پیشتازان طبس

۶۸۷ مطلب توسط «حسین توکلی» ثبت شده است


اى همیشه بهترین

 

اى نسیم سحر آرامگه یار کجاست

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

هرسر موى مرا باتو هزاران کاراست

ماکجاییم و ملامتگر بى کار کجاست

ساقى و مطرب و مى،جمله مهیاست ولى

عیش، بى یار مهیا نشود یار کجاست

همه هستى ام را که ذره اى از لطف بى نهایت اوست. خاک قدمت کردم، شاید بیایى و نفسى بر این خاک تیره ، پاى عنایت گذارى. آنگاه است که چشمان همیشه منتظر نرگس، توتیایى خواهد یافت که جهانى را تواند روشنى بخشد و قافله هستى را راه نماید.

اى مهربان ترین! ببین که از اشک، سرشارم; ببین که مرغ دلم در آسمان آرزوها چگونه بال و پر مى زند; ببین که دستان نیازمند، جز در آستان تو اجابت را نمى یابد. پس بیا و شبهاى تنهایى دلم را که در هر گوشه آن هزار یلدا خفته است، ستاره باران کن.

اى جانان جان! از فیض نگاه توست که عشق در خانه قلبمان مى تپد، و رود زندگى در رگهاى عمر، جارى است.

ترنم عاشقانه ترین کلاممان، موسیقى آرام نام توست، که به تار هستى، زخمه شوق مى زند و آهوى عاشقى را چابکتر از همیشه به هر سو مى برد.

اى همیشه سبز! چشم به راه آمدنت، در جاده هاى سرد انتظار، ره مى پیماییم. شاید آینه اشکمان نیم نگاهى از رخ مهتابى ات را حسرت به دل نماند.

اى سرخ ترین سپیده! مهر خونین چشمانمان در انتظار صبح صادق دیدار توست که هر بامداد سر بر مى کند، تا شاید دراین بى نهایت اندوه، نشانى از تو بجوید، که بى تو راه گم کردگانیم در این حیرت. اى وارث لب تشنگان! تشنه دیدار توایم و سالهاست که جز سراب هزار رنگ دنیا، اجابتى به خودندیده ایم.

بیا که کام عطشناک زندگى در انتظار زلال حضور تو به تمنا نشسته است.

در رؤیایى ترین شبهاى دل، نام تو آذین تنهاییهاى بى پایان ماست. اى بهترین همیشه و اى همیشه بهترین! انجمادذهن خسته من، شعاعى از تو را مى خواهد تا زمستان زندگى را از طراوت بهار تو لبریز کند.

اى تمام زیبایى! عشق تنها با تو معنا مى شود و دلدادگى، کودک نوآموز دبستان کوى توست.

تو جانى و همه خوبیهاى عالم، کالبد.

تو بهارى و همه فضیلتها، چون شاخه هاى تودرتو، تو را انتظار مى کشند.

اگر هنوز آیین مهرورزى غبار خاموشى نگرفته است، چون مهر رخ تو برآیینه ها مى تابد. اگر هنوز امیدى است، چون گرماى نفس تو چون نسیم بهارى، جان مى بخشد و شکوفایى مى آورد.

تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى داریم که کودکان مهر مادر را.

تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى داریم که تن، جان را.

تو را و میلاد تو را بیش از آن دوست مى داریم که یعقوب، یوسف را.

تو را و میلاد تو را همیشه از همه دوست داشتنیها، بیشتر دوست مى داریم.

  • حسین توکلی


نشانه های ظهور امام زمان (عج) را بیان نمایید ؟


پاسخ :
علائم ظهور امام زمان (عج) دودسته ودوگونه است :
الف : علائم غیر حتمی : یعنی علائمی که اتفاق می افتد ولی به معنی نزدیک بودن ظهور نیست.بلکه شاید مدت زیادی از غیبت هنوز باقی باشد و این علائم زیاد است که بعضی از آنها عبارتند از:
7-رواج گناه وبی بند وباری وکشف حجاب.
8-فراموش شدن وعمل نکردن به دستور امر به معروف ونهی از منکر.
9- منع حاجیان از زیارت خانه خدا سه سال.
10- شبیه شدن مردان به زنان و زنان به مردان.
11-گرفتاری مردم به خوف و عناد وگرانی نرخها وکمی اموال ومرگ وخونریز
12- نواخته شدن سازها در جمع مسلمین و کسی منع نکند.
8- علنی شدن فروش شراب و غیره
3-علائم حتمی : یعنی علائمی که با واقع شدن آنها به فاصله چند ماه ظهور حضرت واقع می شود واین علائم هنوز اتفاق نیفتاده است وبعضی از آنها عبارتند از:
1- نشانه های آسمانی وگرفتن ماه وخورشید.
2- خروج سید خراسانی.
3- کشته شدن نفس زکیه.
4- خروج رجال.
5- خروج سفیانی که به دست حضرت کشته می شوند .
  • حسین توکلی

شرایط ظهور امام زمان علیه السلام چیست؟


پاسخ :
برای هر انقلاب از جمله انقلاب و ظهور امام زمان علیه السلام حداقل چهار شرط لازم است:

الف. برنامه و قانون جامع:
از آنجایی که برنامه حرکتی حضرت مهدی علیه السلام بر اساس دستورات دین اسلام و سیره پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است. این شرط از شرایط ظهور فراهم است.

ب. رهبر:
هر انقلاب نیاز به رهبری دارد که عالم به برنامه‌ها و اهداف انقلاب باشد. وضعیت موجود و مطلوب را بتواند تشخیص دهد. شجاع و قاطع و دلسوز باشد و ... و چون رهبری ظهور به دست امام زمان علیه السلام است ـ که متصل به علم الهی و آیینه تمام نمای صفات جلال و جمال خداوند است ـ لذا این شرط نیز برای ظهور فراهم است.

ج. یاران:
یک انقلاب نیاز به یاورانی دارد که رهبر را شناخته و به او ایمان داشته باشند، از اهداف و برنامه‌های انقلاب، آگاه بوده و آنها را باور کنند. شجاع و فداکار باشند و تا آخرین نفس بایستند. این یاران قبل از شروع قیام، به زمینه سازی پرداخته و مردم را نسبت به حرکت انقلاب آگاه نموده و آنان را ترغیب به پذیرش انقلاب می‌کنند. در جریان انقلاب در صحنه‌ها حاضر شده و از هیچ تلاشی کوتاهی نمی‌کنند. و بعد از پیروزی و اجرای برنامه‌ها، خود را وقف قیام می‌کنند و ... انقلاب امام زمان علیه السلام نیز نیاز به یارانی شجاع، مؤمن، آگاه و عالم دارد.

د. پذیرش مردم:
اگر مردم آن انقلاب را خواستار باشند، انقلاب شکل گرفته و به سرانجام مطلوب می‌‌رسد. ظهور نیز وقتی است که مردم واقعاً خواستار ظهور حضرت و عدالت گستری او باشند.
  • حسین توکلی


عوامل ظهور امام زمان (عج) چیست؟


پاسخ :
عوامل ظهور هر آن چیزی است که در ظهور امام زمان (عج) نقش دارد و از علل ظهور آن حضرت محسوب می‌گردند و در باره آن باید گفت: هر چند عامل اصلی ظهور امام زمان (عج)، «اراده الهی» است ولی آنچه که انسان‌ها به عنوان زمینه سازی ظهور می‌توانند انجام دهند ایجاد آمادگی در خودشان است؛ چون هر انقلاب و نهضتی که برای هدف معینی به وجود می‌آید، در صورتی پبروز است که زمینه‌های آن از هر جهت فراهم باشد، در غیر این صورت انقلاب با شکست روبرو خواهد شد.
قیام امام زمان (عج) از این قاعده مستثنی نیست و در صورتی می‌تواند پیروز شود که شرایط آن فراهم گردد.[۱]
پس آمادگی مردم از علل و عوامل مهم ظهور می‌باشد. یعنی عموم مردم خواستار آن حضرت باشند و افکار عمومی برای تأیید و پشتیبانی ایشان مهیا باشد و به عبارت دیگر باید عوامل اختیاری و قابل تغییر غیبت آن حضرت را بر طرف نمود.
توضیح این که؛ بر اساس آنچه در روایات، در باره عوامل غیبت آمده، برخی از آن‌ها در اختیار ما و قابل تغییر نیست مانند:
۱- بیعت کسی بر عهده آن حضرت نباشد.[۲]
۲- محافظت ایشان از خطر کشته شدن[۳]
۳- آزمایش الهی[۴]
۴- علل ناشناخته
چنان که بعضى از روایات‌ها بیانگر این نکته‌اند که امامان معصوم از علت اصلى غیبت آگاهند، اما مأمور به بیان آن نیستند؛ لذا سربسته و به طور اجمال حکمت‌هایى از آن را بیان کرده‌اند؛ دلیل این ادّعا روایت عبدالله بن فضل هاشمى از امام صادق (ع) است که امام به وى فرمودند: «براى صاحب امر غیبتى است که چاره‌اى از آن نیست. هر مبطلى در آن شک مى‌کند. به او گفتم: فدایتان شوم، (غیبت) براى چیست؟ حضرت فرمودند: براى امرى که اجازه کشف آن را براى شما نداریم. گفتم: حکمت غیبت او چیست؟ حضرت فرمودند: حکمت غیبت او همان حکمت غیبت حجت‌هاى خداوند قبل از او است. حکمت آن کشف نمى‌‌شود مگر بعد از ظهور او. همان طور که حکمت سوراخ کردن کشتى و کشتن پسر و برپایى دیوار توسط حضرت خضر (ع) براى حضرت موسى (ع) کشف نشد مگر هنگام جدایى آن‌ها.[۵]
روشن است که این عوامل در اختیار انسان‌ها نیست تا بتوانند تغییر دهند.
اما برخی دیگر از عوامل غیبت قابل تغییر است چنان که در برخى از توقیعات شریفه به این مسأله اشاره شده است که، بى‌وفایى مردم و گناهان آنان زمینه‌ ساز غیبت حضرت حجت شده است.
«اگر خداوند به شیعیان ما توفیق همدلى در وفاى به عهدى که بر ایشان است عنایت مى‌ فرمود، مبارکى دیدار ما براى ایشان به تأخیر نمى‌افتاد و در سعادت مشاهده ما با معرفتى شایسته و درست شتاب مى‌‌شد. و چیزى ما را از ایشان محبوس نکرده است مگر اعمال ناخوشایند و ناپسندى است که از آن‌ها به ما مى‌رسد.»[۶]
مضمون این توقیع آن است که بى‌وفایى شیعیان نسبت به عهد و پیمان با آن حضرت موجب طولانى‌تر شدن غیبت و حرمان از وصال شده است، پس همدلى شیعیان در وفاى به عهد [آن حضرت] مى‌تواند عاملى براى تعجیل در ظهور باشد[۷]؛ علاوه بر این مطالب باید توجه داشت که مردم در عصر غیبت، افزون بر تکالیف عمومى، در خصوص مسأله غیبت وظایفى بر دوش دارند که با انجام آنها ضمن وصول به اجر و ثواب، گام‌هایى نیز در زمینه ظهور برخواهند داشت، که به برخی از آن‌ها اشاره می کنیم:

صبر
در روایتى امام رضا (ع) مى‌ فرمایند: «چه قدر نیکو است صبر و انتظار فرج. آیا نشنیدى این سخن خداوند را که: فارتقبوا اِنّى معکم رقیب. و این سخن او که: فانتظروا اِنّى معکم من المنتظرین. «منتظر باشید من هم با شما در انتظارم». همانا فرج پس از ناامیدى مى‌آید و کسانى که قبل از شما بودند صبورتر از شما بودند.»[۸]
تعبیر «علیکم بالصبر» صراحت دارد، در این که وظیفه شیعیان در عصر غیبت، صبر بر فراق است. البته روشن که صبر به‌معنای استقامت داشتن در اعتقاد و عمل و طی نمودن خط و مکتب آن حضرت است.

انتظار
هر چند از روایت بالا وظیفه انتظار نیز به خوبى معلوم مى‌شود، ولى درباره انتظار باید گفت: پیامبر و ائمه اطهار با تأکید بسیار بر این امر پاى فشرده‌اند؛ در روایتى از پیامبر اکرم (ص) مى‌خوانیم که فرمودند: «برترین اعمال امت من انتظار فرج است.»[۹]
حضرت على (ع) در پاسخ کسى که از ایشان پرسید: کدام عمل نزد خداوند محبوب‌تر است؟ فرمودند: «انتظار فرج».[۱۰]
در روایت دیگرى امام صادق (ع) مى‌ فرمایند: «نزدیک‌ترین حالت بنده به خداوند و راضى‌ترین چیز نزد او این است که هرگاه حجت خدا از آن‌ها پنهان شود و برایشان ظاهر نشود و از آن‌ها پوشیده شود و مکانش را ندانند در این هنگام صبح و شام منتظر فرج او باشند.»[۱۱]
پر واضح است که انتظار بر دو قسم است: انتظار تکوینى و انتظار تشریعى.
در انتظار تکوینى، منتظر بودن بیشتر‌ به شکل منفى و همراه با سستى صورت مى‌گیرد، اما انتظار تشریعى، پویا و همراه با علم و عمل است. مؤید این سخن، کلام امام سجّاد (ع) است که مى‌فرمایند: «منتظران ظهور او برترین اهل هر زمانند؛ زیرا خداوند متعال به آن‌ها عقل و فهم و شناختى عطا فرموده است که غیبت در نزد آنان به منزله مشاهده گردیده است. و آنان را در آن زمان به منزله مجاهدان با شمشیر در پیش روى رسول خدا (ص) قرار داده است. آنان حقیقتاً خالص‌اند و شیعیان راستین و دعوت کنندگان به دین خدا در پنهان و آشکارند.»[۱۲]
منتظر واقعى در بعد علمى، آن چنان معرفتى دارد که غیبت براى او همانند مشاهده است؛ یعنى در شناخت امام زمان خود، شک و تردید ندارد و در بعد عملى آشکارا و نهان به دعوت و تبلیغ مشغول است.
اگر منتظر منفى دست بر دست مى‌گذارد و به بهانه این که کارى از ما ساخته نیست و کارى براى زمینه سازى ظهور نمى‌کند، منتظر مثبت شب و روز بر علم و معرفت و عمل خود مى‌افزاید، خود را آماده ظهور مى‌نماید، و تلاش دارد تا خود را از سنخ منتظر کند.
چکیده سخن آن که در انتظار مثبت ایمان به غیب، گرایش به عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف به حق و دعوت به خیر و صلاح نهفته است.

دعا
در برخى روایات عمده‌ترین وظیفه عصر غیبت را دعا دانسته‌اند؛ از جمله در توقیع اسحاق بن یعقوب که به وسیله محمد بن عثمان دریافت شده است، حضرت مهدی (عج) فرمودند: «برای تعجیل در فرج زیاد دعا کنید...».[۱۳]

انقطاع
در روایتى از امام صادق (ع) مى‌خوانیم: «همانا این امر (ظهور حضرت مهدى) نمى‌آید شما را مگر پس از ناامیدى».[۱۴] و در روایت دیگرى امام رضا (ع) مى‌فرمایند: «همانا فرج پس از ناامیدى مى‌آید و کسانى که پیش از شما بودند صابرتر از شما بودند.»[۱۵]
این بدان معنا است که تا بشریت چشم امید به قدرت‌هاى غیرالهى داشته باشد، عطش عدالت مهدوى در او وجود ندارد و آن گونه که بایسته و شایسته است، مهدى‌جو و مهدى‌خواه نخواهد بود.
شاید به‌همین جهت یکی از نشانه‌های آغاز انقلاب امام زمان (عج)، فراگیری ظلم ‌و ‌جور در جهان بیان شده است و این مطلب را از دو راه می‌توان ثابت کرد:
۱- پبامبر گرامی اسلام (ص) فراگیری ظلم و جور را، نشانه آغاز انقلاب دانسته و در حدیثی که محدثان اسلامی نقل کرده‌اند، فرموده‌اند: «زمین را پر از قسط و عدل می‌کند، چنان که از ظلم و جور پرگردد.»[۱۶]
۲- فشار و اختناق هرگاه از حدّ بگذرد، مایه انفجار می‌گردد. انفجارهای اجتماعی، مانند انفجار‌های مکانیکی است که در درجه معینی از فشار، انفجار رخ می‌دهد. و در حقیقت گسترش فساد به وسیله ضحاکان زمان، انقلاب را نزدیک‌تر می‌کند، و در نتیجه بذر‌های انقلاب را آبیاری می‌نماید، تا لحظه‌ای که بحران به اوج خود برسد و انقلاب صورت پذیرد. البته همان گونه که باید توجه داشت که صرف گسترش فساد کافی نیست بلکه رشد آگاهی هم در این زمینه لازم است.
مقصود از بالا رفتن سطح آگاهی، این است که انسان‌ها، به موقعیت و ارج وجود خود پی‌ببرند، و تحمل ظلم و فساد را زندگی ننگین و مرگباری تلقی کنند که شایسته مقام انسان نیست. آن گاه با ارزیابی شرایط و امکانات خود، و ستم قدرت‌های طاغوتی، بذر انقلاب را در سرزمین مستعد و آماده بپاشند و با طرق گوناگون، در آبیاری آن بکوشند. ناگفته پیداست، تا زمانی که در توده‌ها چنین آگاهی پدید نیاید، و انسان‌ها بر ارزش خود واقف نگردند، و امکانات خود و طرف را درست نسنجند، انقلاب کوری رخ می‌دهد که نمی‌تواند، مصالح مردم را تضمین کند.
به عبارت روشن‌تر: برای تحقق یک انقلاب، تنها گسترش فساد و یا وجود یک رهبر لایق کافی نیست، بلکه علاوه بر این، آمادگی روحی و فکری لازم است که مردم در موقع مناسب بهای انقلاب را که همان ایثارگری و شهادت در راه هدف است، بپردازند. در غیر این صورت، سستی و تنبلی و اکتفا به وضع موجود، در روح جامعه لانه می‌گزیند، و اندیشه انقلاب به ذهن آنان راه پیدا نمی‌کند. و با تمسک به منطق «موسی به دین خود، عیسی به دین خود»، و یا «هر کس باید گلیم خود را از آب بیرون ببرد»، «من چه کار به کار دیگران دارم» و امثال این جملات، وضع موجود را که توأم با یک نوع راحت‌طلبی است، بر قیام و انقلاب و تحمّل زندان و شکنجه و قتل و اعدام ترجیح می‌دهد.[۱۷]
علاوه این که برای تحقق قیام حضرت مهدی (عج)، یک ارتش مهیّا و نیروی ضربتی کارآمد لازم است که پشت سر امام ایستاده و گوش به فرمان او باشد. از این جهت باید در جهنم سوزان ظلم و جور و فساد و تبعیض، افراد فداکاری پرورش یابند، تا پیام‌آور بهار عدالت باشند این گروه باید به نیروی ایمان و تقوا مجهز گردند، و جانباز و فداکار باشند.
به طور خلاصه، گسترش فساد و ظلم، اگر منجر به «انظلام» - یعنی پذیرش ظلم و ستم - بشود، هیچ‌گاه زمینه قیام علیه آن نخواهد شد. بلکه تنها در صورتی مفید است که مقدمه مبارزه در جهت تحقق عدالت و نیکی باشد. بدیهی است که این مقدمه نیز هیچ گاه عملی نخواهد شد، مگر زمانی که مردم، بدی ظلم را بدانند. و در برابر آن، مظاهر صلاح و تقوای فردی و اجتماعی را نیز بشناسند. و تنها راه این شناخت، دعوت مردم به سمت صلاح و تقوا است.
احادیث فراوانی داریم که گروهی در زمان‌های مختلف با حرکت‌های اصلاح گرانه در جوامع بشری، زمینه ساز ظهور حجت خواهند بود. این احادیث در برخی از کتب گرد آمده است.[۱۸]
ما به یکی از این احادیث اشاره می‌کنیم: صاحب کشف الغمه از پیامبر اکرم (ص) نقل می کنند که حضرت فرمودند: «مردمی از مشرق خروج می کنند و برای حضرت مهدی (عج) زمینه سازی می‌کنند.»[۱۹]

تقوا و دوری از گناه
در احادیثی که پیامبر اکرم (ص) و ائمه‌اطهار (ع)، وظایف منتظران را معین کرده‌اند، همه جا سخن از تقوا، ورع، عفاف، صلاح، سداد، دوری از گناه و قرب به خداست. به عنوان نمونه، امام صادق (ع) فرمودند: «هر کس خوشنود می‌شود که از اصحاب قائم (ع) باشد، پس باید منتظر باشد، و به ورع و اخلاق نیکو عمل کند، در حالی که منتظر است. اگر چنین شخصی، پیش از ظهور حضرتش بمیرد، اجر او مانند کسی است که زمان ظهور آن حضرت را درک کرده است. پس (در جهت نیکی‌ها) بکوشید و منتظر باشید. (این انتظار) گوارا باد بر شما ای گروه رحمت شده.»[۲۰]
علمای گذشته ما، درباره وظایف و تکالیف منتظران در زمان غیبت، کتاب‌هایی مستقل نوشته یا فصولی از کتب خود را اختصاص داده‌اند، مانند: کتاب «نجم الثاقب» تألیف مرحوم حاج میرزاحسین نوری (متوفی ۱۳۲۷)، دو کتاب «مکیال المکارم» و «وظیفه مردم در زمان غیبت امام زمان» تألیف مرحوم سید محمد تقی موسوی اصفهانی (متوفی ۱۳۴۸). در این کتاب‌ها و مشابه آن‌ها تنها بر اساس روایات معصومین (ع) به عوامل ظهور و وظایف منتظران اشاره شده است، البته از نظر عقلایى نیز مى‌توان گفت: تشکیل حکومت جهانى با آن عظمت و شکوه، به صورت دفعى هر چند محال نیست، اما دلیل عقلى یا نقلى معتبر بر چنین وقوعى نداریم. هر چند ممکن است خود ظهور به دلیل عدم توقیت، به طور ناگهانى صورت گیرد، اما قطعا نمى‌توان گفت بدون هیچ زمینه‌اى انجام مى‌ شود.
شهید مطهرى (ره) در این باره مى‌نویسد: بعضى از علماى شیعه که به برخى از دولت‌هاى شیعى معاصر خود حسن ظن داشته‌اند، احتمال داده‌اند که دولت حقّى که تا قیام مهدى موعود ادامه خواهد یافت، همان سلسله مورد نظر باشد.[۲۱]
این سخن بیانگر آن است که علماى شیعه به حکومت زمینه‌ ساز عقیده داشته‌اند و این یک امر طبیعى است، چرا که وقتى انسان منتظر مهمان عزیزى باشد، سعى مى‌ کند فضا و مکان و استقبال کنندگان را در حد امکان، با مقام فرد منتظر کاملاً همانند کند. چگونه ممکن است فرد منتظر، در انتظار کسى باشد که به دلیل اجراى عدالت، پیاده کردن احکام الهى و جلوگیرى از فحشا، محکوم دادگاه او و طعمه شمشیر وى باشد؟
آیت الله العظمی مکارم شیرازى نیز، درباره آمادگى‌هاى لازم براى حکومت جهانى مى‌نویسد: براى این که دنیا چنان حکومتى را پذیرا باشد، چند نوع آمادگى لازم است:

۱ـ آمادگى فکرى و فرهنگى:
یعنى سطح افکار مردم جهان آن چنان بالا رود که بدانند مثلاً مسأله «نژاد» یا «مناطق مختلف جغرافیایى» مسأله قابل توجهى در زندگى بشر نیست و تقاوت رنگ‌ها و زبان‌ها و سرزمین‌ها نمى‌ تواند بشر را از هم جدا سازد.

۲ـ آمادگى اجتماعى:
مردم جهان باید از ظلم و ستم و نظامات موجود خسته شوند، تلخى این زندگى مادى و یک بعدى را احساس کنند و حتى از این که ادامه این راه یک بعدى ممکن است در آینده مشکلات کنونى را حل کند، مأیوس گردند.

۳ـ آمادگى‌هاى تکنولوژى و ارتباطى:
بر خلاف آنچه بعضى مى‌پندارند که رسیدن به مرحله تکامل اجتماعى و رسیدن به جهانى آکنده از صلح و عدالت، تنها با نابودى تکنولوژى جدید امکان‌پذیر است، وجود این صنایع پیشرفته نه تنها مزاحم یک حکومت عادلانه جهانى نخواهد بود، بلکه شاید بدون آن وصول به چنین هدفى محال باشد. معجزه، استثنایى است منطقى در نظام جارى طبیعت، براى اثبات حقانیت یک آیین آسمانى؛ نه براى اداره همیشگى نظام جامعه.[۲۲]

۴ـ آمادگى‌‌هاى فردى:
حکومت جهانى قبل از هر چیز نیازمند عناصر آماده و با ارزش انسانى است تا بتواند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعى را به دوش بکشد.
این در درجه اول نیاز به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهى و آمادگى روحى و فکرى براى پیاده کردن آن برنامه عظیم نیاز دارد. منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى نمى‌تواند نقش تماشاچى را داشته باشد.[۲۳]

پی‌نوشت‌ها:
[۱] ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص ۲۹۴.
[۲] رک: صافى گلپایگانى، لطف اللّه، منتخب الاثر، ص ۳۳۴.
[۳] رک: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۷.
[۴] همان، ص ۹۸.
[۵] «ان لصاحب الامر غیبة لا بد منها، یرتاب فیها کل مبطل، فقلت له: و لم جعلت فداک؟ قال لامر لم یؤذن لنا فى کشفه لکم، قلت: فما وجه الحکمة فى غیبة؟ فقال: وجه الحکمة فى غیبة وجه الحکمة غیبات من تقدمه من حجج الله تعالى ذکره، ان وجه الحکمة فى ذلک لا ینکشف الا بعد ظهوره، کما لا ینکشف وجه الحکمة لمّا أتاه الخضر (ع) من خرق السفینة، و قتل الغلام و اقامة الجدار، لموسى (ع) الا وقت افتراقها». رک: همان، ص ۹۱، و ۱۱۳.
[۶] «و لو ان اشیاعنا وفقهم الله على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا، على حق المعرفة و صدقها منهم بنا فما یحبسنا عنهم الا ما یتصل بنا مما نکرهه و لا نؤثره منهم». رک: همان، ج ۵۳، ص ۱۷۷، و الزام الناصب، ج ۲، ص ۴۶۷
[۷] «لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا». در سعادت دیدار ما شتاب مى‌شد
[۸] «ما احسن الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت قول الله تعالى «فارتقبوا انى معکم رقیب» و قوله عزوجل: «فانتظروا انى معکم من المنتظرین، فعلیکم بالصبر، فانه انما یجیى‌ء الفرج على الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم».همان، ج ۵۲، ص ۱۲۹
[۹] «افضل اعمال امتى انتظار الفرج». همان، ص ۱۲۲
[۱۰] «اى الاعمال احب الى اللّه عزوجل؟» فقال: «انتظار الفرج». همان
[۱۱] «اقرب ما یکون العبد الى الله عزوجل و ارضى ما یکون عنه اذا افتقدوا حجة الله فلم یظهر لهم و حجب عنهم فلم یعلموا بمکانه... فعندها فلیتوقعوا الفرج صباحا و مساءً». همان، ص ۹۵
[۱۲] «المنتظرون لظهوره افضل اهل کل زمان، لان الله تعالى ذکره، اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفة ما صارت به الغیبة عند هم بمنزلة المشاهدة، و جعلهم فى ذلک الزمان بمنزلة المجاهدین بین یدى رسول الله (ص) بالسیف، اولئک المخصلون حقا، و شیعتنا صدقا، و الدعاة الى دین الله سرا و جهرا» همان، ص ۱۲۲
[۱۳] «و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم». الاحتجاج ج‌۲ ص ۴۷۱ .
[۱۴] «ان هذا الامر لایأتیکم الا بعد ایاس...». رک: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۱۱.
[۱۵] «فانه انما یجیى‌ء الفرج على الیأس و قد کان الذین من قبلکم اصبر منکم». رک: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۹ و ۱۱۰.
[۱۶] «یملا الارض قسطاً و عدلا کما مُلئت ظُلما وجورا». الاحتجاج، ج‌۱، ص ۶۹.
[۱۷] باید توجه نمود که مدت‌هاست که فساد، جهان را فرا گرفته است. فساد ابرقدرت‌ها در بسیاری از مناطق جهان – به‌ویژه آفریقا و آسیا - به شدیدترین وضع رسیده است. از روزی که غرب، اندیشه تسلط بر شرق را در سر پرورانده، هر روز در نقاط مختلف جهان، بر مظالم خود افزوده و میلیون‌ها نفر را در بند کشیده است. تنها بررسی وضع کشورهای استعمارزده آفریقا و جنوب آسیا سند روشن و گویایی بر این مطلب است.
[۱۸] برای اطلاعات بیشتر ر. ک: کامل سلیمان، روزگار رهای؛ ترجمه علی اکبر مهدی پور، ج ۲، صص ۱۰۳۴-۱۰۶۲.
[۱۹] کشف الغمة فی معرفة الائمه، ج ۳، ص ۲۶۷ ؛ معجم احادیث الامام المهدی، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ ق، ج ۱، ص ۳۸۷.
[۲۰] «من سره ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر. فان مات وقام القائم بعده، کان له من الأجر مثل أجر من أدرکه. فجدوا وانتظروا هنیئاً لکم ایتها العصابة المرحومة». بحارالانوار، ج 52، ص 140، به نقل از غیبت نعمانی.
[۲۱] ر. ک: مطهرى، مرتضى، قیام و انقلاب مهدى، ص ۶۸.
[۲۲] مکارم شیرازى، ناصر، حکومت جهانى مهدى (ع)، صص ۸۰ -۸۳.
[۲۳] همان، ص ۱۰۰.
  • حسین توکلی


انتظار در لغت و اصطلاح به چه معناست؟


پاسخ :
انتظار، در لغت، به معناى «چشم داشت پیدا کردن»[1] و در اصطلاح، به معناى «چشم داشتن به ظهور امام زمان (علیه السلام) و تشکیل حکومت عدل الهى توسط آن حضرت» است. انتظار، به معناى آینده نگرى و به معناى ناراضى بودن از وضع موجود و راضى شدن به آینده ى بهتر است؛ انتظار فرج، یعنى آماده بودن براى ظهور امام زمان(علیه السلام) و تشکیل دولت اسلامى و حکومت آخرین سفیر الهى؛ انتظار فرج، یعنى مهیا ساختن روح و جسم خود براى روزى که تمام بدبختى ها، ناکامى ها، بیدادگرى ها، ظلم ها از میان رفته و فقر و تنگدستى،... یک باره و براى همیشه، رخت برمى بندد و به وسیله ى آن حضرت (علیه السلام) حکومت عدل در سراسر گیتى برقرار مى گردد. براى چنین روزى، باید انتظار کشید و امیدوار بود.
امید و آرزوى عدل فراگیر، در روایات اسلامى، عبادت، بلکه افضل عبادات، و نشانه ى شیعه در دوران غیبت شمرده شده است. امام سجاد(علیه السلام)مى فرمایند: «همانا، اهل زمان غیبت امام مهدى (علیه السلام) و معتقدان به امامت آن حضرت و کسانى که منتظر ظهور ایشان هستند، از اهل هر زمانى افضل هستند؛ زیرا خداوند متعال، از عقل و فهم و معرفت، آن چنان به آنان داده که به سبب آن، غائب بودن امام، همانند حاضر بودن امام است و خداوند، آنان را در آن زمان، به منزله ى کسانى قرار داده که در کنار رسول خدا(صلى الله علیه وآله)با شمشیر جهاد مى کردند. آنان، مخلصان واقعى و شیعیان راستین ما و دعوت کنندگان به دین خدا، در آشکار و نهان، هستند.» و نیز فرمودند: «انتظار فرج، خودش، بزرگ ترین فرج هاست.».[2]
بنابراین، انتظار فرج، چشمْ داشت به گشایش امور از سوى خداوند است. این چشمْ داشت، هر چند فرج است، لکن طبق روایات اهل بیت(علیهم السلام) فرج اصلى در زمان ظهور امام زمان(علیه السلام)خواهد بود.

پی نوشتها:
[1]. المنجد، (عربى به فارسى)، ترجمه ى محمد بندر ریگى، ج 2، ص 1958.
[2]. همان، ج 51، ص 156.
  • حسین توکلی


آیا دیدار امام زمان علیه السلام در عصر غیبت ممکن است؟


پاسخ :
منشأ این گونه سئوالات به روایت امام عصر علیه السلام بر می گردد که علمای شیعه آن را از چهارمین نائب خاص امام زمان علیه السلام نقل کرده اند. امام زمان علیه السلام در فرمایشی به آخرین نائب خود فرمودند که پس از غیبت کبری، دیگر کسی مرا نخواهد دید و اگر کسی بگوید مرا دیده دروغ گفته است.
ما بر اساس این روایت می توانیم مدعیان رؤیت را تکذیب کنیم. البته منظور دیداری است که در غیبت صغری انجام می شده است. چنین رؤیتی خاص دوران غیبت صغری بوده و بعد از آن نفی شده است. پس مراد حضرت این نبود که چشم هیچ انسانی به ایشان نمی افتد بلکه روایت داریم که حضرت در بین مردم هستند و مردم را می بیند اما آنها محروم از رؤیت حضرت اند.
گاهی دیدار چنین حاصل می شده که فرد بعد از دیدار و خروج از آن حالت یقین پیدا می کرده که امام را دیده است، اما رؤیت رسمی حضرت چنانچه در غیبت صغری بوده، تکذیب می شود. نمونه کسانی که قبلاً علم داشته و با علم به دیدار حضرت رفته باشد، بسیار کم بوده و معمولاً پس از مرگ دیدار کنندگان این موضع مکشوف شده است و آنها مدعی دیدار نبوده اند.
علامه مصباح یزدی دامت برکاته در پاسخ به سئوال که آیا مواردی که نقل می شود افرادی حضرت مهدی علیه السلام را مشاهده کرده اند واقعیت دارد یا نه؟ می فرمایند: فرق بین عصر غیبت صغری و غیبت کبری این است که در زمان غیبت صغری، کسانی بودند که می توانستند رسماً خدمت اما زمان علیه السلام برسند، حرف های مردم را نقل کنند و جوابش را هم بگیرند و به مردم اطلاع دهند. یا وجوهات را بپردازند و رسید بگیرند. گویی امام عصر علیه السلام حاضر بودند و مردم با ایشان ملاقات می کردند،با این تفاوت که این روابط خصوصی بود و فقط چند نفر یا یک نفر با آن حضرت رابطه داشتند.
این نوع رابطه پس از آخرین نماینده، قطع شد و پس از آن دیگر چنین رابطه ای وجود ندارد که کسی باشد تا مردم بوسیله او با ایشان ارتباط پیدا کنند. این که آن حضرت فرمودند پس از این، کسی مرا نخواهد دید، منظور همان رؤیتی است که در عصر غیبت صغری وجود داشته است و نواب به خواست خود، هر وقت می خواستند خدمت امام زمان علیه السلام می رسیدند، لذا در زمان غیبت کبری، رؤیتی که توأم با آن نیابت بوده باشد وجود ندارد و آن حضرت این موضوع را نفی می نمایند. اما در زمان غیبت کبری، ممکن است کسانی خدمت امام زمان علیه السلام شرفیاب شوند ولی آن حضرت را نشناسند، یا در خواب، ایشان را ببینند یا آن که خود امام علیه السلام خواسته باشند که خود را به کسی نشان دهند. دلیلی بر عدم امکان این موضوع نداریم. خلاصه آن که ظرف گفت و گویی که محل بحث بوده، رؤیتی است که در زمان غیبت صغری میسر بوده و آن را در زمان غیبت کبری نفی می کنند،نه هر رؤیتی را. (1)
بنابراین با قاطعیت می توانیم کسانی را که ادعای دیدار با امام زمان علیه السلام می کنند(به معنایی که توضیح داده شد)، تکذیب کنیم و از آن طرف برخی ملاقات ها را که به صورت ادعا نبوده، مثل دیدار سید بحرالعلوم، علی بن مهزیار و ...مورد تصدیق قرار دهیم.
دیدار و رویارویی با حضرت مهدی علیه السلام به سه صورت ممکن است پیش آید:

1. دیدار حضرت مهدی علیه السلام با عنوان غیر واقعی ایشان، به طوری که کاملاً برای دیدار کننده ناشناس باشند. این گونه دیدار، و به فراوانی دایم برای کسانی که در محل زندگی ایشان سکونت دارند یا افرادی که با ایشان برخورد می نمایند در هر نقطه ای که باشند، روی می دهد.

2. دیدار با آن حضرت در عنوان حقیقی ایشان، بدون این که این امر را ملاقات کننده بداند، مگر پس از پایان گرفتن دیدار، متوجه باشد. این همان حالتی است که اکثر دیدارهای نقل شده را شامل می شود.

3. دیدار با آن حضرت با عنوان حقیقی ایشان، در حالی که دیدار کننده نیز در اثنای ملاقات متوجه این امر باشد. این گونه دیدار در اخبار مشاهده و دیدار بسیار کم نقل شده است، زیرا غالباً مخالف مصلحت می باشد و با غیبت تامه و کامل حضرت مهدی علیه السلام منافات دارد.
راجع به این که آیا در غیبت کبری ممکن است کسی خدمت آن حضرت مشرف شود؟ باید گفت: آری، و این که در بعضی روایات گفته شده که مدعیان دیدن حضرت را تکذیب کنید، منظور کسانی است که ادعای دیدن آن امام و نیابت دارند. باری هر شیعه پاک سرشتی می تواند آن حضرت را ملاقات کند. (2)

پی نوشتها:
1.تقویت مبانی اعتقادی، آیت الله مصباح،صص51-50.
2.یکصد پرسش پیرامون امام زمان(علیه السلام)، علیرضا رجالی تهرانی،صص155-153.
  • حسین توکلی


به چه کسانى نایبان عام امام زمان(علیه السلام) گویند؟


پاسخ :
دین اسلام، آخرین دین الهى است که توسط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از سوى خداوند متعال براى هدایت انسان ها به سوى کمال و خوش بختى دنیوى و اُخروى، آورده شده است و باید همیشه کسى باشد که به تبلیغ و ترویج این دین و هدایت جامعه به سوى کمال، بپردازد. بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله)امامان معصوم(علیهم السلام) عهده دار این وظیفه بودند و به ترویج دین اسلام مى پرداختند، لکن با آغاز غیبت کبرا و مستور شدن امام مهدى(علیه السلام) باید کسى عهده دار نقش هدایت جامعه مى شد. ائمه ى معصوم(علیهم السلام) و بویژه امام مهدى(علیه السلام) قبل از آغاز غیبت کبرا شرایط و ضوابط کلّى را براى رهبر جامعه در دوره ى غیبت بیان داشتند تا بعد از آغاز غیبت کبرا، هر کس آن شرایط و ضوابط را کسب کرد، زعیم و مرجع شیعیان باشد. در اصطلاح، به این شخص، نایب عام گفته مى شود.
شرایطى که از سوى ائمه(علیهم السلام) براى نایبان عام ذکر شده، عبارت است از این که آنان باید از راویان احادیث اهل بیت(علیهم السلام)، فقیه، با تقوا، مطیع اوامر الهى، حافظ دین، مخالف با هواهاى نفسانى و... باشند.
این شرایط، در روایات مختلفى بیان شده است:
1. امام صادق(علیه السلام) به عمر بن حنظله مى فرماید: «مَنْ کان منکم مِمَّن روى حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عَرَف أحکامنا فَارْضوا به حکماً؛ فأنّی قد جعلته علیکم حاکماً؛[1] هر کس از شما، حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر افکند، و احکام ما را شناخته باشد، او را به عنوان حاکم قبول کنید؛ زیرا من، او را حاکم بر شما قرار دادم.».
2. امام صادق(علیه السلام) در حدیث دیگرى مى فرماید: «... فأمّا مَنْ کان من الفقهاء صائناً لنَفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً على هواه، مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام أن یقلدوه؛[2] ... امّا هر کدام از فقها که نگهدار نفس خود و حافظ دینش باشد و با هواهاى نفسانى مخالفت کرده، مطیع اوامر الهى باشد، عوام باید از او تقلید کنند...».
3. امام مهدى(علیه السلام) نیز در پاسخ به سؤالى که از آن حضرت در مورد تکلیف شیعه در دوران غیبت، شده بود، مى فرماید: «امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة حدیثنا؛ فأنّهم حجّتى علیکم و أنا حجة الله[3]...؛ امّا در حوادثى که رخ مى دهد، به راویان احادیث ما مراجعه کنید. آنان، حجّت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم...».
پی نوشتها:
[1]. بحارالأنوار، ج 2، ص 20.
[2]. شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعة، ج 27، ص 131.
[3]. بحارالأنوار، ج 27، ص 140.
  • حسین توکلی


به چه کسانى نایبان خاص امام زمان(علیه السلام) مى گویند؟


پاسخ :
بعد از آغاز غیبت صغرا، امام مهدى(علیه السلام) افرادى امین و مورد اعتماد را با نام و نشانى خاص که بین شیعیان شناخته شده بودند، به عنوان نایب خویش در بین مردم، انتخاب کردند. این افراد، واسطه ى آن حضرت و شیعیان بودند و یکى بعد از دیگرى، عهده دار منصب نیابت شدند.
عمده ترین وظایف این افراد عبارت بود از:
1. انتقال سؤال ها و مشکلات مردم به محضر امام زمان(علیه السلام) و رساندن جواب آن حضرت به مردم.
2. بر طرف کردن مشکلات علمى، اقتصادى و اجتماعى شیعیان.[1]
3. سازمانْ دهى وکلا و اخذ و توزیع اموال متعلّق به امام(علیه السلام) در میان مردم.[2]
4. مبارزه با مدّعیان دروغین نیابت و وکالت امام مهدى(علیه السلام) .[3]
5. مسئولیت هاى دیگرى که از سوى امام زمان (علیه السلام) بر عهده ى آنان گذاشته مى شد.
نایبان خاصّ امام زمان (علیه السلام) در زمان غیبت صغرا چهار نفر بودند: عثمان بن سعید؛ محمد بن عثمان؛ حسین بن روح؛ على بن محمد سمرى. هر یک از اینان در شهرهاى مختلف، براى خود، نمایندگانى داشتند.[4]
1. عثمان بن سعید عمرى
وى، نخستین نایب امام زمان (علیه السلام) است. ایشان، از یازده سالگى، متولّى خدمت به ائمه ى طاهرین(علیهم السلام) شد. وى، در ظاهر، روغن مى فروخت، در حالى که در اصل، حقوق شرعى را که به دستش مى رسید، در ظرف روغن مى گذاشت و به خدمت امام هادى(علیه السلام) و بعد از ایشان به خدمت امام حسن عسکرى(علیه السلام) مى برد. به همین دلیل، معروف به سمّان (روغن فروش) شده بود.[5]
عثمان بن سعید، بعد از آغاز غیبت صغرا، از سوى امام مهدى(علیه السلام) به عنوان نایب و وکیل آن حضرت در میان مردم انتخاب شد تا این که در سال دویست و شصت و سه هـ ق[6] یا دویست و شصت و پنج هـ ق[7] وفات یافت.
2. محمّد بن عثمان بن سعید
وى، فرزند وکیل اوّل (عثمان بن سعید عمرى) بود. حضرت امام حسن عسکرى(علیه السلام) او و پدرش را توثیق کرده و به شیعیان خبر داد که او از وکلاى فرزندم مهدى است.
چون هنگام وفات پدر محمد بن عثمان فرا رسید، توقیعى از جانب حضرت حجت (علیه السلام) بیرون آمد، مشتمل بر تعزیت نامه و این که بعد از وفات پدرش، او نایب از جانب ولى خدا است.[8] وى، بیش از چهل سال، مقام نیابت را داشت و در سال سیصد و چهار هـ. ق یا سیصد و پنج هـ ق وفات کرد.[9]
3. حسین بن روح نوبختى
شیخ ابوالقاسم حسین بن روح (متوفاى هجدهم شعبان سیصد و بیست و شش هـ ق) بعد از ابوسهل اسماعیل بن عسلى، مشهورترین افراد خاندان نوبختى است. عمده اشتهار او، به واسطه ى مقام دینى بزرگى است که در میان شیعه ى امامیه دارد. سومین نایب خاص حضرت حجت (علیه السلام) است. این بزرگوار، از سال سیصد و پنج هـ ق تا شعبان سیصد و بیست و شش هـ ق نیابت خاص داشته است. وى، حتّى در ایّام امامت امام یازدهم(علیه السلام)از صحابه ى خاص به شمار رفته است.[10]
4. على بن محمّد سمرى
على بن محمّد سمرى قائم مقام حسین بن روح شد. سه سال، امر نیابت با او بود. او، در نیمه ى شعبان سیصد و بیست و نه هـ ق به رحمت حق واصل شد. وفات او، آغاز غیبت کبرا بود. شیخ صدوق و شیخ طوسى روایت کرده اند از حسن بن احمد که گفت: در سالى که جناب سمرى وفات کرد، ما، در بغداد بودیم. چند روز قبل از وفاتش، به خدمت او رفتیم. فرمانى از حضرت صاحب الامر (علیه السلام) بیرون آورد که مضمونش این است:
بسم الله الرحمان الرحیم. اى على بن محمّد سمرى! خدا عظیم گرداند اجر برادران تو را در مصیبت تو. تا شش روز دیگر از دنیا مفارقت خواهى کرد. پس کارهاى خود را جمع کن و وصى و قائم مقام از براى خود قرار مده که غیبت تامه، واقع شده است.[11]
پی نوشتها:
[1]. لطف الله صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، ص 484 و 495.
[2]. عباس راسخى نجفى، نواب اربعه، ص 44.
[3]. مهدى پیشوایى، سیره ى پیشوایان، ص 689.
[4]. سید حسن افتخارزاده، گفتارهایى پیرامون امام زمان (علیه السلام) ، ص 63.
[5]. باقر شریف قریشى، حیاة الامام المهدى(علیه السلام) ، ص 121؛ محمد باقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 51، ص 344.
[6]. عباس نجفى، سفیران امام زمان(علیه السلام)، ص 27 و 34.
[7]. عبدالرحمن انصارى، در انتظار خورشید ولایت، ص 65.
[8]. عباس راسخى نجفى، نواب اربعه، ص 74.
[9]. سیره ى پیشوایان، ص 678 - 680.
[10]. نواب اربعه، ص 121 - 122.
[11]. همان، ص 134.
  • حسین توکلی


طولانی بودن عمر حضرت ولی عصر (عج) را با استناد به منابع مورد قبول ثابت کنید.


پاسخ :
طولانی بودن عمر امام زمان(عج) در طول تاریخ مورد سؤال بوده است. اما عمری که قرن‌ها فراتر رود از دیدگاه‌های گوناگون امری شدنی و ممکن است:

1. امکان عقلی:
مقصود این امکان، محال نبودن عمر طولانی از نظر عقل است. به عنوان مثال بودن در آتش و نسوختن از نظر عقل محال است، درازی عمر نیز با تناقض همراه نمی‌باشد. و مانعی برای تحقق آن وجود ندارد، زیرا در مفهوم زندگی، مرگ زودرس نهفته نیست. بعضی همانند عدد 3 نمی‌باشد که فرد است و زوج نشود. چون در این مورد تناقض لازم می‌آید. بر این اساس، ممکن است که برای انسان شرایط و محیطی پدید آید که سلول‌های بدن پیوسته بازسازی شود. و اندام‌های پشین که دچار پیری و فرسودگی شده‌اند به تدریج در جریان خون حل و دفع شوند. لذا، از نظر عقل سال‌ها زنده ماندن محال نمی‌باشد.[1]

2. امکان علمی:
امکان علمی بدین معناست که از نظر علم، سفر انسان به سیارات منظومه شمسی و دیگر منظومه‌ها مردود نیست و نظریه‌های علمی امکان زیست درازمدت را برای انسان نیز محال نمی‌داند در کیهان ‌شناسی، روان شناسی و سایر رشته‌های علمی هر روز نظریه استوار پدید می‌آید که با دلیل‌ها و شواهد بیشتر همراه می‌باشد. از این رو به لحاظ علمی در امکان زیست طولانی نیز تردید نمی‌شود که ذیلاً اشاره می‌گردد:

الف) برخی از محققان می‌گویند، ژن‌هایی را کشف کرده‌اند که عامل جاویدانگی سلولهاست. این ژن‌ها می‌توانند سلول‌های آسیب دیده را ترمیم کنند. آزمایش‌هایی بر حشراتی که این ژن‌ها در آن‌ها فعال شده بود نشان داد که این جانداران بر اثر مرگ سلولی نمی‌میرند، بلکه تحلیل فیزیکی اندام‌ها به مرگ آن‌ها می‌‌انجامد. امید است با شناخت مکانیسم پیری، کیفیت زندگی سالمندان بهبود یافته و روند پیری کاهش پیدا کند.[2]


ب) پژوهشگران با آزمایش‌هایی به رویشی از ژن درمانی دست یافته‌اند که از تحلیل رفتن ماهیچه‌های بدن در اثر پیری پیشگیری می‌کند. و با این رویش می‌‌توان حجم و قدرت ماهیچه‌ها را در زمان پیری و یا در بیماریهای خاص، دوباره به‌دست آورد.[3]

ج) تاکنون تصور می‌شد که نقص در سیستم اعصاب برگشت ناپذیر است و بافت‌های عصبی را نمی‌توان ترمیم کرد. لیکن محققان دریافته‌اند که سلولهای مغز بیشتر نیز می‌توانند خود را بازسازی کنند و این کار پیوسته در طول زندگی یک فرد انجام گیرد.[4]

د) تحقیق نشان داده است که مرگ‌هایی در سن 90 و 100 سالگی بیشتر به خاطر کهولت نیست، بلکه به دلایل مشخص و عوارض‌هایی همانند سکته مغزی، عفونت ریه، پوکی استخوان و ... رخ می‌دهد.
و هم‌چنین، نا امیدی و یا در سالمندان احتمال مرگ زودرس را در آن‌ها افزایش می‌دهد. و تحقیق روی 795 مرد و زن 64 تا 75 ساله نشان داد که 29 درصد آن‌هایی که حالت یأس داشته، نسبت به دیگران مرگ زودرس داشته‌اند.[5]

3. امکان عملی:
امکان عملی آن است که پدیده روزافزون علمی و تحقیقی همانند: سفرهای فضایی، دریایی، ژن شناسی‌‌ها، اندام‌های مصنوعی، رشد جانواران، بیرون از رحم، و... زندگی اجتماعی را سازمان می‌دهد، که یک نوع از پیشرفت علمی است، در پرتوی آن می‌توانیم در باره عمر حضرت مهدی(عج) به بررسی بنشینیم... دیگر هیچ انگیزه‌ای برای شگفتی‌ها باقی نمی‌ماند، مگر این که در دانش امام مهدی(عج) شک کنیم و پیشی گرفتن علم او را بر کاروان دانش بشر بعید بشماریم... اگر همه اینها را باور داریم، چگونه برای خداوند بلند مرتبه دشوار می‌شماریم که حضرت مهدی(عج) را بر دانش زمان پیشی دهد؟ طول عمری که خداوند به موعود منتظر(عج) بخشید، شگفت می‌‌آورد، اما به دگرگون کردن جهان و بنای از نوساختن بر مبنای تمدن بزرگ که به عهده آن حضرت گذاشته شده چگونه باید نظر داشت؟[6]

4 . منابع دینی:
الف) منابع امامیه
امام سجاد(ع) می‌فرماید: «سنت‌های از انبیاء گذشته در قائم به یادگار مانده است. از آدم و نوح(ع) طول عمر، از ابراهیم(ع) تولد پنهانی، از عیسی(ع) غیبت ....» [7]
و امام صادق(ع) فرمود: «خدای تعالی عمر بنده صالح خویش، خضر، را طولانی نکرد جز برای این که دلیلی بر طول عمر قائم(عج) باشد. و از این رهگذر، بهانه دشمنان را خنثی و حجت ایشان را قطع کند.»[8]

ب) اهل سنت
1. ابن جوزی که از علمای معروف اهل سنت و حنفی مذهب است، پس از بحث در حالت حضرت مهدی(عج) و نقل روایات رسول اکرم(ص) درباره آن حضرت می‌گوید: «این اعتقاد امامیه صحیح است که حضرت مهدی موجود زنده است و برای افرادی استدلال می‌کند که از عمر طولانی برخوردار بوده‌اند. مانند: خضر، الیاس، و هم‌چنین «ذوالقرنین» که در تورات آمده است. 3000 سال عمر کرد. و هم‌چنین معمّرینی در شمار عمرهای 900، 800، 700 سال نیز در تاریخ آمده است.»[9]

2. عبدالوّهاب شعرانی، پس از آن که از تولد آن حضرت در نیمه شعبان 255 ق، صحبت دارد، می‌گوید: «او باقی است تا آن که حضرت عیسی(ع) از آسمان نزول کند، دیدار نماید. و عمر او تا زمان ما که 958هجری باشد، 706 سال است...»[10]

5 . کتب آسمانی:
الف) قرآن کریم:
در قرآن کریم نیز مواردی از عمرهای طولانی آمده که به نمونه‌ای از آن اشاره می‌گردد: خداوند متعال درباره حضرت نوح(ع) می‌فرماید: «نوح را به سوی قومش فرستادیم، 950 سال در میان آنان درنگ کرد.»[11]

ب) کتب آسمانی اهل کتاب:
در میان خداپرستان و پیروان ادیان آسمانی، از این که طول عمر ممکن است اختلافی نیست. و در تمام کتب آن‌ها، از عمر طولانی بسیار سخن به میان آمده است. از جمله در ثور است که کتاب مقدس یهودیان است از نظر مسیحیان نیز مورد اعتماد می‌باشد. و در آن شرح زندگی زیاد آمده است. اما، در ادیان گذشته سخن از طول عمر حضرت مهدی(عج) نیست. بلکه سخن در مطلق و درازی عمر و کسانی است که عمر فوق طبیعی و معمولی داشته‌اند. می‌گوید: «آدم» 900 سال، «نوش» 905 سال، «قینان» 910، «منشوشالح» 969، «المک» 777 سال داشته و بعد از آن مرده‌اند.[12]
و هم‌چنین در انجیل که بعد از تورات بوده و از آن به عهده جدید یاد می‌کند می‌گوید: ... انسان‌های مادی بوده‌اند که 2000 سال داشته حداقل آن 900 سال است که موارد متعددی را نشان می‌‌دهد.[13]

6. تاریخ:
از کهن‌سال‌ترین انسان‌ها آنچه در تاریخ آمده زیاد بوده‌اند که بالای 500 سال داشته‌اند.[14] و نمونه‌های دیگر این که فیروازای یکی از پادشاهان 537، ابوهبل، قس، اسقم، هر کدام 670 سال، مصرایم نوه نوح، ملک نوه ادریس هر کدام 700 سال و .... داشته‌اند.[15] هم چنین ضحاک1200، مهرکان 2500، عاد و لقمان هر کدام 3500 سال عمر کرده‌اند و ... [16]

نتیجه:
آنچه که به عنوان نمونه و اختصار اشاره گردید، عمر طولانی نه از نظر عقل محال بود، و نه از انظر علمی آن را نفی می‌کند، تاریخ، سنت و ادیان آسمانی نیز بر‌ آن است که انسان‌هایی بوده‌اند که فوق عادت و عمر طبیعی همگان، عمر داشته و زندگی کرده‌اند، فلذا طولانی بودن عمر امام زمان(عج) از دیدگاه مسلمین از جهات مختلف ممکن بوده و محال نمی‌باشد.

معرفی منابع جهت اطلاع بیشتر:
1. مهدی موعود،‌ محمد باقر مجلسی، ترجمه علی دوانی، باب «معمّرین» ج 2، چاپ مسجد مقدس جمکران.
2. نجم الثاقب، طبری نوری، ج 2، باب «معمّرین» همان.
3. زنده روزگاران، دکتر حسین فریدونی، نشر آفاق، 1381.
4. راز طول عمر، علی اکبر مهدی‌پور، انتشارات طاووس، 1378.
امام رضا (ع) می‌فرماید‌: «هنگامی که حضرت مهدی(عج) خروج کند و ظاهر شود، در سن سالخوردگان و منظر و سیمای جوانان است.»[17]

پی‌نوشت‌ها:
[1]. صدر، سید محمد باقر. جستجو پیرامون مهدی(عج)، ص 17 و 18، ترجمه کتابخانه اسلامی، مؤسسه بناء، 1379.
[2]. ماهنامه پیام زن، شماره 92، ص 94.
[3]. ماهنامه دانشمند، شماره 432، ص 21.
[4]. ماهنامه دانشمند، شماره 4444، ص 25، مهر 1379.
[5]. همان، شماره، 459، ص 24.
[6]. صدر، سید محمد باقر، جستجو پیرامون امام مهدی(عج)، ص 19 ـ 25، ترجمه کتابخانه اسلامی، 1379.
[7]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 51، ص 217، ‌مؤسسه الوفاء، بیروت.
[8]. همان.
[9]. ابن جوزی، سبط حنقی، تذکرة الخواص الامه، صص 365 ـ 365، اعلمی، بیروت.
[10]. شعرانی،‌ عبدالوهاب، الیواقیت و الجواهر، ص 65، دارالکتب اسلامی، تهران.
[11]. عنکبوت: 14.
[12]. تورات، ترجمه فاضل خالقی، سیر پیدایش، باب 5، آیات 5 ـ 32.
[13]. انجیل، کتاب اعمال سولان، باب اول، آیات 1 ـ 12.
[14]. دخیل، علی محمد، الامام المهدی، ص 146 و ص 186، دارالمرتضی، بیروت، 1403.
[15]. دایانا، اس، ودرف، چگونه می‌توان 100 سال زندگی کرد، ترجمه لیلا مهرادبی، ص 48، انتشارات حسام، 1371.
[16]. همان، ص 49.
[17]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 332.
  • حسین توکلی


وجود امام غائب چه فایده‌اى دارد؟


پاسخ :
متکلّمان امامیّه، در اثبات ضرورت وجود امام در هر زمان ،به ادله ى عقلى و نقلى استناد مى کنند که یکى از آنها «قاعده ى لطف» است. بر اساس دلائل عقلى، وجود امام، زمینه را براى اطاعت انسان ها مهّیا کرده و آنان را از گناه دور مى سازد. بنابراین، وجود امام، لطف است و چون لطف بر خداوند واجب است، باید در هر زمان، امامى براى هدایت انسان ها وجود داشته باشد.[1]
طبق این توضیح، وجود امام در هر عصر و زمانى، لازم و ضرورى مى شود، امّا نحوه ى حضور امام(علیه السلام) بستگى تام به اوضاع و احوال جامعه ى انسانى دارد؛ زیرا، اگر شرایط لازم براى حضور امام مهیّا باشد، امام در میان جامعه، حضورى آشکار خواهد داشت، ولى اگر چنین شرایطى آماده نبود، امام(علیه السلام) مستور خواهد شد.
حضرت على(علیه السلام) درباره ى ضرورت وجود امام در میان انسان ها و چگونگى این حضور، مى فرماید:
هرگز، روى زمین، از قیام کننده اى با حجت و دلیل، خالى نمى ماند، خواه ظاهر و آشکار باشد، خواه بیم ناک و پنهان. -این چنین است- تا دلائل و اسناد روشن الهى از بین نرود و به فراموشى نگراید.[2]
بنابراین، نقش امام، حفظ دین و احکام الهى است و این نقش، از سوى امام در هر زمانى ایفا مى شود، حال، امام حاضر باشد یا غائب.
هم چنین از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است که درباره ى فوائد وجود ائمه(علیهم السلام) فرمود:
در پرتو وجود ما است که خداوند، آسمان را از فروپاشى، زمین را از لرزش و سلب آرامش ساکنانش، نگه مى دارد؛ به واسطه ى ما است که خداوند باران نازل مى کند و رحمت خود را مى گستراند و برکات و نعمت هاى زمین را بیرون مى آورد. و اگر از ما، کسى در زمین نباشد، زمین، اهل خود را فرو مى برد.[3]
طبق این حدیث، امامان، علاوه بر نقش تشریعى، نقش تکوینى دارند و در صورت غیبت، هر چند نقش تشریعى آنان در پس پرده مى ماند، امّا آنان به نقش تکوینى خود عمل مى کنند و وجودشان باعث استمرار حیات و زندگى و اتمام حجّت الهى بر روى زمین مى شود. امام صادق(علیه السلام) در بیان ضرورت وجود امام بر روى زمین، مى فرماید:
اگر زمین، بدون وجود امام بماند، ساکنان خود را در کام خود فرو مى برد.[4]
بنابراین، نقش تکوینى امام، منحصر در حضور نیست و در دوره ى غیبت نیز این تأثیر ادامه دارد و ساکنان زمین از وجود امام بهره مند مى شوند.
با بررسى این احادیث، مى توان نتیجه گرفت که وجود امام بر روى زمین، فوائد زیر را دارد و فرقى نمى کند که حضور امام به صورت آشکار باشد یا به صورت پنهانى و مستور:
1. وجود امام، موجب ارتباط میان خالق و مخلوق و زنده بودن حجّت ها و دلائل الهى در جامعه ى انسانى مى شود.
2. وجود امام، امن و امان براى مردم است و خداوند، به خاطر آنان، زمین و آسمان را از فروپاشیدن باز مى دارد.
3. وجود امام در زمین، موجب فرستاده شدن نعمت هاى الهى مى شود.
4. وجود امام، موجب امیدوارى مؤمنان براى تحقّق عدل الهى بر جوامع انسانى مى شود.
5. وجود امام در حیات انسان، دو نقش تشریعى و تکوینى دارد. در زمان غیبت، نقش تشریعى او در پس پرده، مستور مى ماند، امّا نقش تکوینى او، موجب استمرار و ادامه ى حیات مى شود.

پی نوشتها:
[1]. علامه ى حلى، کشف المراد، ص 181.
[2]. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 347، حکمت 143.
[3]. شیخ صدوق، امالى، ص 112، مجلس 35.
[4]. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 201 و 210.
  • حسین توکلی