در عـصـر حاضر، دلیل دور بودن و نا آگاهى قشر عظیمى از کودکان و نوجوانان از مسائل مذهبى، بى توجهى والدینشان به این مسئله مهم است. در این نوشتار به بررسی اجمالی اهمیت و ضرورت تربیت فرزند در اسلام میپردازیم.
انسان موجودی است دارای قابلیتها و تواناییهای نهفته درونی که باید در جریان تربیت آشکار گشته و به ظهور برسد. از سویی دیگر بسیاری از خلقیات و صفات نیکو باید از طرق مختلف در وجود وی ایجاد شده و به کمال برسد. به فرموده شهید مطهری : تربیت عبارت است از پرورش دادن؛ یعنی استعدادهای درونی را که بالقوه در یک شیء موجود است به فعلیت در آوردن و ... »
این پرورش دادنها به معنی شکوفا کردن استعدادهای درونی آن موجود است و از همین جا معلوم میشود که تربیت باید تابع و پیرو فطرت باشد؛ یعنی تابع و پیرو طبیعت و سرشت شیء باشد. اگر بنا باشد یک شیء شکوفا گردد باید کوشش کرد همان استعدادی که در آن هست بروز و ظهور کند، اما اگر استعدادی در یک شیء نیست، بدیهی است چیزی که نیست و نمیشود آن را پرورش داد.
مثلاً استعداد درس خواندن در یک حیوان وجود ندارد و ما نمیتوانیم به یک حیوان مثلاً ریاضیات یاد بدهیم تا مسائل حساب و هندسه را حل کند؛ زیرا استعدادی که در او وجود ندارد نمیشود پرورش داد. امام خمینی «ره» در این زمینه میفرماید: «اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصاره همه موجودات و فشرده تمام عالم است و انبیاء آمدهاند تا این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجود الهی بشود که این موجود الهی تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالی است.»
بنابر این تربیت از دیدگاه اسلام پرورش استعداد و به فعلیت در آوردن آن میباشد و تربیت فرزند به معناى فراهم آوردن مقدمات لازم براى به فعلیت رسیدن قواى او در راه تقرّب به خداوند است. این عمل نیازمند آگاهى و تمرین عملى میباشد. اگر پدر و مادر در جهت انتقال عقاید صحیح و ایجاد رفتار درست در فرزند خود کوشا باشند، خیر او را فراهم کردهاند و پروردگار بر آنان رحمت خواهد نمود. درباره عقیده صحیح و انتقال آن به فرزندان، تکلیف بزرگى بر عهده والدین گذاشته شده است، زیرا تأثیر عقایدى که در خانواده رواج دارد و به فرزند القاء مى شود در آینده او غیر قابل انکار میباشد.
عمل تربیتى در خانواده به منزله پاسدارى از فطرت توحیدى فرزند است این پاسداری یک وظیفه بزرگ تربیتى و اخلاقى است که عمل به آن مهمترین کارکرد خانواده را فعلیت مى بخشد. امام سجاد (ع) در رساله ی حقوق فرمودند:« حق فرزند تو اینست که بدانى او از توست و هرگونه که باشد چه نیک و چه بد، در دنیاى گذرا به تو منسوب است و تو در آن چه به او سرپرستى دارى مسئول هستى، در ادب نیکو و راهنمایى به سوى پروردگار و یارى او بر طاعت خداوند درباره تو و خودش. پس بر این کار پاداش مى گیرى اگر درست عمل کنى، و کیفر مى بینى اگر نادرست عمل نمایى. پس او را چنان تربیت کن که با اثرى که بر او مى گذرى در دنیا زیبایى بیافرینى و با قیام شایسته به وظیفه اى که نسبت به او دادى در نزد خداوند معذور باشى که هیچ قوتى نیست مگر از خداوند.»
در این سخن، امام سجاد (ع) تربیت نیکو و آموزش عقیده توحیدى و کمک براى ایجاد رفتار صحیح در فرزند را بیان کردهاند و سپس انجام این وظایف را موجب سعادت دنیا و آخرت والدین دانسته اند. در روایتى امیرالمۆمنین (ع) همین وظایف را ذکر فرموده اند:«حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نکو نهد، نیکش پرورد و قرآنش تعلیم دهد.»
آری، آموزش قرآن به معناى آموزش همه عقایدى است که دلالت فرزند به سوى خدا را محقق مى سازد. پرورش نیکو به معناى ادب آموزى و ایجاد رفتار صحیح سعادت بخش میباشد. محیط خانواده اولین محیط اجتماعى است که فرزند تجربه مىکند. او از اعضاى خانواده به ویژه پدر و مادر بیشترین تأثیر را مى پذیرد، زیرا حمایت خود را از آنان تجربه کرده و همواره دیده است که ضعف هاى جسمى وی را والدین جبران مى کنند. این تجربه ها موجب اطمینان او نسبت به آنان مى شود و این اطمینان باعث پذیرندگى فرزند از پدر و مادر مى گردد. بنابراین اگر والدین در این زمان عقاید صحیح را به وی بیاموزند، قلب نیالوده فرزند آن را مى پذیرد و عادات لازم و متناسب با عقاید صحیح را مى یابد.
مسئولیت پدران
روزى عدهای از کودکان در کوچه مشغول بازى بودند.
پیامبر (ص) در حین عبور، چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسئولیت سنگین آنان را در رشد کودک به همراهانشان گوشزد کند. فرمود: «واى بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان.» اطـرافـیـان پیغمبر (ص) با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند. لحظهای اندیشیدند شاید منظور حضرت، فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهى میکنند؛ عرض کردند: «یا رسول اللّه، آیا منظورتان مشرکین است؟»
« نـه، بلکه پدران مسلمانى را میگویم که چیزى از فرایض دینى را به فرزندان خود نمیآموزند و اگـر فـرزنـدانشان پارهای از مسائل دینى را فراگیرند، پدران آنها، ایشان را از اداى این وظیفه باز میدارند.»
اطرافیان پیامبر (ص) با شنیدن این سخن، تعجب کردند که آیا چنین پدران بى مسئولیتی نیز هستند. حضرت که تعجب آنان را از چهرهشان خوانده بود ادامه داد: «تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزى را به دست آورند... من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند.»
بنابراین، در تربیت فرزند نیز همچون سایر قلمروهاى زندگى، باید اصول ثابت را از امور متغیر جدا ساخت و به این حقیقت توجه کرد که برخى از آداب و ظواهر زندگى تغییر مى کند و روابط اخلاقى و نیازمندى هاى زندگى اجتماعى دگرگون مى شود. تربیت فرزند را باید با آگاهى از تفاوت هاى خود و فرزندان از حیث فضاى فرهنگى و مناسبات اجتماعى صورت داد. باید فرزند را آماده ساخت تا اصول ثابت و نامتغیر اخلاق را متناسب با ظرف زمانى و مکانى زندگى خود رعایت کند. این آمادگى او را براى مقابله با تلقینات مسموم توانا مى سازد و امنیت اخلاقى او را در دوران جوانى و بعد از آن تضمین مىنماید. به امیرالمۆمنین (ع) نسبت داده شده است که فرمودند: «فرزندان خود را به اخلاقى متناسب با روزگارشان مۆدب سازید؛ فرزندان خود را به اخلاق خودتان تربیت نکنید زیرا آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شده اند.
آری، یکى از اهداف تعلیم و تربیت فرزند در خانه و مدرسه، آماده سازى او براى زندگى در اجتماع و تعقیب اهداف جامعه الهى است. به همین دلیل برخى از آموزشها براى وی ضرورى است و باید آموزشها را از خانه آن شروع کرد. نمونه مشهور و بارز این گونه آموزشها در روایتى دیگر از امیرالمۆمنین (ع) آمده است: «فرزندان خود را شنا و تیراندازى بیاموزید»
اگر بپذیریم که این دو ماده آموزشى به سبب آن است که فرزند را براى انجام وظایف اجتماعى آماده کند، طبعاً نمى توان در همین دو ماده آموزشى متوقف شد؛ بلکه باید به تناسب زمان و نیازمندى هاى جامعه اسلامى، مواد آموزشى متنوع دیگرى را نیز در نظر داشت.
در نهایت، تأکید مى کنیم که فرزند موهبتى است که به امانت در اختیار والدین قرار گرفته است. باید این موهبت را گرامى داشت و از اکرام و احترام او فروگذاری نکرد، چرا که سلامت روح او در احترام کردن اوست و تربیت اخلاقى وی در سایه اکرام و احترامش موفق تر خواهد بود.
منبع : سایت تبیان