبرُ، حجّ و عمره اى را انجام داده اى.

12- رضایت شوهر

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): وَیلٌ لاِمْرَأَة أَغْضَبَتْ زَوْجَها وَ طُوبى لاِمْرَأَة رَضِىَ عَنْها زَوْجُها.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: واى به حال زنى که شوهرش را خشمگین سازد، و خوشا به حال زنى که شوهرش از او خشنود باشد

13- ثواب انگشتر عقیق

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ تَخَتَّمَ بِالْعَقیقِ لَمْ یزَلْ یرى خَیرًا.
کسى که انگشتر عقیق به دست کند، همیشه خیر می بیند.

14- على(علیه السلام)، بهترین داور

قالَتْ فاطِمَةُالزَّهراءُ(علیها السلام) عَنْ أَبیها(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ: إِنَّ نَفَرًا مِنَ الْمَلائِکَةِ تَشاجَرُوا فى شَىْء فَسَأَلُوا حَکَمًا مِنَ الاْدَمِیینَ، فَأَوْحَى اللّهُ تَعالى إلَیهِمْ أَنْ تَخَیرُوا، فَاخْتارُوا عَلِىَّ بْنَ أَبیطالب.

گروهى از فرشتگان درباره چیزى با یکدیگر مشاجره نمودند، حاکم و داورى را از بنی آدم تقاضا کردند، خداوند متعال به آنها وحى فرمود که خودتان انتخاب کنید و آنان على ابن ابیطالب(علیه السلام) را برگزیدند.

15- زنان دوزخى

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) ... یا بِنْتى أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِشَعْرِها فَإِنَّها کانَتْ لا تُغَطّى شَعْرَها مِنَ الرِّجالِ، وَ أَمـَّا الْمُعَلَّقَةُ بِلِسانِها فَإِنَّها کانَتْ تُؤْذى زَوْجَها،... وَ أَمَّا الَّتى کانَ رَأْسُها رَأْسَ خِنْزیر، وَ بَدَنُها بَدَنَ الْحِمارِ فَإِنَّها کانَتْ نَمّامَةً کَذّابَةً. وَ أَمَّا الَّتى کانَتْ عَلى صُورَةِ الکَلْبِ فَإِنَّها کانَتْ قینَةً نَوّاحَةً حاسِدَةً.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) (درباره مشاهدات خود از عذاب دوزخیان در شب معراج) فرمود: دخترم! امّا زنى که به مویش آویخته شده بود ، کسى بود که مویش را از مردان نمی پوشانید، و آن که به زبانش آویزان بود، زنى بود که شوهرش را آزار می داد... و آن که سرش سرِ خوک و بدنش بدنِ الاغ بود، زنى بود که سخن چین و دروغگو بود، و آن که صورتش به شکل سگ بود، زنى بود که آواز می خواند و نوحه سرایى می کرد و حسد می ورزید.

16- شرایط روزه دار

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: ما یصْنَعُ الصّائِمُ بِصِیام إِذا لَمْ یصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.

روزه دار چون زبانش و گوشش و چشمش و اعضایش را [از حرام ]نگه ندارد، روزه دار نیست.

17- داناترین و نخستین مسلمان

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): زَوْجُکِ أَعْلَمُ النّاسِ عِلْمًا، وَ أَوَّلُهُمْ سِلْمًا، وَ أَفْضَلُهُمْ حِلْمًا.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: شوهر تو در دانش، داناترین مردم و نخستین مرد مسلمان و در بردبارى، برترین مردم است.

18- کمک به ذرارى پیامبر

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): أَیما رَجُل صَنَعَ إِلى رَجُل مِنْ وُلْدى صَنیعَةً فَلَمْ یکافِئْهُ عَلَیها، فَأَنَا الْمُکافِئُ لَهُ عَلَیها.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر کسى براى فردى از فرزندان من کارى انجام دهد و بر آن کار پاداشى نگیرد، من پاداش دهنده او خواهم بود.

19-  على و شیعیان

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: إِنَّ أَبى(صلى الله علیه وآله وسلم) نَظَرَ إِلى عَلِىٍّ(علیه السلام) وَ قالَ: هذا وَ شیعَتُهُ فِى الْجَنَّةِ.

پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) نگریست و فرمود: این شخص و پیروانش در بهشت اند.

20- شیعه على در قیامت

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: إِنَّ رَسُولَاللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ لِعَلِىٍّ(علیه السلام) : یا أَبَاالْحَسَنِ أَما إِنَّکَ وَ شیعَتُکَ فِى الْجَنَّةِ.

پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) فرمود: اى اباالحسن! آگاه باش که تو و پیروانت در بهشت هستید.

21- قرآن و عترت در آخرین سخن پیامبر

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: سَمِعْتُ أَبى رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) فى مَرَضِهِ الَّتى قُبِضَ فیهِ یقُولُ ـ و قَدِ امْتَلاََتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحابِهِ ـ أَیهَا النّاسُ یوشِکُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضًا یسیرًا، وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیکُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَیکُمْ، أَلا إِنّى مُخَلِّفٌ فیکُم کِتابَ رَبّى عَزَّوَجَلَّ وَ عِتْرَتى أَهْلَ بَیتى. ثُمَّ أَخَذَ بِیدِ عَلِىٍّ فقالَ: هذا عَلِىٌّ مَع الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِىٍّ لا یفْتَرِقانِ حَتّى یرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ، فَأَسْئَلُکُمْ مَا تَخْلُفُونى فیهِما.

از پدرم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در هنگام مرضى که به سبب آن از دنیا رفت ـ و در حالى که خانه، مملوّ از اصحاب بود ـ شنیدم که فرمود:اى مردم! نزدیک است که به آسانى از میان شما رخت بربندم، و به تحقیق سخنى که عذر را بر شما تمام کند پیش فرستادم. بدانید که من در میان شما، کتاب پروردگارم و عترتم، اهل بیتم را بر جاى می گذارم. آن گاه دست على را گرفت و فرمود : این على با قرآن است و قرآن با على است، از هم جدا نمىشوند تا هر دو در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. من در قیامت از شما از آنچه درباره این دو پس از من انجام دهید، خواهم پرسید.

22- شستن دستها

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، لا یلُومَنَّ إِلاّ نَفْسَهُ مَنْ باتَ وَ فى یدِهِ غَمَرٌ.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: سرزنش نکند جز خود را، کسى که شب کند، در حالى که دستش چرب و بدبو باشد.

23- نتیجه گشاده رویى

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: أَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ.

گشاده رویى در چهره مؤمن براى صاحبش، بهشت را سبب می شود.

24- رنج خانه دارى

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: یا رَسُولَ اللّهِ لَقَدْ مَجَلَتْ یداىَ مِنَ الرَّحى، أَطْحَنُ مَرَّةً، وَ أَعْجَنُ مَرَّةً.

اى رسول خدا! دو دستم از سنگ آسیا پینه بسته، یک بار آرد می کنم و یک بار خمیر می سازم.

25- زیان بخل

« عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لی رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِیاکِ وَ الْبُخْلَ، فَإِنَّهُ عاهَةٌ لا تَکُونُ فى کَریم. إِیاکِ وَ الْبُخْلَ فَإِنَّهُ شَجَرَةٌ فِى النّارِ، وَ أَغْصانُها فِى الدُّنْیا، فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْن مِنْ أَغْصانِها أَدْخَلَهُ النّارَ.»

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: از بخل ورزیدن بپرهیز، زیرا که بخل آفتى است که در شخص بزرگوار نیست. از بخل بپرهیز، زیرا که آن درختی است در آتش دوزخ که شاخه هایش در دنیاست، هر که به شاخه اى از شاخه هایش درآویزد، داخل جهنّمش گردانَد.

26- نتیجه سخاوت

«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): وَ عَلَیکِ بِالسَّخاءِ، فَإِنَّ السَّخاءَ شَجَرَةٌ مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ، أَغْصانُها مُتَدَلِیةٌ إِلَى الاَْرْضِ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْها غُصْنًا قادَهُ ذلِکَ الْغُصْنُ إِلَى الْجَنَّةِ.»
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به من گفت: بر تو باد سخاوت ورزیدن، زیرا که سخاوت درختى از درختان بهشت است که شاخه هایش به زمین آویخته است، هر که شاخه اى از آن را بگیرد، او را به سوى بهشت مىکشاند.

27- نتیجه سلام و تحیت بر رسول خدا و دخترش زهرا

«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لی أَبى وَ هُوَ ذاحَىٍّ: مَنْ سَلَّمَ عَلَىَّ وَ عَلَیکِ ثَلاثَةَ أَیام فَلَهُ الْجَنَّةُ»
پدرم در زمان حیاتش به من فرمود:هر که بر من و تو تا سه روز تحیت و سلام بفرستد، بهشت بر او واجب گردد.

28- خنده اسرار آمیز

«لَمّا مَرِضَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) دَعَا ابْنَتَهُ فاطِمَةَ فَسارَّها، فَبَکَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِکَ، فَقالَتْ: أَمّا حَینَ بَکَیتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَنى أَنَّهُ مَیتٌ، فَبَکَیتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنى أَنّى أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِکْتُ.»

هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مریض شد، دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخن گفت. فاطمه(علیها السلام) گریه کرد، مجدّداً رسول خدا با او نجوا کرد، فاطمه(علیها السلام) خندید.
عایشه گوید: در این باره از حضرت زهرا(علیها السلام) پرسیدم، فرمود: چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مرگش را به من خبر داد، گریستم، پس از گریه ام به من خبر داد که نخستین کسى که او را ملاقات کند من هستم، در نتیجه خندیدم.

29- پیامبر، پدر فرزندان زهرا

«عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ ذُرِّیةَ کُلِّ بَنى أُمٍّ عَصَبَةً ینْتَمُونَ إِلَیها إِلاّ وُلْدَ فاطِمَةَ(علیها السلام)فَأَنـَا وَلیهُمْ وَ أَنـَا عَصَبَتُهُمْ.»

فاطمه(علیها السلام) از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود:همانا خداوند عَزَّ وَ جَلَّ ذرّیه هر یک از فرزندان مادرى را سبب ارتباط و خویشاوندى قرار داده که به وسیله آن ذرّیه به او منسوب می شوند، مگر فرزندان فاطمه(علیها السلام)که من سرپرست و خویشاوند آنها هستم {و به من منسوب می شوند}

30- خوشبخت واقعى

«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): هذا جَبْرَئیلُ(علیه السلام)یخْبِرُنى: إِنَّ السَّعیدَ، کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ، مَنْ أَحَبَّ عَلِیا فى حَیاتى وَ بَعْدَ وَفاتى»

فاطمه(علیها السلام) از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: این جبرئیل(علیه السلام)است که مرا خبر می دهد: همانا خوشبخت، تمام خوشبخت و خوشبخت واقعى، کسى است که على را، در زندگی ام و پس از مرگم، دوست داشته باشد.

31-  پیامبر در جمع اهل بیت

«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: دَخَلْتُ عَلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) فَبَسَطَ ثَوْبًا وَ قالَ لی: إِجْلِسی عَلَیهِ، ثُمَّ دَخَلَ الْحَسَنُ فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَها، ثُمَّ دَخَلَ الحُسَینُ فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَهُما، ثُمَّ دَخَلَ عَلِىٌّ(علیه السلام) فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَهُمْ، ثُمَّ أَخَذَ بِمَجامِعِ الثَّوْبِ فَضَمَّهُ عَلَینا ثُمَّ قالَ: أَلّلهُمَّ هُمْ مِنّى وَ أَنَا مِنْهُمْ أَلّلهُمَّ ارْضِ عَنْهُمْ کَما أَنّى عَنْهُمْ راض.» بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) وارد شدم، جامه اى را گستراند و فرمود: بنشین، در این وقت حسن(علیه السلام) آمد، فرمود: نزد مادرت بنشین، بعداً حسین(علیه السلام)آمد. فرمود: با اینها بنشین. پس على(علیه السلام)آمد. فرمود: تو نیز با اینان بنشین، آن گاه اطراف جامه را گرفت و روى ما انداخت. فرمود: خدایا! اینها از من اند و من از اینهایم، خدایا! از اینان راضى باش، همان طور که من از اینها راضی ام.

32- دعاى پیامبر در وقت ورود و خروج از مسجد

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: کانَ النَّبِىُّ إِذا دَخَلَ الْمَسْجِدَ یقُول: «بِسْمِ اللّهِ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ اغْفِرْ ذُنُوبى وَ افْتَحْ لى أَبْوابَ رَحْمَتِکَ» وَ إِذا خـَرَجَ یقـُولُ: «بِسْـم اللّـهِ، أَللّهُمَّ صَـلِّ عَلى مُحَمَّد وَاغْفِرْ ذُنُوبى وَ افْتَحْ لى أَبْوابَ فَضْلِکَ».
فاطمه(علیها السلام) فرموده است: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) چون داخل مسجد می شد می فرمود: «به نام خدا، خدایا بر محمّد درود فرست و گناهانم را بیامرز و درهاى رحمتت را برایم باز کن!» و چون خارج می شد می فرمود: «به نام خدا، خدایا بر محمّد درود بفرست و گناهانم را بیامرز و درهاى بخششت را برایم باز کن!»

33- سحر خیزى

«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: مَرَّ بى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ أَنـَا مُضْطَجَعَةٌ مُتَصَبَّحَةٌ فَحَرَّکَنى بِرِجْلِهِ وَ قالَ یا بُنَیةُ قُومى فَاشْهَدى رِزْقَ رَبِّکِ وَ لا تَکُونى مِنَ الْغافِلینَ، فَإِنَّ اللّهَ یقَسِّمُ أَرْزاقَ النّاسِ ما بَینَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلى طُلُوعِ الشَّمْسِ»

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بر من گذشت، در حالى که در خواب صبحگاهى بودم، مرا با پایش تکان داد و فرمود: دخترم! برخیز شاهد رزق و روزى پروردگارت باش و از غافلان مباش، زیرا که خداوند روزى هاى مردم را بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب تقسیم می کند.

34- مریض در پناه خدا

«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِذا مَرِضَ الْعَبْدُ أَوْحَى اللّهُ إِلى مَلائِکَتِهِ أَنِ ارْفَعُوا عَنْ عَبْدِىَ الْقَلَمَ مادامَ فى وَثاقى، فَإِنّى أَنـَا حَبَسْتُهُ حَتّى أَقْبَضَهُ أَوْ أُخَلِّىَ سَبیلَهُ. کانَ أَبى یقُولُ: أَوْحَى اللّهُ إِلى مَلائِکَتِهِ أُکْتُبُوا لِعَبْدى أَجْرَ ما کانَ یعْمَلُ فى صِحَّتِهِ»

فاطمه(علیها السلام) فرموده است: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: چون بنده خدا بیمار گردد، خداوند به فرشتگانش وحى می کند: قلم تکلیف را از بنده ام ـ تا وقتى که در عهد و پیمان من است ـ بردارید، زیرا خودم او را بازداشت نموده تا جانش را بگیرم یا آزادش گذارم. پدرم می فرمود: خداوند به فرشتگانش وحى فرستاد که براى بنده بیمارم پاداش کارهایى را که در وقت سلامتش انجام می داد، بنویسید.

35- نرمخویى در مقابل دیگران و احترام به زنان

عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم): خِیارُکُمْ أَلْینُکُمْ مَناکِبَهُ وَ أَکْرَمُهُمْ لِنِسائِهِمْ.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است: بهترین شما نرمخوترین شما به اطرافیان و بزرگوارترین شما به زنان است.

36- پاداش آزادى بردگان

«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً کانَ لَهُ بِکُلِّ عُضْو مِنْها فَکاکُ عُضْو مِنَ النّارِ»

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :هر که بنده مؤمنى را آزاد کند، به اِزاى هر عضوى از آن بنده، عضوى از او از آتش جهنّم آزاد گردد.

37- زمان استجابت دعا

«عَنْ أَبیها رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَتْ: قالَ: إِنَّ فِى الْجُمُعَةِ لَساعَةً لا یوافِقُها عَبْدٌ مُسْلِمٌ یسْأَلُ اللّهَ تَعالى فیها خَیرًا إِلاّ أَعْطاهُ إِیاهُ، إِذا تَدَلّى نِصْفُ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ»

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : در روز جمعه ساعتى است که بنده مسلمان در آن وقت چیزى از خدا نخواهد مگر آن که خداوند به او عطا گرداند، و آن وقتى است که نیمه خورشید به سوى مغرب نزدیک گردد.

38- سستى در نماز

«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: سَأَلْتُ أَبى رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) لِمَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ. قال(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ إِبْتَلاهُ اللّهُ بِخَمْسَ عَشَرَةَ خَصْلَةً:یرْفَعُ اللّهُ الْبَرَکَةَ مِنْ عُمْرِهِ، وَ یرْفَعُ اللّهُ الْبَرَکَةَ مِنْ رِزْقِهِ، وَ یمْحُوا اللّهُ عَزَّوَجَلَّ سیماءَ الصّالِحینَ مِنْ وَجْهِهِ، وَکُلُّ عَمَل یعْمَلُهُ لا یوجَرُ عَلَیهِ، وَ لا یرْتَفِعُ دُعاؤُهُ إِلىَ السَّماءِ، وَ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فى دُعاءِ الصّالِحینَ، وَ أَنّهُ یمُوتُ ذَلیلاً، وَ یمُوتُ جائِعًا، وَ یمُوتُ عَطْشانًا، فَلَوْ سُقِىَ مِنْ أَنْهارِ الدُّنْیا لَمْ یرْوَ عَطَشُهُ، وَ یوَکِّلُ اللّهُ مَلَکًا یزْعَجُهُ فى قَبْرِهِ، وَ یضیقُ عَلَیهِ قَبْرُهُ وَ تَکُونُ الظُّلْمَةُ فى قَبْرِهِ، وَ یوَکِّلُ اللّهُ بِهِ مَلَکًا یسْحَبُهُ عَلى وَجْهِهِ، وَ الْخَلائِقُ ینْظُرُونَ إِلَیهِ، وَ یحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا، وَ لا ینْظُرُ اللّهُ إِلَیهِ وَ لا یزَکّیهِ وَ لَهُ عَذابٌ أَلیمٌ»


از پدرم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)درباره مردان و زنانى که در نمازشان سستى و سهل انگارى می کنند، پرسیدم. آن حضرت فرمودند: هر زن و مردى که در امر نماز، سستى و سهل انگارى داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند:1ـ خداوند، برکت را از عمرش می گیرد،2ـ خداوند، برکت را از رزق و روزی اش می گیرد،3ـ خداوند، سیماى صالحین را از چهره اش محو می کند،4ـ هر کارى که بکند بدون پاداش خواهد ماند،5ـ دعایش مستجاب نخواهد شد،6ـ برایش بهره اى از دعاى صالحین نخواهد بود،7ـ ذلیل خواهد مُرد،8ـ گرسنه جان خواهد داد،9ـ تشنه کام خواهد مرد، به طورى که اگر با همه نهرهاى دنیا آبش دهند، تشنگی اش برطرف نخواهد شد،10ـ خداوند، فرشته اى را برمی گزیند تا او را در قبرش ناآرام سازد،11ـ قبرش را تنگ گرداند،12ـ قبرش تاریک باشد،13ـ خداوند فرشته اى را برمی گزیند تا او را به صورتش به زمین کشد، در حالى که خلایق به او بنگرند،14ـ به سختى مورد محاسبه قرار گیرد،15ـ و خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابى دردناک باشد.

39- شکست ظالم

« عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): مَا الْتَقى جُنْدانِ ظالِمانِ إِلاّ تَخَلَّى اللّهُ مِنْهُما، فَلَمْ یبالِ أَیهُما غَلَبَ، وَ مَا الْتَقى جُنْدانِ ظالِمانِ إِلاّ کانَتِ الدّائِرَةُ عَلى أَعْتاهُما»

فاطمه(علیها السلام) فرمود: پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است: دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن که خداوند آن دو را به حال خود واگذارد، و باکى نداشته باشد که کدام یک پیروز گردد.و دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن که هزیمت و شکست از آنِ سپاه ظالمتر باشد.

40- بخشى از خطبه زهرا(علیها السلام)

قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهراءُ(علیها السلام) فى خُطْبَتِهَا المَعْرُوفَةُ:حضرت زهرا(علیها السلام) در آن سخنرانى معروفش در مسجد فرمود:

ـ جَعَلَ اللّهُ الاِْیمانَ تَطْهیرًا لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ : خداوند ایمان را براى تطهیر شما از شرک قرار داد

وَ الصَّلاةَ تَنْزیهًا لَکُمْ مِنَ الْکِبْرِ: و نماز را براى پاک شدن شما از تکبّر

وَ الزَّکاةَ تَزْکِیةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِى الرِّزْقِ: و زکات را براى پاک کردن جان و افزونى رزقتان

وَ الصِّیامَ تَثْبیتًا لِلاِْخْلاصِ : و روزه را براى تثبیت اخلاص

وَ الْحَجَّ تَشْییدًا لِلدّینِ : و حجّ را براى قوّت بخشیدن دین

وَ الْعَدْلَ تَنْسیفاً لِلْقُلُوبِ : و عدل را براى پیراستن دلها

وَ إِطاعَتَنا نِظامًا لِلْمِلَّةِ : و اطاعت ما را براى نظم یافتن ملّت

وَ إِمامَتَنا أَمانًا لِلْفُرْقَةِ :و امامت ما را براى در امان ماندن از تفرقه

وَ الْجِهادَ عِزًّا لِلاِْسْلامِ :و جهاد را براى عزّت اسلام

وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلىَ اسْتیجابِ الاَْجْرِ :و صبر را براى کمک در استحقاق مزد

وَ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ :و امر به معروف را براى مصلحت و منافع همگانى

وَ بِرَّ الْوالِدَینِ وِقایةً مِنَ السُّخْطِ :و نیکى کردن به پدر و مادر را سپر نگهدارى از خشم

وَ صِلَةَ الاَْرْحامِ مَنْماةً لِلْعَدَدِ : و صله ارحام را وسیله ازدیاد نفرات

وَ الْقِصاصَ حَقْنًا لِلدِّماءِ : و قصاص را وسیله حفظ خونها

وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضًا لِلْمَغْفِرَةِ : و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت قرار گرفتن

وَ تَوْفِیةَ الْمَکاییلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییرًا لِلْبَخْسِ : و به اندازه دادن ترازو و پیمانه را براى تغییر خوى کم فروشى

وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهًا عَنِ الرِّجْسِ : و نهى از شرابخوارى را براى پاکیزگى از پلیدى

وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابًا عَنِ اللَّعْنَةِ : و دورى از تهمت را براى محفوظ ماندن از لعنت

وَ تَرْکُ السَّرِقَةِ إِیجابًا لِلْعِفَّةِ : و ترک سرقت را براى الزام به پاکدامنى

وَ حَرَّمَ الشِّرْکَ إِخْلاصًا لَهُ بِالرُّبُوبِیةِ : و شرک را حرام کرد براى اخلاص به پروردگارى او

فَاتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون بنابراین، از خدا آن گونه که شایسته است بترسید و نمیرید، مگر آن که مسلمان باشید

وَ أَطیعُوا اللّهَ فیما أَمَرَکُمْ بِهِ وَ نَهاکُمْ عَنْهُ و خدا را در آنچه به آن امر کرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت کنید

فَإِنَّهُ إِنَّما یخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ زیرا که «از بندگانش، فقط آگاهان، از خدا می ترسند.» (سوره فاطر آیه 28)

منبع: سایت جامع شهید آوینی

  • حسین توکلی


اینکه حضرت فاطمه، بانوى بانوان جهان و سرور عالم به شمار آمده است، حکایت از فضائل بى شمار و مقام والاى او دارد.

راویان، در مجموعه هاى حدیثى، احادیث فضائل ایشان را گرد آورده اند،

مؤلفان، در ترسیم شخصیت آن کوثر بى نظیر، کتاب ها نوشته اند،

ادیبان، با قلم هنرمندانه خویش، زیباترین واژه ها را در ستایش او به کار گرفته و تابلویى ماندگار از روح زیبایش ترسیم کرده اند.

شاعران، طبع خویش را در عرصه «مناقب فاطمى» آزموده و غزل هاى ماندگار و قصیده هاى استوار سروده اند.

پهنه ادب فارسى، جلوه گاه فضائل فاطمى است.

یکى چنین مى سراید:

عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست

گیتى عرض است و این گهر جوهر اوست

در قدر و شرافتش همین بس که ز خلق

«احمد» پدر است و «مرتضى» شوهر اوست

بسیار گفته و سروده اند که «على» کفو و همتاى او بود و اگر این دو نور الهى نبودند، نه براى فاطمه، همسر و همتایى یافت مى شد، نه براى على، کفو و همسرى مناسب. این شعر اشاره به همین منقبت دارد:

این گوهر از جناب رسول اللّه

پاک است و داور است خریدارش

کفوى نداشت حضرت صدیقه

گره مى نبود حیدر کرّارش

و شاعرى دیگر همین مضمون را به این بیان سروده است:

محبوبه حق کسى بجز فاطمه نیست

گر هست کسى، بگویدم آن کس کیست؟

بعد از پدرش محمد، او را همسر

در رتبه کسى نیست، وگر هست، على است!

زیباترین گل هستى که در بوستان رسالت رویید، «فاطمه» بود.

گلى که از نفس معطر او صدها گلستان رویید.

امروز، کجاى این عالم مى توان رفت که عطر فاطمه به مشام نرسد؟

کدام دفتر و دیوان است که به نام او و بیان مناقبش آراسته نگشته است؟

کدام شاعر خوش قریحه و ادیب سخن پرداز است که با سرودن و قلم زدن درباره این «سیدة النساء»، آثار خود را جاودانه نساخته است؟

او، شایسته ترین مادر تاریخ است، و چه سزاوار که روز میلادش را «روز مادر» نامیده اند.

او با فضیلت ترین زن عالم وجود است که در نگاهش «فهرست کمالات» نهفته و در حیاتش «الگوى ایمان» براى همگان است و چه بجا که زادروزش را «روز زن» دانسته اند.

عبادتش، جلوه بندگى در پیشگاه معبود است،

حجابش، اسوه حیا و شرم است.

انفاقش، نمونه ایثار خالصانه در راه خداست،

صبرش، سرمشق تحمل و بردبارى است،

قناعتش، درس آموز ساده زیستى است،

ادبش، آموزنده حسن سلوک با پدر و همسر و فرزندان است،

و وجودش، «حجت» الهى و تحفه خدایى و هدیه ربانى به عالم خلقت است.

باشد که در حریم نامش، آرامش بیابیم و در سایه سار شفاعتش، چترى از رحمت الهى بر سر ما گشوده شود.

در دنیا، عشق و ولاى او را در دل داریم.

باشد که در آخرت نیز، با او محشور گردیم.


منبع : تبیان



  • حسین توکلی


اصل پوشش ظاهر(حجاب) و دارا بودن صفت کمالی عفاف برای زن مؤمنه یکی از وظایف دینی و انسانی به شمار می رود که زنان مسلمان جهت حفظ قوی و کسب رضایت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابراز بندگی خدا از طرفی، و جهت حفظ امنیت اخلاقی اجتماع از سوی دیگر باید ملتزم به آن باشند.

یکی از پیام های صریح زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها اهمیت دادن آن بانوی گرامی به حجاب و پوشش در حد فوق العاده می باشد که در این مختصر به ذکر دو روایت کفایت می کنیم.

1-  از امام کاظم علیه السلام روایت است که علی علیه السلام فرمود: نابینائی اجازه خواست و بر فاطمه سلام الله علیها وارد شد پس حضرت زهرا خود را از او پوشاند، رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی فرمود: برای چه خود را از او می پوشانی در حالی که تو را نمی بیند؟ فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: اگر او مرا نمی بیند همانا من او را می بینم و وی بوی مرا استشمام می کند. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: گواهی می دهم که بی شک تو پارة تن منی {1}  از این روایت علاوه بر پوشاندن بدن، لزوم پوشش بوی عطر زنان هم از مردان نامحرم فهمیده می شود.

2- و نیز علی علیه السلام می فرمایند: خدمت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بودیم، آن حضرت پرسید چه چیزی برای زنان نیکو و رواست؟ حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «خیر للنساء أن لا یرین الرجال و لا یراهنّ الرجال {2}   آنچه برای زنان نیکوست اینکه بدون ضرورت مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز او را ننگرند.

حضرت زهرا سلام الله علیها در عبادت و عصمت به حدّی رسیده بود که در حدیث متفق میان شیعه و اهل سنت آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در رابطه با عصمت و عبادت آن حضرت فرمودند: «إن الله یغضب لغضبک فاطمة و یرضا لرضاک» ای فاطمه سلام الله علیها: خداوند با خشم تو خشم می کند و با رضای تو راضی می شود{3}  آن حضرت گاهی تا صبح مشغول عبادت می شد، حضرت امام حسن علیه السلام می فرمایند: شب جمعه ای دیدم که مادرم همواره در رکوع و سجود بود تا اینکه صبح شد و می شنیدم که برای مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و نام می برد ولی برای خود دعا نکرد. گفتم: ای مادر چرا برای خویش دعا نمی کنی همانگونه که برای دیگران دعا می کنی؟ فرمود: پسرم اوّل همسایه بعد خانه{4}

این روایات علاوه بر اینکه تأکید بر شب زنده داری ها و عبادتهای آن حضرت دارد می رساند که حضرت زهراء نسبت به اطرافیان و همسایگان خویش بی تفاوت نبودند و همواره در حقّ بندگان خوب خدا خیرخواه و برای رفع حوائج آنان دعا می کردند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد دخت گرامیش می فرمود: فاطمه حوریه ای انسانی است، هرگاه در محراب در مقابل خداوند خویش می ایستد. نور او برای ملائکه آسمان همچون نور ستاره ها برای اهل زمین می درخشد، خداوند عزوجل می فرماید: ای فرشتگان من بنگرید به بندة من فاطمه، سرور بندگانم، که در مقابل من ایستاده و بند بند بدن او از خوف من می لرزد و با خشوع قلب خود به عبادت من روی آورده است، شما را گواه می گیرم که شیعیان او را از آتش جهنم امان دادم {5}

حسن بصری با اینکه از طرفداران اهل بیت علیهم السلام نیست می گوید: در این امت کسی عابدتر از فاطمه سلام الله علیها نبود، آنقدر به عبادت می ایستاد که قدمهایش وَرم می نمود{6}

حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظات آخر عمر خویش همچون ایام گذشته مشغول عبادت و راز و نیاز با حضرت احدیت بود و شیعیان و پیروان اسلام و نیز در حقّ گنهکاران و خطا پیشه گان امت اسلامی دعا می کرد و طلب مغفرت برای آنان از بارگاه خداوند متعال داشت. اسماء همسر جعفر طیار نقل می کند که در لحظه های آخر عمر حضرت زهراء سلام الله علیها متوجه آن بزرگ بانوی عالم بودم، ابتداء غسل کرد و لباسهایش را عوض نمود و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم، فاطمه سلام الله علیها را دیدم که رو به قبله نشسته و دستها را به سوی آسمان بلند کرده و چنین دعا می کند: «إلهی و سیدی أسئلک بالّذین اصطفیتهم و ببکاء ولدی فی مفارقتی أن تغفر لعصاة شیعتی و شیعة ذریتی. پروردگارا، بزرگوارا، بحقّ پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه های فرزندانم در فراق من، از تو می خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشائی {7} »

و اینها خود بزرگترین درس از زندگی سرشار از ایمان آن حضرت می باشند که می توانند تحولّی عمیق در دلهای خفته و پژمرده از غفلت و نادانی انسانها در تمامی قرون و بالاخص در عصر حاضر ایجاد کنند. امید است با پیروی از ائمه اطهار علیهم السلام بتوانیم زندگی پر از معنویت و ایمان برای خود و جامعه خود بسازیم. در پایان حدیثی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در رابطه با حضرت زهراء سلام الله علیها ذکر می کنیم. انشاءالله که بتوانیم در زمرة محبان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام قرار گیریم.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من أحب فاطمه ابنتی فهو فی الجنة معی و من أبغضها فهو فی النار. یا سلمان، حبّ فاطمه ینفع مائة من المواطن: رسول خدا صلی الله علیه و آله به سلمان فرمودند: ای سلمان، هر کس دخترم را دوست بدارد او بامن در بهشت است و هر کس او را دشمن بدارد او در آتش است. ای سلمان، حبّ فاطمه سلام الله علیها در صد جایگاه سود می دهد، آسانترین آن جایگاه ها مرگ و قبر و میزان و صراط و محاسبه است. هر کس از او، دخترم راضی باشد من از او راضیم و هر کس من از او راضی باشم خدا از او راضی باشد و هر که بر او خشم کند من بر او خشم کنم و هر کس بر او خشم نمایم خدا بر او خشم کند. ای سلمان، وای بر کسی که به او و شوهرش ستم کند. وای بر کسی که به ذرّیة او ستم کند {8} »

تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها

روایتی در کتاب های متعدد از جمله «من لا یحضر الفقیه» آمده که امیر مؤمنان علی علیه السلام خطاب به مردی از بنی سعد فرمود: این جریان را از خود و فاطمه به شما می گویم: فاطمه نزد من بود و فاطمه کسی بود که در امور زندگی و کار منزل بسیار زحمت می کشید، با مشک آب می آورد، و آسیاب می کرد تا این که دست او زخم می شد، خانه را جارو می کرد تا این که لباس او غبارآلود می شد، و در کارهای پختن غذا زحمت می کشید و از این جهت بسیار خسته و لباس های او از دود هیزم سیاه می شد. من روزی به او گفتم اگر نزد پدرتان بروید و از او خدمت کاری بخواهید که در کارهای منزل به شما کمک کند، شاید از این زحمت ها مقداری راحت شوید.

فاطمه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت، دید افرادی در حضور پیامبر هستند. فاطمه حیاء کرد و چیزی به پیامبر نگفت و برگشت، اما پیامبر فهمید که فاطمه برای کاری آمده بوده است. فردای آن روز، حضرت آمد و فرمود: یا فاطمه دیروز برای چه کاری نزد من آمده بودی؟ ما ترسیدیم که اگر چیزی نگوییم شاید حضرت بلند شود و برود، لذا جریان را مطرح کردیم و کارهای سنگینی را که فاطمه در منزل انجام می داد و سبب خستگی او می شد با حضرت بازگو نمودیم. حضرت در پاسخ فرمود: آیا به شما چیزی که از خدمت کار منزل بهتر باشد نیاموزم؟ بعد فرمود: 34 مرتبه «الله اکبر»، و 33 مرتبه «الحمد لله» و 33 مرتبه «سبحان الله» بگویید. بعد فاطمه سر بلند کرد و سه بار گفت: ما از خدا و رسول خدا راضی شدیم {9}  این اصل جریان بوجود آمدن تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها بود اما به دلیل اهمیت این ذکر شریف، چند نمونه از روایاتی را که درباره فضیلت آن وارد شده بازگو می کنم.

1- امام صادق علیه السلام فرمود: «من سبح تسبیح فاطمة سلام الله علیها غفرالله له: یعنی هر کسی تسبیح حضرت فاطمه بجا آورد خداوند گناهان او را می آمرزد{10}»

2- نیز امام صادق علیه السلام فرمود: «تسبیح الزهراء فاطمه سلام الله علیها فی دبر کل صلاة احبّ الی من صلاة الف رکعةٍ فی کل یوم: یعنی بجا آوردن تسبیحات حضرت فاطمة زهرا در تعقیب هر نماز برای من از هزار رکعت نماز در هر روز محبوب تر است{11}»

3- یکی از روات می گوید نزد امام صادق علیه السلام از سنگینی گوشم شکایت کردم. حضرت فرمود: «علیک بتسبیح فاطمه سلام الله علیها: یعنی بر شما باد به گفتن تسبیحات حضرت زهرا{12}»

پی نوشت ها:

{1} قزوینی، سید محمدکاظم، فاطمة الزهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه علی کرمی، انتشارات نشر مرتضی، چاپ چهارم، 1382ش، ص330.

{2}  نیلی پور، مهدی، فرهنگ فاطمیه، اصفهان، انتشارات مرکز فرهنگی شهید مدرس، چاپ سوم، 1382ش، ص250.

{3}  شیخ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری با علام الهدی، مؤسسه آل البیت، لإحیاء التراث، چاپ اول، 1417ق، ج1، ص294.

{4}  علامه مجلسی، تاریخ چهارده معصوم(ع)، چاپ نهم، انتشارات سرور، 1382ش، ص193.

{5}  قزوینی، سیدمحمدکاظم، فاطمة الزهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه علی کرمی، انتشارات نشر مرتضی. چاپ چهارم، 1382ش، ص301.

{6}  همان.

{7}  فرهنگ فاطمیه، همان، ص15.

{8}  همان، ص13.

{9}  شیخ صدوق، محمد، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 320.

{10}  حلی، وسایل الشیعه، قم، نشر مؤسسه اهل البیت، 1416 ق، ج 6، ص 439، کتاب صلوة، باب 7.

{11}  مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، نشر دار احیاء، 1403هـ ق، ج 82، ص 332.

{12}  همان، ص 334.

 منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

  • حسین توکلی


فاطمه علیهاالسلام ، صبر لایزال نبوی بود که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده، چادر به سر  می‏کشید و در کوچه‏ های مدینه، در تمام رهگذرهای هستی، حضور خدا را به کائنات، یادآور می‏شد. سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید تا هجوم تندبادِ انکار، شمع یک‏تنه حقیقت را خاموش نکند. افسوس از سوره کوثر که در آن خانه گِلین، همسایه اهالی غفلت و سنگدلی شد! آه از زمزمه‏ های شرحه شرحه بتول که در نیم ه‏شبِ سجاده و تسبیح، ارکان عرش را به لرزه می‏ افکند! آه از ریحانه رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله که در مشام حسادتِ زمین، به هدر می‏رفت و چشمانِ حقیقت‏ ستیز زمانه، رخساره طهارتش را طاقت نداشت.

***

و چقدر مظلوم بودی و علی از تو هم، مظلوم‏تر.  و آن‏گاه که پدر، در بسترِ ارتحال افتاد، قلبت شکست. هیچ‏وقت، تو را چنین غمگین ندیده بودم. پدر که گریه‏ هایت را دید، در آغوشت کشید؛ هر چند خود نیز می‏گریست! راستی! نگفتی پدر، برایت چه گفت؟ چه زود او را فراموش کردند و حرف‏هایش را! چه زود، تو را خشمگین کردند و خدا را.

آمده بودند تا علی را بِبَرند. یادت می‏آید؟ هر چند، به یاد آوردنش نیز قلبم را می‏آزارد. هر چند، هیچ‏کس نمی‏خواهد تو را به یاد بیاوَرَد، اما من شهادت می‏دهم خونِ تو را و کودک نیامده‏ات را و «فضه» نیز با من همزبانی خواهد کرد آغوشِ گرم و خونینت را. تمامِ مظلومیت، در چشم‏های علی علیه ‏السلام جمع شده بود و ریسمان، فریاد را در گلویش می‏ شکست.

دیگر وقتِ نشستن نبود. انگار پیامبر بود که برخاست و از پسِ پرده ـ در مسجد مدینه ـ سخن گفت؛ برآشفت و تو ـ دیگر ـ هیچ نگفتی؛ هر چند کودکانت را در برابر دیدگان اشکبارِ علی علیه‏ السلام در آغوش گرفتی؛ هر چند علی علیه‏ السلام ۳۰ سال، تنها شد؛ هر چند...

***

فاطمه جان! آمدنت را به‏ خاطر می‏آورم؛ تو را از بهشت آورده بودند. یادت می‏ آید؟! پدر، چهل روز هجران دید؛ راست می‏گویم، فاطمه جان! از خلوتِ «حرا» بپرس! و مادر، چقدر رنج کشید از زخم‏زبان‏های زنان قریش و بنی‏ هاشم! و «مریم» آمد؛ و «آسیه» و «ساره» هم بودند؛ و همه اینها فقط به ‏خاطر تو بود.

تو آمدی و تا واپسین روزهای زندگیِ مادر، با او بودی. آن روزهای تلخ اسارت را به ‏خاطر داری؟ چشم‏های مادر، سنگین شده بود و تو در کنارش بودی. انگار تو مادر بودی و او فرزند! همان‏ سان که «مادر پدر» نیز شدی و مادر فقط چند روز پیش از آزادی، پرواز کرد!

چقدر رنج کشیدی، فاطمه جان! پیش از هجرت... و چقدر محجوب بودی، آن‏گاه که به خانه علی علیه‏ السلام رفتی.
و تو هیچ‏گاه  از او چیزی نخواستی ...

***

گلایه می‏کنم از دیوارهای سرد و خاموش مدینه، از این کوچه ‏ها که آشنای دیرینه ‏اند با حضور روشن تو، از این خشت‏ ها که لب فرو بسته‏ اند؛ حال آنکه بارها سلام و تحنیت پر مهر پیامبر، به تو و خاندانت را شنیده‏اند. از این آسمان افسرده و محزون که شاهد بود حبیب خدا، کلام الهی را بر در خانه شما تلاوت می‏ کرد: «انما یرید اللّه‏ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا».

گلایه دارم از چشمان سرخ این آفتاب که هنوز بعد تو، دیده به این کوچه‏ های تهی از عطر یاس می‏ دوزد.
شکوه می‏کنم از ملاقات سرخ در و دیوار خانه با سینه پاک تو که هنوز جای بوسه پیامبر بر آن تازه بود.
به ستاره‏ ها گفته‏ ام برایت آرام بگریند تا آزرده نشوی. به ماه سپرده ‏ام شیون چشم‏هایش را پنهان کند تا نشان قبر تو، از دیدگان شب مخفی بماند. کودکانت، ناله یتیمی را در بغض گلوهاشان فرو می‏برند تا تو را مخفیانه غسل دهم و به دستان سپید پدرت بسپارم.به زمین سفارش کرده‏ ام پیکر مجروح یاس را آرام در آغوش بگیرد.
فاطمه جان! «بعد تو اندوه من جاودانه و شب‏هایم شب زنده ‏داری است، تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند».



***

تو را با کدامین پدیده هستی می توان سنجید و با کدام انسان، همانند دانست؛ آنجا که «امّ ابیها» لقب گرفتی و اشرف آدمیان بر دستانت بوسه زد.

چه زیبا پدرت اوج تو را به تصویر کشید؛ آنگاه که فرمود: « فداها ابوها؛ پدرش به فدایش باد.» تو آن «خیر کثیر» و «کوثر» زلالی که «آب حیات ولایت» از دامان تو تا گستره جاودانگی و فراسوی زمان، جاری است و نغمه خطبه هایت در دراز نامی تاریخ، طنین انداز است. تو به دنیا نیامده ای، که این دنیا بود که به حضرت رسیده، و شایستگی دیدارت، تنها هجده بهار بهره او شد؛ و تو از تبار ملکوتی، و باید که جهان ملکوت به مجلس اُنست راه می یافت، و به او اجازه دیداری جاودانه می دادی.


صد تبارک گفت نقاش ازل چون برنگاشت

طلعت زیبا و خوی مشگ بار فاطمه

ایزد یکتا به طاق عرش اعلی بر نگاشت

نام پاک و عزت و شأن و وقار فاطمه

پیش سرو قامتش شرمنده طوبای بهشت

عرشیان تکبیر گویان بر شعار فاطمه

زد «الهی» چنگ در دامان عصمت کز نشاط

مست ناب کوثر است از جویبار فاطمه

***

 

شبهای مدینه خداحافظ ؛سکوت را برایتان ابدی نمی بینم !

باور نداشته باش که با اتمام ناله های زهرا آر ام شوی!

ای مدینه، علی دیگر زهرا ندارد

علی امشب پاره ی وجودش را به خاک می سپارد

یا نه علی خود را به گور می سپارد؟

زهرا جان بعد از تو علی دیگر قد راست نکند

بعد از دیگر خضاب نکند بعداز تو ...آری بعد از همه چیز

برای علی تمام می شود .

ای چاه های مدینه کجایید علی دیگر سنگ سبو ندارد .

دردهای علی را مرهمی نیست غصه های علی را گوش شنوایی نیست .

ای چاه های مدینه علی از امشب با شما نجوا میکند درد غریبی می گوید

بخروشید ای چاه های مدینه فریاد بزنید

درد های علی را زخمهای دلش ریشش را

آنگاه که علی غسل یاس میداد

آنگاه که سر بر دیوار بی کسی گذاشت

و فریادش گوش مدینه را کر کرد

آنگاه که علی پهلوی شکسته ی زهرا را دید فریاد زد: زهراجان؛ علی را ببخش که دردهای تو را نفهمید، که زخمهای تو را ندید...

ندامت علی دنیا را می لرزاند .آری ای کاش آن شب دنیا به پایان می رسید

کاش کنگره ی عرش متلاشی میشد!

چه بگویم از امشب ...فقط این را می گویم که داغ تازه است

تا به امروز و علی همچنان بر مزار مخفی یاس می گرید

و کوچه های مدینه ناله علی و زینب و حسنین را از امشب در خود دارد .

خون بخروشید ای چاه ها ی مدینه که علی دیگر زهرا ندارد


***

 

غربت بی انتها...

آه! فاطمه جان! سوز، مانند مار زخم خورده‌ای در من می‌پیچد و با آتش، بغض در جانم می‌دود و وجودم را شعله‌‌ور

می‌سازد. آن زمان که کودکانت در گوشه خانه، پناه گرفته و می‌گریستند آن‌قدر معصومانه که مظلومیت و معصومیت از خود شرم می‌کردند.

غم، آن‌چنان برخانه علی چنبره زده است که گویی بهتر از این‌جا پیدا کرده است، آخر چرا؟!
در، از روی زهرا شرمگین است چرا که دیگر از او جانی برای عذرخواهی باقی نمانده تا خاکستری بر زخم زهرا شود.
شعله‌های آتش نمی‌دانند که چگونه از جلوی خانه علی فرار کنند و سرگردان و گریزان راه به سوی آسمان پیش می‌گیرند و از پشیمانی و سرنوشت شومی که برای آن‌ها رقم خورد چهره‌سیاه می‌کنند.
و اما آب، آبی که برای غسل، قرار داده‌اند، بیچاره نمی‌داند که بر کجا بریزد و سرگردان، انگشت حیرت بر دهان گرفته است. آیا بر آتش دل کودکان ریزد؟ آیا برتن پاک و معصوم تو آرام و صبور فرود آید؟

آه! ای جان، چقدر سنگدلی که هنوز در بدن مانده‌ای، طاقت را ببین که چگونه سرگردان و حیران سر به بیابان گذاشته است و دوان دوان از میان زخم‌های علی راه باز می‌کند و پا به گریز می‌گذارد؟!

آه از غربت بی‌انتهای علی، آه که چقدر علی مظلوم و تنها مانده است...

  • حسین توکلی


خودش را به خانه فاطمه رساند. چشمانش را به چهره بانوی مهربانش دوخت. هربار که نگاهش می کرد، غم سنگینی سینه اش را می فشرد. بانو چشمانش را گشود و فرمود:

ـ اسماء! آبی بیاور تا وضو سازم.

آب که حاضر شد؛ بانو به آرامی وضو گرفت. سپس خودش را خوشبو ساخت، در حالی که جامه نوین را بر تن می کرد، فرمود:

ـ اسماء! جبرئیل در وقت وفات پدرم، چهل درهم کافور بهشتی آورد. حضرت آن را سه قسمت کرد. یک حصّه آن را برای خودش نگهداشت و یک بخش آن را برای من و حصّه سوم را برای علی علیه السلام . آن را بیاور تا مرا با آن حنوط کنند.

بار دیگر به چهره نورانی بانویش چشم دوخت. دلش می خواست بنشیند و مدتها نگاهش کند. به فکر فرو رفت. از خودش پرسید: بانو، کافور را برای چه می خواهد؟ همچنان در اندیشه فرو رفته بود. کم کم دلش به لرزه آمد. قدمهایش سست شد. حرفهای فاطمه علیهاالسلام بوی خداحافظی داشت. بانو خبر از یک پرواز می داد. پروازی تا بی نهایت.

همه چیز را فهمیده بود، سرش را پایین انداخت. بغضش را فرو خورد. دلش نمی خواست بانوی مهربانش به ناراحتی او پی ببرد. می دانست که دل بانو، غصه های زیادی دارد؛ غصه هایی که بعد از رفتن پدر بزرگوارش در دل سوزانش جای خوش کرده بودند. خودش را به بسته کافور رساند. دستهای لرزانش را جلو برد و آن را برداشت. لحظه ای بعد خودش را به بانو رساند. فاطمه علیهاالسلام با دیدن بسته کافور به سخن آمد:

ـ آن را نزدیک سرم بگذار.

بسته کافور را بالای سر زهرا علیهاالسلام گذاشت. پرده ای از اشک، جلوی چشمانش را گرفته بود. بانویش را می دید که پاهایش را به سمت قبله نهاده، خوابیده است. و در حالی که جامه اش را بر رویش می کشید، فرمود:

ـ ای اسماء! ساعتی صبر کن، آنگاه مرا صدا کن؛ اگر جوابت را ندادم، علی علیه السلام را خبر کن، بدانکه من به پدرم ملحق شده ام.

حرفهای فاطمه علیهاالسلام که تمام شد، احساس کرد که تیری بر دلش نشست. از جایش بلند شد. نفسش بند آمده بود و داشت خفه اش می کرد. دستش را به آستانه در قلاّب کرد تا بر زمین نیفتد. سینه اش به شدّت می سوخت و او را رنج می داد. دستش را روی قلبش گذاشت، تند تند می تپید. خانه خلوت بود. صدایی نمی آمد. از دیوار فاصله گرفت. خانه به دور سرش می چرخید. دستهایش را روی سرش گذاشت. نشست؛ فضای غم آلود خانه برایش عذاب آور و دردناک بود. طاقت پرپر شدن فرشته زندگی اش را نداشت. دلش می خواست فریاد بزند؛ ولی بغضی که در گلویش ایجاد شده بود، امان نمی داد. لحظه ای سکوت کرد. صدایی نمی آمد. دستهایش را به زمین گذاشت، به زحمت بلند شد. قدمهایش می لرزید. نگاهش را به اطراف چرخاند. صدای بغض آلود و گرفته اش سکوت خانه را شکست:

ـ ای دختر مصطفی! ای دختر بهترین فرزندان آدم! ای دختر بهترین کسی که بر روی زمین راه رفته است! ای دختر کسی که در شب معراج به مرتبه «قاب و قوسین او ادنی» رسیده است...!

لحظه ها به کندی می گذشت، سیلاب اشک صورتش را در برگرفته بود. رنگ چهره اش تغییر کرده بود. زانوهایش به لرزه افتاده بودند. نشست، دستهای لرزانش را به سوی جامه دراز کرد و آن را از روی بانویش کنار زد. احساس کرد که آسمان بر سرش فروریخته و زمین در زیر پایش به لرزه آمده است. فهمید که بانوی بزرگوارش او را در عالم غریبی تنها گذاشته است. سرش داغ شده بود. دستهایش را از هم گشود. دردمندانه بانویش را در بغل گرفت. لبهایش را به چهره ارغوانی و کبود شده بانویش نزدیک کرد و بوسه باران نمود.

هنوز فاطمه را در آغوش داشت. صدای درِ خانه توجه اش را جلب کرد. بی اختیار چشمانش را بست. لحظه ای به فکر فرو رفت. از خودش پرسید:

ـ اگر حسنین از مادرشان بپرسند، چه بگویم؟!

سرش را به سوی حسنین علیهماالسلام برگرداند! آنها به خانه وارد شده بودند. با دیدن بستر مادر، مضطربانه، سکوت سنگین خانه را شکستند:

ـ ای اسماء! چرا در این وقت، مادر ما به خواب رفته است؟

سرش را پایین انداخت، هنوز گلویش می سوخت. صدایش به زحمت بلند شد:

ـ مادرِ شما!....

جمله اش قطع شده، نگاه غمبارش به زمین دوخته شد. طاقت تماشای چهره های محزون میوه های دل رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم را نداشت. نه تنها با پرواز یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، آنها یتیم شده بودند که او نیز تنهای تنها شده بود.

 

منتهی الآمال، ج 1، ص 262 و 263.

پدید آورنده : لیلا اسلامی گویا

 تابستان 1381، شماره 54  - حوزه نت

 

  • حسین توکلی


فاطمه(س) از نگاه پیامبر صلوات الله علیه

پیامبر گرامـى اسلام در مـوارد گوناگـون و به مناسبت هاى مختلف و تعبیـرات متفاوت دربـاره مقام و عظمت فاطمه(س) سخـن گفته است. رسول خدا که خود مربى آن حضرت بـوده و در پرورش جنبه هاى وجـودى فاطمه زهرا(س) بزرگتـریـن نقـش را داشته است، بهتـر از هـر کـس مى تواند در باره او و ویژگیهاى والایش سخـن بگوید.

 در ایـن قسمت به چنـد گفتار از پیامبـر(ص) در باره فاطمه(س) بسنـده مـى شـود:

 

فاطمه (س) محور حق و باطل است

در روایات مختلف و به مناسبت هاى گوناگـون از پیامبر(ص) نقل شده است: "ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضـى لرضاها"(1) خداوند به هنگام خشمگین شدن فاطمه خشمگیـن مـى شـود؛ و هنگام خـشنـودى او خـشنود مى گردد. و در برخى روایات چنیـن نقل شده است: "انها بضعه منى یوذینى ما آذاها(2)؛ او پاره تـن من است ، هر که او را آزرده نمـایـد، مـرا آزرده کـرده است". و در بعضـى نقل ها اضافه شـده است: "... و یسرنـى ما سـرها"(3) ؛ آنچه او را شـاد نمـایـد، مـرا شـاد مـى گـردانـد".

 

او بهترین زنان جهان است

پیامبر گرامى اسلام در مناسبت هاى بسیار فرمود: فاطمه(س) بهتریـن ِ زنان جهان است. روزى على و فاطمه و حسـن و حسین در محضر پیامبر بـودند. رسول خدا فرمود: پروردگارا! تو خود مى دانى اینان اهل بیت و گرامـى تریـن انسان ها نزد مـن هستند. پـس دوست بدار کسانـى که اینها را دوست مـى دارند. و دشمن بدار کسانـى که اینان را دشمـن مـى دارند .. . و کمک کـن کسانـى را که به اینها کمک مـى کننـد و آنان را از هر ناپاکـى، پاک گـردان و آنان را از هـر گناهـى در امان بـدار . آنگاه فرمـود: یا على! تـو امام امت و جانشیـن مـن هستى، که مومنان را به سوى بهشت مى کشانى و گـویا مى بینـم دخترم فاطمه در حالى که بر اسبـى از نـور سـوار است و فـرشتگـان زیادى اطـراف اوینـد، وارد صحنه قیامت مى شود ، و زنان مومـن امتـم را به بهشت سوق مى دهد. پـس هر زنى که در شبانه روز نماز بخـواند و روزه به جا آورد و حج کند و زکات مالـش را بپردازد و از شوهرش اطاعت کند و بعد از مـن ولایت على را پذیرا باشد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت مى شـود. او سرور زنان جهان است.  سؤال شد: آیا او سرور زنان ایـن جهان است؟ فرمود: مریم دختر عمران، سرور زنان ایـن جهان است. دخترم فاطمه سرور زنان تمام عالـم، از اولین و آخـریـن خـواهـد بـود. او در محراب عبادت مى ایستد، در حالـى که هفتاد هزار فرشته مقرب به وى سلام مـى کنند، و همان طـور که فرشتگان مریـم را مـورد خطاب قرار مى دادند، او را نیز مـورد خطاب قرار داده و مـى گـویند: " ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علـى نساء العالمیـن " (4)؛ همانا خـداوند تـو را بـرگزید و پاکیزه گـردانیـد و در میان زنان جهان تـو را بـرتـرى داد.(5) سیـدة النساء بـودن آن حضـرت چنان مشهور و معروف بـود که هیچ مسلمانـى تـوانایـى انکـار آن را نـداشت؛ از ایـن رو امامان معصـوم(ع) و پیروان آنها، در مـوارد گوناگـون از ایـن مـوضـوع بهره مـى جستند و از آن براى اثبات حقانیت علـى(ع) استفاده مـى کردند و مخالفان هـم تـوانایى انکار آن را نداشتند.

 

آیه تطهیر در باره فاطمه(س) است

انس بـن مالک نقل مى کند: پیامبر گرامى اسلام ، مدت شـش ماه ، در آن هنگام که براى اقامه نماز صبح از خانه خارج مى شد، چـون به خانه فاطمه مى رسید، مى فرمـود: اى اهل بیت پیامبر! نماز، و آنگاه آیه "انمـا یـریـد الله لیذهب عنکـم الـرجـس اهل البیت و یطهرکــم تطهیرا"(6) را قرائت مى کرد.


فاطمه(س) در نگاه علی علیه السلام :

مبـاهـات علـى(ع) به همسـرى فـاطمه(س)

حضرت علـى(ع) در مـوارد گوناگـونـى بـراى اثبات حقانیت خـود به داشتـن همسـرى چـون فـاطمه(س) استنـاد مـى کرد؛ از جمله:

1ـ در جریان سقیفه على(ع) ضمـن برشمردن فضایل و کمالات خـویـش و اینکه او بایـد بعد از پیامبر رهبـرى و هـدایت جامعه اسلامـى را عهده دار شود به ابـوبکر فرمود: تو را به خدا سوگند مى دهـم! آیا آن کسـى که رسـول خدا او را براى همسرى دخترش برگزید و فرمـود:  خـداوند او را به همسرى تو (علـى) در آورد، مـن هستـم یا تـو؟! ابوبکر پاسخ داد: تو هستى.( 7)


2
ـ در جریان شوراى شـش نفره که به توصیه خلیفه دوم براى انتخاب جانشیـن وى تشکیل شده بـود و حضرت علـى(ع) یکـى از آنان محسـوب مـى شـد، حضرت خطاب به سایر اعضا فرمـود: شما را به خـدا سـوگند مى دهم! آیا در بیـن شما به جز مـن کسى هست که همسرش بانوى زنان جهان بـاشـد؟ همگـى پـاسخ دادنـد: نه.(8)


3
ـ معاویه به علـى(ع) نامه اى مـى نـویسد و براى خـود افتخارها و امتیازهاى علـى(ع) را مـدعى مـى شـود. علـى(ع) در پاسخ،ضمـن رد امتیازهاى بـى اسـاس معاویه، به فضیلتها و امتیازهاى خـود اشاره کرده، مى فرماید: نمى بینى مردمـى از مهاجران را در راه خدا شهید نمودند که همگان از فضیلتى برخوردار بـودند، تا آنکه شهید ما ـ حمزه ـ شـربت شهادت نـوشید و به سیدالشهدا ملقب گردیـد، و چـون رسـول خـدا(ص) بر او نماز خـوانـد، به گفتـن هفتاد تکبیر او را مخصـوص گرداند؟! نمى بینى مردمانى در راه خدا دست خـود را دادند و ذخیره ای از فضیلت براى خود نهادند، و چـون یکى از ما را ضربتى رسید و دست وى جدا گردید (جعفر بـن ابى طالب)، طیارش خـواندند که در بهشت به سـر بـرد و ذوالجناحیـن که با دو بال پـرید؟! و اگـر نبـود که خدا خـود ستـودن را نهى کرد، گـوینده (علـى) فضیلتهاى فـراوانـى بـرمـى شمرد که دلهاى مـومنان با آن آشناست و در گـوش شنـونـدگان خـوش آواست ...

 

فاطمه(س) در نگاه امام حسن(ع):

امام حسـن(ع) در موارد متعددى راجع به مادر گرامیـش ، سخـن گفته است، از جمله نقل شـده است : مـادرم را دیـدم که در شب جمعه در محراب عبادت ایستاده و پیـوسته تا هنگامـى که خـورشید پهنه افق را فرا گرفته بود، مشغول رکـوع و سجـود بـود، و شنیـدم که براى مردان و زنان باایمان دعا مى کرد و اسامى یکایک آنها را مـى بـرد و براى خویشتـن چیزى از خدا نخـواست. عرض کردم: مادر! چرا همان گـونه که براى دیگران دعا مى کنى، براى خـود دعا نمى کنى؟

فرمود: فـرزنـدم! اول همسـایه، بعد از آن خـانه . (9)

 

فاطمه(س) از نگاه امام حسین(ع):

امام حسیـن(ع) در مـوارد متعددى از مـادرش فـاطمه به عظمت یـاد کرده و از اینکه مادرى چـون فاطمه دارد، مباهات مـى کند و آن را از امتیازات و برترى خـود بر دیگران به حساب مـىآورد. در جریان عاشـورا ایـن مـوضـوع به خـوبـى مشـاهـده مـى شود.

در روز عاشورا بعد از شهادت على اصغر، امام حسیـن(ع) بر مرکب خویـش سـوار شد و براى جنگ و جهاد حرکت کرد و اشعارى خـواند که مضمونش چنین بود: ... عمر سعد با لشکرى سنگیـن براى ظلم و ستـم به سوى مـن آمده ، نه به جهت کار ناشایستـى که از من سر زده باشـد. تنها جرم مـن آن است که به روشنایـى خـورشیـد و ماه (پیامبـر و علـى) افتخار مـى کردم. به علـى که پـس از پیامبر برترین بود و به پیامبر قرشى از طرف پدر و مادر. بهتریـن مخلـوقات ، پدرم بـود و بعد از آن مـادرم. پـس مـن فـرزنـد بهتـریـن انسـانها هستم.

 

فاطمه(س) در نگاه امام سجاد(ع) :

امام سجـاد(ع) نیز در مـواردى از عظمت و مـرتبت فـاطمه(س) سخـن گفته اند از جمله، مـى فرماید: در روز عاشـورا، پدرم مرا در حالـى که خـون از بدنـش مى جـوشید، به سینه چسبانید و فرمود: پسرم! دعایى را که مادرم فاطمه زهرا به مـن آمـوخته است و او خـود از رسـول خـدا فـرا گرفته و پیامبـر آن را از جبـرئیل فـرا گـرفته که به هنگام گرفتارى و نیاز شـدیـد و مشکلـى که براى وى پیـش مـىآمـد بخواند، از من فرا گیر و بخوان:
"
بحق یـس و القرآن الحکیـم و بحق طه و القـرآن العظیـم یا مـن یقدر على حوائج السائلیـن، یا مـن یعلـم ما فى الضمیر، یا منفس عن المکروبین یا مفرج عن المغمـومیـن، یا راحم الشیخ الکبیر، یا رازق الطفل الصغیر، یا مـن لا یحتاج الى التفسیر صلى على محمد و آل محمد." (10)

 

شفاعت فاطمه(س) برآورده مى شود

امام سجاد(ع) مـى فرماید: آن گاه که قیامت فرا رسـد ، منادى ، ندا دهد : در ایـن روز، ترس و اندوهى به خـود راه ندهید. هنگامـى که چنین اعلام شـود، تمام مردم سرها را بلند مـى کننـد و از ایـن عفـو عمومى خـوشحال مى شوند و وقتى گفته شـود: کسانى که به آیات ما ایمان آوردنـد و مسلمـان شـدنـد،(11) به جز مسلمـانـانـى که دوستـدار اهل بیت هستند، همگـى سـرها را بزیر اندازنـد. آن گاه اعلام مى شـود: ایـن است فاطمه دخت محمد. او و همراهانـش به سـوى بهشت مى روند: سپـس خداوند فرشته ای خدمت وى مى فرستـد و مـى گـوید:
حاجتت را از مـن بخواه! فاطمه(س) عرضه مى دارد: پروردگارا، حاجت مـن آن است که مرا و کسانـى که فرزندان مرا یارى کردنـد، مـورد عفو قرار دهى.(12)

 

فاطمه(س) در نگاه امام باقر(ع):

از امام باقر(ع) در باره مقام و عظمت حضـرت فاطمه(ع) روایاتـى بسیار نقل شده است از جمله این سخـن امام صادق(ع) نقل مى کند که جابـر به امام باقر(ع) عرض کرد: اى فـرزنـد رسـول خـدا! مـن به فدایت گردم! درباره فضیلت جده ات فاطمه(س) حدیثى برایم نقل کـن که هـر گاه آن را بـراى شیعیان نقل کنـم، خـوشحال شـونـد. امام باقر(ع) فرمود: پدرم از جدم و او از رسـول خدا نقل مى کند: چـون روز قیامت فرا مـى رسد، براى پیامبران و انبیاى الهى، منبرهایـى از نـور نصب مـى کننـد که منبـر مـن از همه بـالاتـر است. آن گاه خداوند فرمان مى دهد:  ى محمد! سخنرانى کـن. مـن هم چنان سخنانى مـى گـویـم که هیچ کدام از پیامبران همانند آن را نشنیده باشند.

آن گاه براى اوصیاء منبرهایى از نـور نصب مى کنند و براى وصى مـن علـى در وسط آن منبره، منبرى نصب مى شـود که از همه آنها بالاتر است. سپس خداوند فرمان مى دهد: اى على! خطبه بخـوان و علـى سخنانـى بیان مـى کند که هیچ کـس از اوصیاء هماننـد آن را نشنیـده بـاشنـد. آن گـاه بـراى فـرزنـدان پیامبران منبرهایى نصب مى شـود و براى دو فرزندم (حسـن و حسیـن) منبرى از نـور نصب مى شود و به آنها گفته مى شـود: سخـن بگـویید. آنان چنان سخنانـى بر زبان جارى کنند که هیچ کـدام از فرزنـدان پیـامبـران، همـاننـد آن را نشنیـده بـاشند. آن گـاه جبـرئیل نـدا مـى دهـد: فـاطمه دختـر محمـد کجاست؟ خدیجه دختر خـویلد کجاست؟ مریـم دختر عمران، آسیه دختر مزاحـم، ام کلثـوم مـادر یحیـى کجـاینـد؟ آنـان از جـاى بـرمـى خیزنـــد.  سپـس خـداونـد از اهل محشـر مـى پـرسـد: امروز عظمت از آن کیست؟ محمد و على و حسـن و حسین مى گویند: از خداى یکتاى قهار. آن گاه خداوند مى فرماید: اى اهل محشر! مـن کرامت را براى محمد و على و حسـن و حسین و فاطمه قـرار دادم. سـرها را پاییـن بینـدازیـد و چشمها را فرو بنـدید، چـون فاطمه مـى خـواهد به بهشت برود. سپـس جبرئیل ناقه اى از ناقه هاى بهشتـى مـىآورد و حضـرت فاطمه بـر آن سـوار مى شـود و در حالى که فرشتگان زیادى او را احاطه کرده اند، وى را به بهشت مىآورند. فاطمه هنگامى که به نزدیک بهشت مـى رسد، درنگ مى نماید. خـداونـد مـى فرمایـد: درنگ شما براى چیست؟ فرمان دادم که شما را به بهشت ببرند. فاطمه عرضه مـى دارد: پروردگارا! دوست دارم در چنیـن روزى مقامـم شناخته شـود. خداوند مى فرماید: اى دختر حبیبـم! برگرد و نظر افکـن و هر کـس را که دوستى تو یا دوستى یکی از فرزندان تو در دلـش باشد، او را گرفته و وارد بهشت کن.

سپـس امام باقر(ع) فرمـود: به خـدا سـوگند! اى جابر! در آن روز فاطمه شیعیان و دوستانـش را همانند پرنده اى که دانه خـوب را از دانه بد جدا مى کند، از بیـن جمعیت جدا مى کند، هنگامى که شیعیان آن حضرت همراهـش به نزدیک بهشت رسیدند، آنان نیز درنگ مـى کنند.

خداوند مى فرماید: اى دوستان مـن! درنگ شما براى چیست، در حالـى که فـاطمه در بـاره شمـا شفـاعت کرده است؟
آنان پاسخ مـى دهنـد: دوست داریـم در چنیـن روزى منزلت ما روشـن شـود. خداوند مى فرماید: دوستان مـن! نظر افکنید و هر کـس که به جهت محبت فاطمه شما را دوست مـى دارد یا شما را مهمانـى کرده یا به شما لباس داده یا شـربت آبـى به شما داده یا در غیاب شما از شمـا دفـاع کـرده، بـرگیـریـد و همـراه خـود به بهشت ببـریـد.  سپـس امام باقر(ع) فرمـود: اى جابر! در آن روز باقـى نمـى مانند مگـر افراد شک کننـده یا کافـر یا منافق (و بقیه از بـرکت وجـود فاطمه به بهشت مى روند)!(13)

 

فاطمه(س) در نگاه امام صادق(ع):

از امـام صـادق(ع) در مقـام و مـرتبت و عظمت مـادرش فــاطمه(س) روایات زیادى نقل شـده که دو نمـونه ذکر مـى شـود: معرفت او بـر همگان لازم است مرحوم مجلسى در ضمـن روایتى از امام صادق(ع) نقل مـى کنـد: فاطمه صـدیقه کبـرا است. محـور حـرکت انسان هاى گذشته، معرفت و شناخت حضرت فاطمه(س) بـوده است.(14(
روایت دیگری از امام صادق(ع) در ذیل آیه شـریفه"انا انزلناه فـى لیله القـدر"است که مـى فرماید: منظور از "لیله" فاطمه و منظور از "قدر" خداوند است. هر کـس فاطمه را آن گونه که سزاوار است بشنـاسـد ، " لیلة القـدر" را درک کرده است. (15(

 

فاطمه(س) در نگاه امام کاظم(ع( :

سلیمان بن جعفـر مـى گـویـد: از حضـرت مـوسـى بـن جعفر(ع) شنیدم: در خانه اى که اسم محمد، على، حسن، حسین، جعفر، عبدالله و از زنان، اسـم فاطمه باشد، فقر و تنگدستى وارد نخـواهد شد.(16(
از حضرت موسى بـن جعفر(ع) نقل شده است: همـانـا فـاطمه، صـدیقه و شهیده است . (17(

 

فاطمه(س) در نگاه امام رضا(ع)

از حضرت علـى بـن مـوسـى الرضا(ع) روایات متعددى در باره مقام و جـایگـاه رفیع حضـرت فـاطمه(س) شده است. روایت متعددی درباره مقام و جایگاه رفیع حضرت فاطمه (س) از حضرت علی بن موسی الرضا (ع) نقل شده است .
اگر علـى(ع) نبـود، همسرى براى فاطمه(س) یافت نمـى شد حضرت امام رضا(ع) از پدران بزرگـوار خـود از علـى(ع) نقل مى کند که پیامبر به مـن فـرمود: اى علـى! عده اى از بزرگان قـریـش، مرا در مـورد ازدواج فاطمه، سرزنـش کرده و گفتند: فاطمه را از تـو خواستگارى کردیم و موافقت ننمودى و او را به على دادى، به آنها گفتـم: به خدا سوگند! مـن از پیش خود در ایـن باره مخالفت نکردم و به نظر شخصـى او را به ازدواج علـى در نیاوردم، بلکه خداوند با ازدواج شما مخالفت و با ازدواج على موافقت فرمـود. جبرئیل بر مـن نازل شده و گفت: اى محمد! خداوند عزوجل مـى فرماید: اگر علـى(ع) را نمـىآفریـدم، براى دخترت فاطمه همتا و همسرى در روى زمیـن یافت نمى شد. (18(

 

برترى فاطمه(س) بر همگان

همسرى با فاطمه زهرا(س) آنچنان سبب کمال و بـرترى و مباهات است که امام رضا(ع) از پدر و اجداد گرامیـش نقل مى کند که پیامبر به علـى(ع) فرمـود: سه فضیلت به تـو داده شد که به مـن داده نشـده است. على(ع) عرض کرد: چه چیزهایى به مـن داده شده است؟ فرمـود: تو پدرزنى همچون من دارى،که مـن چنین پدرزنى ندارم، همسرى چون فاطمه به تو داده شده، که به من داده نشده است، حسـن و حسین به تـو داده شده، که به مـن داده نشـده است.(19(

 

فاطمه(س) از منظر امام جواد(ع(  :

از آن حضرت در باره حضـرت زهـرا(س) روایاتـى نقل شـده که به دو مورد بسنـده مـى شـود. مـوسـى بـن قاسـم گوید به حضرت جواد عرض کردم: تصمیـم گرفته بودم براى شما و پـدر بزرگـوارت طـواف کنـم. گفتنـد که به نیابت جانشینان نمى شود طواف کرد. فرمود: هر قدر که مى توانى طواف کـن، چون ایـن کـار جـایز است. سه سـال بعد خـدمت آن حضـرت رسیــدم و راجع به طـوافهایى که براى معصـومان انجام داده بـودم، تـوضیحاتى دادم. سپـس عرض کردم: گاهى از طرف مادرت حضرت فاطمه نیز طـواف کردم و گاهى هـم نکردم. فرمـود: آن را زیاد انجام بده ، زیرا که برتریـن چیزى است که بدان عمل مى کنى.(20(

 

فاطمه(س) به روایت امام هادى(ع(

آن حضـرت در وجه نامگذارى حضـرت صـدیقه طاهـره به"فاطمه" از رسـول خـدا نقل مـى کنـد: دختـرم فاطمه را بـدان جهت "فـاطمه" نامیدند که خـداوند عزوجل او و دوستانـش را از آتـش جهنـم به دور نگه مى دارد.(21(

 

فاطمه(س) در نگاه امام عسکرى(ع(

از امام حسـن عسکـرى(ع) نیز روایاتـى دربـاره حضـرت فـاطمه(س) رسیده است.

بهشت درخشان از نور زهرا است

امام حسـن عسکرى(ع) از پدران بزرگـوارش از على(ع) نقل مى کند که پیامبر(ص) فرمـود: آن هنگام که خـداونـد آدم و حـوا را آفریـد، آنـان در بهشت به خـود مبـاهـات مـى کـردنـد. آدم به حــوا گفت:

خداوند هیچ مخلـوقى بهتر از ما نیافریده است. خداوند به جبرئیل فرمـود: این دو بنـده ام را به فردوس بریـن ببر! زمانـى که وارد فـردوس شـدنـد، چشمانشان به بانـویـى افتاد که جامه اى زیبـا از جامه هاى بهشتـى در بر داشت و تاجـى نـورانـى بر سر گذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشـش آویخته بود و بهشت از پرتو نور چهره اش درخشان بـود. حضرت آدم به جبرئیل گفت: حبیبـم جبـرئیل! ایـن بانـو که از زیبایـى چهره اش بهشت نـورانـى گشته، کیست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد، پیامبرى است که از نسل تـو می باشد که در آخر الزمان خـواهـد آمـد. گفت: ایـن تاجـى که بر سر دارد ، چیست؟ پاسخ داد:

شوهرش على بـن ابى طالب است. گفت: این دو گوشواره که بر دو گوش او است، چیست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسـن و حسین مى باشند. آدم گفت:  حبیبـم! آیـا اینـان پیـش از مـن آفـریـده شـده اند؟گفت: بلـى، اینان در علـم مکنـون خداوند چهار هزار سال پیـش از آنکه تـو آفـریـده شـوى، وجـود داشتنـد.(22)

 

پاداش عالمان

از آن حضرت نقل شده است: زنـى خـدمت حضرت زهرا شرفیاب شده، عرض مى کند: مادر ناتـوانى دارم که نسبت به مسایل نماز شبهاتى دارد. مـرا فـرستـاده است که از شمـا بپـرسـم.  حضـرت پاسخ او را داد: مجـددا سـوال دیگـرى مطـرح کـرد که پاسخ شنید. باز هـم سوالى دیگر تا به ده سـوال رسید و پاسخ گرفت. زن از سؤال هاى ِ بسیار ، شرمنده شده، گفت: بیش از ایـن شما را به زحمت نمـى انـدازم! حضـرت فـرمـود: هـرچه مـى خـواهـى، سـوال کن.  سپـس براى تقویت روحیه وى فرمود: اگر به کسى کارى واگذار کنند، مثلا بار سنگینـى را به او بـدهند که به ارتفاع بلندى حمل کند و در برابر صـد هزار دینار مزد بـدهند، آیا احساس خستگـى مـى کند؟
زن پاسخ داد: خیر. حضرت فرمود: مـن در مقابل هر پرسشى که جـواب مـى گـویـم، پاداشـى به مراتب بیشتر از ایـن از خـداونـد دریافت مـى کنـم. پـس سزاوارتر است از جـواب پـرسش ها خسته نشـوم. آنگاه فرمود: از پدرم(ص) شنیدم که فرمـود: در روز قیامت عالمان شیعه، در پیشگاه خداوند حاضر مى شـوند و به اندازه دانششان و کوششى که در راه ارشاد بندگان خدا نمـوده اند،به آنان مقام و مرتبه داده مى شـود، به طورى که به برخى از آنان یک میلیون نور مى دهند.(23)

 

فاطمه(س) در نگاه حضرت مهدى(عج) :

عده اى از شیعیان درباره جانشینـى حضـرت امام حسـن عسکرى(ع) با یکـدیگر اختلاف داشتنـد. در ایـن باره خـدمت حضـرت بقیه الله(عج) نـامه اى نـوشتنـد و جـریـان اختلاف را ذکـر کـردند.  حضرت ضمـن پاسخ به نامه آنها فرمود: " و فى ابنة رسـول الله(ص) لى اسوه حسنه " (24) دختر رسـول خدا (فاطمه) براى مـن سرمشق و الگوى نیکویى است.

حضـرت حجت بـن الحسـن العسکـرى(عج) که جهان را بـا ظهور و احکام نورانى خـود متحـول مى کند و آنچنان حکـومتى در روى زمیـن تشکیل مـى دهـد که تا به حال ایجاد نشـده است و عدالت را در تمام کـره زمیـن حاکـم مى گرداند، فاطمه(س) را الگو و اسوه خود در رفتار و برنامه حکومتى خود مى داند. آنچه گذشت جلـوه اى از سخـن معصـومان علیهم السلام در باره عظمت و جایگاه رفیع فاطمه زهرا(س) بـود. به امیـد آنکه مـورد عنایت آن حضرت واقع شـود و در جهان ابدى، ما را مشمول شفاعت خـویـش قرار دهد.

 

پی نوشت :

1ـ بحار، ج43، ص54.

2ـ اعلام الـورى، فضل بـن حسـن طبرسى، تحقیق موسسه آل البیت قـم، چاپ اول، 1417، ج1، ص294.

3ـ بحـار، ج43، ص،26 / عوالـم العلوم، 1/11، ص148.

4- آل عمران /42.

5- بحـار، 43، ص24،حدیث ،2 منـاقب ابـن شهر آشـوب، ج3، ص360، موسسه انتشاراتى علامه، قم.

6ـ احزاب، 23.

7- بحار،ج29، ص11.

8ـ احتجاج، ، ص321.

9- بحار، ج 43، صص 81-82، حدیث 3.

10- بحار، ج 92، ص 196.

11ـ زخرف، 69.

12ـ عوالـم العلـوم، 1780/2/11 ـ 1779.

13ـ بحـار، ج43، ص64/ عوالم، ج2،ص116.

14ـ همان، ج43، ص105.

15ـ بحار، ج43، ص65، حدیث 580.

16ـ سفینه البحار، ج4، ص295.

17ـ مرآه العقول،ج5، ص315.

18ـ بحار، ج43، ص،92/ مسنـد الامام الـرضا، ج1، ص41، حـدیث 177.

19ـ مسنـد الـرضـا، ج1، ص119، حـدیث 81.

20- کافى، ج4، ص314، حدیث 2.

21ـ همان، ص74.

22ـ لسان المیزان، ج3، ص346.

23ـ همان، ص3، حدیث3.

24ـ همان، ج53، ص180.

 

نویسنده: جلال عباسی به نقل از وب سایت سازمان تبلیغات اسلامی

  • حسین توکلی