پیشتازان طبس

۶۸۷ مطلب توسط «حسین توکلی» ثبت شده است

  • حسین توکلی
کتب شهید مرتضی مطهری
ردیف

نام کتاب

متن کتاب بارگذاری(HTM) دانلود(Pdf)
1  آیینه جام      
2  احیای تفکر اسلامی    
3  اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب  
4  استاد مطهری و روشنفکران  
5  اسلام و مقتضیات زمان 1  
6  اسلام و مقتضیات زمان 2  
7   آشنایی با علوم اسلامی 1
8  آشنایی با علوم اسلامی 2
9  آشنایی با علوم اسلامی 3
10  آشنایی با قرآن 1      
11  آشنایی با قرآن 2    
12  آشنایی با قرآن 3
13  آشنایی با قرآن 4
14   آشنایی با قرآن 5
15  آشنایی با قرآن 6
16  آشنایی با قرآن 7
17  آشنایی با قرآن 8  
18  اصول فلسفه و روش رئالیسم 1  
19   اصول فلسفه و روش رئالیسم 2      
20  اصول فلسفه و روش رئالیسم 3      
21   اصول فلسفه و روش رئالیسم 4      
22  اصول فلسفه و روش رئالیسم 5      
23  امامت و رهبری  
24  امدادهای غیبی در زندگی بشر
25  انسان در قرآن
26  انسان کامل  
27  انسان و ایمان
28  انسان و سرنوشت
29  بیست گفتار
30  پاسخ های استاد به نقدهای کتاب مسأله حجاب      
31  پیامبر امی  
32  پیرامون انقلاب اسلامی  
33  پیرامون جمهوری اسلامی
34  تعلیم و تربیت در اسلام
35  تکامل اجتماعی انسان  
36  توحید
37  جاذبه و دافعه علی (ع)
38  جامعه و تاریخ
39  جهاد
40  جهان بینی توحیدی (جلد دوم)
41  حرکت و زمان در فلسفه اسلامی 1  
42  حرکت و زمان در فلسفه اسلامی 2  
43  حق و باطل  
44  حکمت ها و اندرزها
45  حماسه حسینی 1
46  حماسه حسینی 2  
47  حماسه حسینی 3  
48  خاتمیت
49  ختم نبوت
50  خدمات متقابل اسلام و ایران
51  داستان راستان 1
52  داستان راستان 2
53  درس های الهیات شفا 1  
54  درس های الهیات شفا 2  
55  ده گفتار
56  زندگی جاوید یا حیات اخروی
57  سیری در سیره ائمه اطهار
58  سیری در سیره نبوی
59  سیری در نهج البلاغه
60  شرح مبسوط منظومه 1      
61  شرح مبسوط منظومه 2      
62  شرح مبسوط منظومه 3      
63  شرح مبسوط منظومه 4      
64   شرح منظومه 1  
65  شرح منظومه 2
66  شش مقاله (الغدیر و وحدت اسلامی)  
67  شش مقاله (جهان بینی الهی و جهان بینی مادی)      
68  عدل الهی
69  عرفان حافظ (تماشاگه راز)    
70  علل گرایش به مادیگری
71   فطرت      
72  فلسفه اخلاق
73  فلسفه تاریخ 1
74  فلسفه تاریخ 2  
75  فلسفه ابن سینا 1    
76   فلسفه ابن سینا 2    
77   قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ  

78 

 گفتارهای معنوی  
79  لمعاتی از شیخ شهید      
80  مساله حجاب
81  مساله ربا به ضمیمه بیمه
82  مساله شناخت
83  معاد
84  مقالات فلسفی 1      
85  مقالات فلسفی 2      
86  مقالات فلسفی 3      
87  5 مقاله    
88  نبوت
89  نظام حقوق زن در اسلام
90   نظری به نظام اقتصادی اسلام  
91  نقدی بر مارکسیسم  
92  نهضت های اسلام صد ساله اخیر
93
 
 وحی و نبوت
94  ولاء ها و ولایتها



منبع: سایت جامع شهید آوینی

  • حسین توکلی
تهجد و تعبد


خلوت های عارفانه و عبادت های عاشقانه، یکی از مهم ترین عوامل موفقیت در زندگی یک انسان مسلمان می باشد. اقامه نماز شب و به یاد خدا بودن در تمام مراحل زندگی، انسان را در تحصیل علم، حل مشکلات و کسب اخلاص و تهذیب نفس یاری نموده و به سوی کمال سوق می دهد. روی آوردن به لذت های عمیق معنوی انسان را از آرامش روحی و روانی برخوردار ساخته و او را با اراده ای استوار در مقابل امواج مشکلات و سختی های زندگی سربلند و موفق می گرداند.

شهید مطهری رحمه الله در این رابطه می گوید: «ما یک سلسله لذت های معنوی داریم که معنویت ما را بالا می برد. برای کسی که اهل تهجد و نماز شب باشد، جزو صادقین و صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد... ما چنین اشخاصی را دیده ایم، به لذت های مادی ای که ما دل بسته ایم، هیچ اعتنا ندارند.»

ایشان به عنوان نمونه پدر خود را مطرح می کند و می فرماید: «از وقتی که یادم می آید، من می دیدم این مرد بزرگ و شریف هیچ وقت نمی گذاشت و نمی گذارد که وقت خوابش سه ساعت از شب گذشته تاخیر بیفتد. شام را سرشب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابد و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و شب های جمعه از سه ساعت به طلوع صبح مانده بیدار می شود و حداقل قرانی که تلاوت می کند یک جزء است. با چه فراغت و آرامشی نماز شب می خواند. حالا تقریبا صد سال از عمرش می گذرد و هیچ وقت من نمی بینم که یک خواب ناآرامی داشته باشد و همان لذت معنوی است که این چنین نگهش داشته، یک شب نیست که پدر و مادرش را دعا نکند، یک نامادری داشته که به او خیلی ارادتمند است و می گوید: خیلی به من محبت کرده است. شبی نیست که او را دعا نکند. یک شب نیست که تمام خویشاوندان و ذی حقان و بستگان دور و نزدیکش را یاد نکند. این ها دل را زنده می کند.

آدمی اگر بخواهد از چنین لذتی بهره مند شود، ناچار از لذت های مادی تخفیف می دهد تا به آن لذت عمیق الهی معنوی برسد.»

استاد مطهری رحمه الله خود نیز از این عوامل روح افزا بهره مند بود، او آنچنان از لذت های معنوی سرمست می شد که ندای نماز شب وی دیگران را نیز متاثر می ساخت. حضرت آیت ا... خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی در این مورد می فرماید: «مرحوم مطهری رحمه الله یک مرد اهل عبادت، اهل تزکیه اخلاق و روح بود. من فراموش نمی کنم ایشان وقتی مشهد می آمد، خیلی از اوقات به منزل ما وارد می شد، گاهی هم ورودشان در منزل خویشاوندان همسرشان بود. هر شبی که ما با مطهری رحمه الله بودیم، این مرد نیمه شب تهجد با آه و ناله داشت. یعنی نماز شب می خواند و گریه می کرد، به طوری که صدای گریه و مناجات او افراد را از خواب بیدار می کرد... بله، ایشان نصف شب نماز شب می خواند، همراه با گریه، با صدایی که از آن اتاق می شد آن را شنید! ... هر شب قبل از اینکه بخوابد گاهی در رختخواب و گاهی هم قبل از ورود به رختخواب قرآن می خواند.»

بی تردید یکی از مهمترین عوامل توفیق این عالم وارسته همان دعاها و مناجات های شبانه بود; بلی:

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و ورد سحری بود


خضوع و خشوع در نماز

حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد باقر حجتی در یکی از خاطرات خود به حالات معنوی استاد مطهری رحمه الله، اشاره کرده و می گوید: «روزی بر مسجد در آمدم. استاد - با اینکه هوا گرم بود - با عمامه و قبا و عبا در حال اقامه نماز بودند. واقعا نماز اقامه می کردند. شاید به علت آنکه با تمرکزی عجیب و خضوع و خشوعی جالب توجه نماز می خواندند، به هیچ وجه متوجه ورود من نشدند. استاد نماز را به گونه ای آمیخته با توجه و خضوع برگزار می کردند که حالت ویژه ایشان مرا به خود مجذوب ساخت. به جای اینکه به ایشان اقتدا کنم، مشغول تماشای نمازشان شدم. تا از نماز فارغ شدند، ادعیه و تعقیبات و تسبیحات را ادامه دادند. حالی که از پشت سر در نماز ایشان به وضوح احساس می کردم، غیرقابل توصیف است. گوییا قیامت و احوال آن را شهود می کردند و حالت و خشیتی که ویژه علمای واقعی و خدا آشناست، حتی از قفا در قد و بالای آن سرو سهی، انسان را مجذوب خود می ساخت. »


تواضع

تواضع یکی از خصلت های زیبای انسانی است و خداوند متعال در کلام وحی فروتنی را یکی از نشانه های بندگان شایسته و صالح شمرده است. شهید مطهری رحمه الله که یکی از این بندگان کمال یافته الهی است، زندگی پربار خود را به این صفت زیبای انسانی آراسته بود.

خاطره زیر که توسط خود ایشان نقل شده است، نشانگر تواضع آن مرد الهی است:

«در دانشگاه شیراز از من دعوت کرده بودند، برای سخنرانی. در آن جا استادها و حتی رئیس دانشگاه همه بودند. یکی از استادهای آن جا که قبلا طلبه بود و بعدا رفت آمریکا تحصیل کرد و دکتر شد و آمد و واقعا هم مرد فاضلی هست، مامور شده بود که مرا معرفی کند.

آمد پشت تریبون ایستاد. جلسه هم خیلی پرجمعیت و با عظمت بود. یک مقدار معرفی کرد: «من فلانی را می شناسم، حوزه قم چنین، حوزه قم چنان و....» بعد در آخر سخنانش این جمله را گفت: «من این جمله را با کمال جرات می گویم، اگر برای دیگران لباس روحانیت افتخار است، فلانی افتخار لباس روحانیت است.»

آتش گرفتم از این حرف. ایستاده سخنرانی می کردم، عبایم را هم قبلا تا می کردم و روی تریبون می گذاشتم، مقداری حرف زدم، رو کردم به آن شخص، گفتم: «آقای فلان! این چه حرفی بود که از دهانت بیرون آمد؟ ! تو اصلا می فهمی چه داری می گویی؟ ! من چه کسی هستم که تو می گویی فلانی افتخار این لباس است؟»

با اینکه من آن وقت دانشگاهی هم بودم و به اصطلاح ذوحیاتین بودم، گفتم: «آقا من در تمام عمرم یک افتخار بیشتر ندارم، آن هم همین عمامه و عباست. من کیم که افتخار باشم؟ ... ما را اگر اسلام بپذیرد که اسلام افتخار ما باشد; اسلام اگر بپذیرد که به صورت مدالی بر سینه ما باشد، ما خیلی هم ممنون خواهیم شد، ما شدیم مدالی بر سینه اسلام؟ !»

این عالم فرزانه در برابر روحانیت آن چنان متواضع بود که همیشه به روحانی بودن خود افتخار می کرد و گاهی آن را چنین ابراز می نمود: «این بنده همه افتخارش این است که، در سلک این طبقه منسلک است و خوشه چینی از این خرمن به شمار می آید و در خانواده روحانی رشد و نمو یافته و در حوزه های علوم دینی عمر خویش را به سر برده، ... .»

ایشان همواره روحیه طلبگی داشت و هیچگاه خود را برتر از دیگران فرض نمی کرد.

او با آن که متفکر و فیلسوفی بزرگ بود، کتاب داستان راستان می نوشت و با وجود اعتراض دوستانش با کمال فروتنی می گفت: «خود را بزرگ نشان دادن هنر نیست، تلاش در راه هدف مهم است.»


پرهیز از گناه

استاد مطهری رحمه الله علاوه بر اینکه شدیدا از گناه و کارهای حرام و حتی مکروهات پرهیز می نمود، در مواردی که احساس می کرد کارش مورد رضایت الهی نباشد، آن را ترک می کرد. داستان زیر نشانگر این روحیه استاد شهید می باشد.

او در خاطرات خود می گوید: «در ایام طلبگی - البته کمتر از جاهای دیگر ولی خوب - اتفاق می افتد که انسان می نشیند در یک مجلس، عده ای از این آقا و آن آقا غیبت می کنند. یک وقت هم می بینی خود انسان گرفتار می شود.

خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی آقای حجت رضوان الله علیه را، من یک دفعه در شرایطی قرار گرفتم و با اشخاصی محشور بودم که این مرد که حق استادی به گردن من داشت و من سال ها خدمت ایشان درس خوانده بودم و حتی در درس ایشان جایزه گرفتم، مورد غیبت واقع شد. یک وقت احساس کردم که درست نیست. من چرا در یک چنین شرایطی قرار گرفته ام؟

ایشان در یک تابستانی به حضرت عبدالعظیم تشریف آورده بودند، یک روز بعد از ظهری رفتم درب خانه ایشان را زدم، گفتم: بگویید فلانی هست. ایشان در اندرون بودند، اجازه دادند. یادم هست که رفتم داخل، کلاهی به سر ایشان بود و بر بالشتی تکیه کرده بودند. (پیرمرد مریض بود، دو سال قبل از فوت ایشان بود). گفتم: آقا آمده ام یک مطلبی را به شما عرض کنم. فرمود: چیست؟ ! گفتم: من از شما غیبت کرده ام ولی البته کم، اما غیبت نسبتا زیادی شنیده ام، و من از این کار پشیمانم که چرا در جلسه ای که از شما غیبت می کردند، حاضر شدم و شنیدم و چرا احیانا به دهان خودم هم غیبت شما آمد و من چون تصمیم دارم که دیگر هرگز غیبت نکنم و هرگز هم غیبت شما را از کسی استماع نکنم، آمده ام به خود شما عرض بکنم که مرا ببخشید، از من بگذرید.

این مرد با بزرگواری ای که داشت، به من گفت: «غیبت کردن از امثال من دو جور است، یک وقت به شکلی است که اهانت به اسلام است. یک وقت هم هست که به شخص ما مربوط می شود.» من دانستم که مقصود ایشان چیست. گفتم: «نه، من چیزی نگفتم و جسارتی نکردم که به اسلام توهین شود، هرچه بوده مربوط به شخص خودتان است.»

گفت: «من گذشتم.»



غیرت و حساسیت دینی

نگاهی گذرا به آثار و گفته های مرحوم مطهری رحمه الله، غیرت دینی و حساسیت او را در مسائل اسلامی بر ما روشن می کند. او در تمام لحظات زندگی اش خود را موظف می دانست که از کیان اسلام دفاع نماید.

در اینجا به نمونه هایی از حساسیت دینی و احساس مسؤولیت در قبال هجوم به ارزش های اسلامی را در زندگی آن عالم مجاهد می خوانیم:

الف) در عرصه های فرهنگی

آیت ا... خزعلی می فرماید: «ایشان از نوشته های منحرفانه ای که به نام اسلام نشر می یافت، رنج می بردند. در ایامی که حکم تبعید مرا صادر کرده بودند و من در گوشه ای از کوی کن مخفی شده بودم، ایشان مرا پیدا کردند و به آن جا آمدند و با بزرگواری در آن ایام سخت اظهار محبت کردند. به ایشان گفتم: چه می نویسید؟ گفتند: درباره بعضی از مطالب غرب زده ها که به نام اسلام نشر می دهند. گفتم: من در این باره چیزی یافته ام. با عطش عجیبی سراغ آن را گرفتند. کتاب را به ایشان دادم و با اشتیاق آن را گرفتند. بعد گفتم: استاد! اگر عیب هایی دارند که می نویسید هنری را هم که دارند بنویسید تا بدانند منصفید و خیال نکنند که مهاجم اید.

گفتند: بنای من است که اگر هنری هم دارند بنویسم ولی، به اسلام دارد حمله می شود، به اسلام دارند ضربه می زنند، به نام اسلام دارد مطالبی گفته می شود که بر خلاف اسلام است.»

ب) حمایت از فدائیان اسلام

حمایت استاد مطهری از فدائیان اسلام یکی دیگر از نمونه های غیرت دینی اوست. چرا که فدائیان اسلام تبلور غیرت دینی در عصر رواج فحشا و بی بند و باری در رژیم پهلوی بودند.

نویسنده محقق آقای دوانی که از نزدیک با روحیات استاد مطهری رحمه الله آشنا بوده است، می گوید: «شهید مطهری رحمه الله با فدائیان اسلام و افکارشان هماهنگ بود، بارها از شهید نواب شنیدم که با احترام از آقای مطهری رحمه الله یاد می کرد و از احوال او جویا می شد. استاد مطهری رحمه الله که گاهی در جلسات فدائیان اسلام شرکت می کرد، در بعضی از جلسات خطاب به نواب می فرمود: «در حسن نیت و شور دینی و پاکی هدف شما و رفقایتان شکی نیست.» ایشان در ادامه می گوید: «تا آن جا که به یاد دارم، شهید مطهری رحمه الله تا آخر هم به یاد فدائیان بود.»

ج) تذکر مستقیم

آقای هادی جوان می گوید: «استاد مطهری رحمه الله در سال 1349 در تالار دانشکده پزشکی دانشگاه مشهد، تحت عنوان «اسلام و مقتضیات زمان » سخنرانی داشتند. بنده نیز در آن جلسه حضور داشتم. چند تن از دانشجویان دختر، بدون حجاب در آن سخنرانی شرکت کرده بودند. مرحوم استاد مطهری به محض دیدن آن صحنه، بسیار ناراحت شدند و گفتند: «من در تهران به آقای دکتر رامیار گفته بودم که، اگر قرار باشد سخنران جلسه من باشم، باید وضع از این بهتر باشد. این چه وضعی است که این جا دارد؟» 

د) اقدامات عملی

دکتر علی مطهری در رابطه با حساسیت شدید استاد مطهری رحمه الله نسبت به گروه های مخالف و ضد اسلامی می گوید: «در راهپیمایی عظیم عاشورای سال 57 تهران، در بین راهپیمایان، مینی بوسی حرکت می کرد که در بالای آن رهبر گروه فرقان و یکی از اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق (مناققین) که هر دو لباس روحانیت بر تن داشتند، مشغول تشریح آرم سازمان مجاهدین خلق برای مردم بودند. عده ای از افراد آگاه و بیدار، موضوع را به اطلاع چند تن از روحانیون رساندند. آن ها از مداخله منع کردند و گفتند: در این شرایط صلاح نیست درگیری ایجاد شود. سرانجام موضوع را به اطلاع استاد شهید رساندند، ایشان با صراحت گفتند: «به هر قیمتی شده باید این آرم را پائین بیاورید، حتی به قیمت کشته شدن این افراد، این ها برای آینده برنامه های خطرناکی دارند.»

ساده زیستی و آزادگی

استاد مطهری رحمه الله عالمی ساده زیست و آزاده بود. او نزد ارباب زر و زور خضوع نمی کرد و تسلیم کسی نمی شد. تا امکان داشت به کسی اظهار حاجت نمی نمود. در جمع مال و ثروت دنیا حریص نبود و در دوران طلبگی به کلی نسبت به آن بی اعتنا بود. او می گفت: «من برای جمع ثروت، فرصت هایی را از دست داده ام که شاید در نظر دیگران به یک نوع دیوانگی و جنون شبیه تر بوده است.»

استاد مطهری در صرف غذا بسیار ساده و قانع بود. آقای غلامحسین وحیدی یکی از کارمندان دانشکده الهیات که مدتی با شهید مطهری رحمه الله همراه بوده است، می گوید: «استاد مطهری رحمه الله اتاقی کوچک و بسیار ساده در کنار اتاق شورای دانشکده داشتند. استادان دانشکده وقتی جلسه ای داشتند و یا ورقه های امتحانی را تصحیح می کردند، تا ساعت سه بعداز ظهر در همان اتاق شورا می ماندند و از سوی دانشکده برای آنان ناهار و نوشابه و میوه می آوردند. اما استاد مطهری رحمه الله وقتی ظهر می شد، به اتاق خودشان تشریف می بردند. همیشه مقید بودند اول نماز بخوانند، سپس ناهار مختصری که معمولا نان و پنیر و یا نان و انگور بود و از منزل همراه می آوردند، صرف کنند.

استادان و مسؤولان دانشکده، اصرار می کردند که استاد مطهری رحمه الله به اتاق شورا بروند و از ناهار دانشکده که مثلا چلوکباب برگ و غیره بود، صرف کنند; استاد قبول نمی کردند و عذر می آوردند که: غذای من مخصوص است و غذای دانشکده با من سازگار نیست. اما اظهار نمی کردند که چرا از غذای استادان نمی خورند. من علتش را می دانستم. می گفتند: «این ناهار حق خدمتگزاران است و از بیت المال است. استادان حقوق خوبی دارند. خودشان بروند و از بازار بخرند و بخورند. این غذا حق ضعفاست.»

اعتدال

یکی از علل توفیقات استاد مطهری رحمه الله پرهیز از افراط و تفریط در امور زندگی و مسائل اجتماعی و سیاسی بود. حجت الاسلام والمسلمین مصطفی زمانی در این باره می گوید: «استاد بزرگوار ناگزیر بودند از یکسو، با افکار تند و افراطی - که معتقد بودند باید خیلی سریع حتی زودتر از تصمیم امام خمینی رحمه الله انقلاب پیاده شود - مقابله کنند و آنان را از تندروی باز دارند; و از سوی دیگر ناگزیر بودند; با افکار انحرافی، التقاطی و استعماری که با رنگ های گوناگون خودنمایی می کردند، به خالفت برخیزند و از طریق جراید، سخنرانی، تدریس و نشر کتاب به وظیفه خود عمل کنند. استاد [می] گفتند: «نمی شود واقعیت ها را منکر شد. وقتی حضرت امام سفارش به وحدت همه مراجع و طلاب و دانشگاهیان می کند، چرا ما کاسه داغ تر از آش شویم و این و آن را بکوبیم؟ این کوبیدن ها مخالف نظر حضرت امام خمینی است.»


اخلاص

استاد مطهری رحمه الله سرا پا در عشق به اسلام و دفاع از ارزش های اسلامی می سوخت. او قبل از اینکه عالم یا معلم خوبی باشند، انسانی معتقد، با ایمان و با تقوا بود. اعمال و رفتار وی دقیقا مصداق کامل «ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین » ; «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای پروردگار جهانیان است.» بود.

شهید مطهری رحمه الله چون تمام کارهایش را برای خدا انجام می داد، هیچ گاه به دنبال شهرت نبود. فرزند ایشان در مورد اخلاص استاد مطهری رحمه الله می گوید: «عنوان همیشگی نویسنده بر روی کتاب هایشان «مرتضی مطهری » بود و اجازه نمی دادند کلمه هایی مثل استاد و غیره قبل از اسمشان آورده شود. از شهرت به شدت پرهیز داشتند. با اینکه تشکیل دهنده هسته مرکزی شورای انقلاب بودند، در روزنامه ها چندان نامی از ایشان آورده نمی شد، و وقتی از ایشان می پرسیدیم که: «چرا اسمی از شما نیست و از اکثریت دست اندرکاران انقلاب کم و بیش نامی هست؟»

ایشان می گفتند: «من کاری را که باید انجام بدهم، انجام می دهم. هرچه نامم کمتر مطرح شود، آسوده ترم. سعی من بر این است که در غیر موارد ضروری در اجتماعات عمومی مطرح نشوم.»

نکات آموزنده

در این بخش 12 ویژگی از رفتار شهید مطهری رحمه الله را که می تواند به عنوان دستورالعملی سازنده برای اهل ایمان و معنویت و دانش باشد، از زبان نزدیکان و آشنایان آن شهید نقل می کنیم:

1- همیشه با وضو بود و به این کار توصیه می کرد.

2- به طبیعت علاقه شدیدی داشت و گاه ساعت ها در نقاط با صفا می نشست و فکر می کرد.

3- همیشه نماز شب را به پا می داشت و به این خاطر شب ها زودتر می خوابید.

4- در موقع بیان مطالب علمی آنچنان تمرکز حواس داشت که از اطراف غافل می شد.

5- شب ها قبل از خواب 20 دقیقه قرآن می خواند.

6- در مورد انجام فرائض دینی فرزندانش نظارت دقیق داشت.

7- به فقرا و مستمندان کمک می کرد، به طوری که برخی موارد آن بعد از شهادتش آشکار شد.

8- مطالب قابل توجه را در فرصت های مناسب و به طور منظم یادداشت می کرد.

9- در هنگام روضه برای سیدالشهداء علیه السلام و مناجات های شبانه صدای گریه اش بلند می شد.

10- او آن چنان به خداوند ایمان داشت، که در شرایط سخت زندگی به امدادهای غیبی چشم دوخته و از خداوند مدد می خواست.

11- برای پدر و مادر و اساتید خویش احترام وصف ناپذیری قائل بود.

12- در امور عبادی، اجتماعی و سیاسی از تظاهر کردن به شدت پرهیز می کرد. 

نسیم عطرآگین شهادت

استاد مطهری رحمه الله سه شب قبل از شهادت خویش، رؤیای صادقه ای داشته و بشارت عطرآگین شهادت را از آن استشمام نموده بود. آن شهید وارسته داستان رؤیای معنوی اش را بعد از بیداری در همان شب چنین بازگو نمود: «خواب دیدم که من و آقای خمینی در خانه کعبه مشغول طواف بودیم، که ناگهان متوجه شدم حضرت رسول صلی الله علیه و آله به سرعت به من نزدیک می شوند. همین طور که حضرت نزدیک می شدند، برای اینکه به آقای خمینی بی احترامی نکرده باشم، خود را کنار کشیدم و به آقای خمینی اشاره کردم و گفتم: «یا رسول الله! آقا از اولاد شمایند.» حضرت رسول صلی الله علیه و آله به آقای خمینی نزدیک شدند، با ایشان روبوسی کردند و بعد به من نزدیک شدند و با من روبوسی کردند، بعد لب هایشان را بر روی لب های من گذاشتند و دیگر بر نداشتند و من از شدت شعف از خواب پریدم، به طوری که داغی لب های حضرت رسول صلی الله علیه و آله را بر روی لب هایم حس می کنم.»

ایشان بعد از کمی سکوت ادامه داد:

«من مطمئنم که به زودی اتفاق مهمی برای من رخ می دهد.» 

سخن در مورد صفات پسندیده و والای آن شهید عزیز بسیار است و در این مجال نمی گنجد.

این نوشته را با کلامی از حضرت امام خمینی رحمه الله درباره استاد مطهری به پایان می بریم: «او در عمر کوتاه خود اثرات جاویدی به یادگار گذاشت، که پرتوی از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مکتب بود.»  و در فرازی دیگر فرمود: «مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملا اعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود.»





منبع: پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری

  • حسین توکلی



عظمت امام خمینی ( ره )
این مرد [ امام خمینی ] درست نمونه علی (ع) است . درباره علی (ع) گفته اند که در میدان جنگ به روی دشمن لبخند می زند و درمحراب عبادت از شدت زاری بیهوش می شود و ما نمونه او را در این مرد می بینیم . ( از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی)


عظمت انقلاب اسلامی ایران
در میان این کودتا ها و شبه انقلاب ها ، انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب به تمام معنی واقعی است که در واقع اگر قرار باشد نظیری برای آن پیدا کنیم شادی بتوانیم انقلاب صدر اسلام را مثال بزنیم . ماهیت انقلابی این انقلاب ، از بسیاری از انقلاب های اصیل در تاریخ اصیل تر است . در این انقلاب توده مردم یک سرزمین ، اکثریت افراد یک ملت ، از زن و مرد و پیر و جوان با دست خالی اما با روحیه ای انقلابی علیه یک رژیم قدرتمند قیام کردند و به پیروزی رسیدند . )

همبستگی دین و سیاست
کار اساسی این است که مردم ایمان پیدا کنند که مبارزه سیاسی یک وظیفه شرعی و مذهبی است . تنها در این صورت است که تا رسیدن به هدف از پای نخواهند نشست . مردم در غفلتند که از نظر اسلام ، سیاست از دین و دین از سیاست جدا نیست . پس همبستگی دین و سیاست را باید به مردم تفهیم کرد . ( از کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر )

وابستگی دین و سیاست ؟!
همبستگی دین به سیاست به معنی وابستگی دین به سیاست نیست ، بلکه به معنی وابستگی سیاست به دین است . ( از کتاب نهضت های اسلامی صد سال اخیر)

اتحاد اسلام در مقابل ملیت پرستی
رواج اندیشه قومیت پرستی و به اصطلاح ناسیونالیسم که به صورت های پان عربیسم ، پان ایرانیسم – پان ترکیسم – پان هندوئیسم و غیره در کشورهای اسلامی با وسوسه استعمار تبلیغ شد و همچنین قطعه قطعه کردن سرزمین اسلامی به صورت کشورهای کوچک و قهرا رقیب ، همه برای مبارزه با آن اندیشه ریشه کن کننده استعمار ، یعنی « اتحاد اسلام » بوده و هست . ( از کتاب نهضت های اسلامی در صد سال اخیر)

ضرورت آفت زدایی در نهضت
اگر رهبری یک نهضت به آفت ها توجه نداشته باشد یا در آفت زدایی سهل انگاری نماید قطعا آن نهضت عقیم یا تبدیل به ضد خود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید . ( از کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر)

ایمان مذهبی
ایمان مذهبی تنها یک سلسله تکالیف برای انسان علیرغم تمایلات طبیعی تعیین نمی کند بلکه جهان را در نظر انسان تغییر می دهد . ( از کتاب انسان و ایمان)

نقش ایمان در بهبود روابط اجتماعی
آن چیز که بیش از هر چیز حق را محترم ، عدالت را مقدس ، دلها را به یکدیگر مهربان و اعتقاد متقابل را میان افراد برقرار می سازد ، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ می دهد ، به ارزشهای اخلاقی اعتبار می بخشد و همه افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می دهد و متحد می کند ، ایمان مذهبی است . ( از کتاب انسان و ایمان )

ضرورت راهنمایی نسل جوان
ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افکار و عقاید آنان باید جستجو کرد . فکر این نسل از نظر مذهبی آنچنانکه باید راهنمایی نشده است . اگر مشکی در راهنمایی این نسل باشد بیشتر در فهمیدن زبان و منطق او و روبرو شدن با او ، با منطق و زبان خودش است و در این وقت است که هر کسی احساس میکند این نسل بر خلاف آنچه ابتدا به نظر می رسد لجوج نیست و آمادگی زیادی برای دریافت حقایق دینی دارد . ( از کتاب مساله حجاب )

برهنگی بعنوان یک بیماری
احساس می شود گذشته از انحرافات عملی فراوانی که در زمینه حجاب بوجود آمده است این مساله و سایر مسائل مربوط به زن وسیله ای شده در دست یک عده افراد نا پاک و مزدور صفت که از این پایگاه علیه دین جار و جنجال تبلیغاتی راه بیاندازند . بدون شک بیماری برهنگی بیماری عصر ماست . دیر یا زود این پدیده به عنوان یک بیماری شناخته خواهد شد . ( از کتاب مساله حجاب )


استقلال فرهنگی
ثبات انقلاب وابسته به استقلال فرهنگی است . ما اگر مکتب مستقل خودمان را ارائه نمی کنیم حتی با اینکه رژیم را ساقط کرده ایم و حتی با این فرض که استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی را بدست آورده ایم ، اگر به استقلال فرهنگی دست نیابیم ، شکست خواهیم خورد و نخواهیم توانست انقلاب را به ثمر برسانیم .

عدالت
حقیقت این است که ایمان به خداوند از طرفی زیر بنای اندیشه عدالت و حقوق ذاتی مردم است و تنها با اصل قبول خداوند است که میتوان وجود ذاتی و عدالت واقعی را به عنوان دو حقیقت مستقل از فرضیه ها و قراردادها پذیرفت و از طرف دیگر بهترین ضامن اجرای آنهاست . ( از کتاب سیری در نهج البلاغه)

حفظ دستاوردهای انقلاب
اصلی که در بسیاری موارد صدق می کند این است که نگهداشتن یک موهبت از بدست آوردنش اگر نگوییم مشکل تر مطمئنا آسانتر نیست . قدما می گفتند جهان گیری از جهان داری ساده تر است و ما باید بگوییم انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگهداشتن سهل تر است .

یاد خدا تنها مایه آرامش جان
ایمان هم یکی از حوائج فطری و تکوینی است و بلکه حاجت است و هر وقت به سرچشمه ایمان و معنا رسیدیم و نور خدا را مشاهده کردیم و خدا را در روح و جان خود دیدیم و مشاهده کردیم آن وقت است که معنای سعادت و لذت و بهجت را درک می کنیم . ( از کتاب حکمت ها و اندرزها )

راه سعادت
منتهای سعادت همین است که آدمی در ناحیه عقل و فکر دارای محکم ترین اطمینان ها و در ناحیه احساسات و قلب دارای پاک ترین نیت ها و در ناحیه عمل نیکوترین عمل ها باشد . زندگی پاک و سعادت بخش همین است . ( از کتاب حکت ها و اندرزها )
عدل یا جود ؟ العدل افضل ام الجود ؟
عدالت قانونی است عام و مدیر و مدبری است کلی و شامل ، که همه اجتماع را در بر میگیرد و بزرگراهی است که همه باید از آن بروند . اما جود و بخشش یک حالت استثنایی و غیر کلی است که نمی شود رویش حساب کرد . اساسا جود اگر جنبه قانونی و عمومی پیدا کند و کلیت یابد دیگر جود نیست . ( از کتاب سیری در نهج البلاغه )

اسلام دین با گذشت و آسان
یکی از چیزهایی که به موجب آن اسلام همه را جذب می کند ، همین سهولت و سماحت این دین است . پیغمبر فرمود یک نفر مبلغ باید مبلغ سماحت و سهولت این دین باشد ، کاری بکند که مردم به دین تشویق و ترغیب بشوند . ( از کتاب سیری در سیره نبوی )

انسان از نظر قرآن
از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت بگمارد و هم می تواند به اسفل سافلین سقوط کند . این خود انسان است که باید تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید . ( از کتاب انسان در قرآن)

حجاب و شرافت زن
شرافت زن اقتضا می کند هنگامی که از خانه بیرون می رود متین و سنگین و باوقار باشد ، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچگونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد ، زباندار لباس نپوشد ، زباندار راه نرود ، زباندار و معنی دار به سخن خود آهنگ ندهد . ( از کتاب مساله حجاب)

حق و باطل در جهان هستی
-در حکمت الهی اصالت در هستی با حق است ، با خیر است ، با حسن و کمال و زیبایی است ، باطل ها ، شرور ، و نقص ها و زشتی ها در نهایت امر و در تحلیل نهایی به نیستی منتهی می شوند نه به هستی ها .
-باطل حق را با شمشیر خود حق می زند ، پس باطل نیروی حق ر ابه خدمت گر فته است. این همان نیروی حق است که او از آن استفاده می کند . ( از کتاب حق و باطل)

عقل غربال کننده
یکی از بارزترین صفات عقل برای انسان همین تمیز و جدا کردن است . جدا کردن سخن راست از سخن دروغ ، سخن ضعیف از سخن قوی ریال سخن منطقی از سخن غیر منطقی و خلاصه غربال کردن . عقل آنوقت برای انسان عقل است که به شکل غربال دربیاید ، یعنی هر چه را که وارد می شود سبک سنگین کند ، غربال کند ، آنهایی را که بدرد نمی خورد دور بریزد و به درد خور ها را نگاه دارد. ( از کتاب تعلیم و تربیت در اسلام)
تاثیر ناپذیری از قضاوت دیگران
یکی از مسائلی که مربوط به تربیت عقلانی است این است که قضاوت های مردم درباره انسان نباید برای او ملاک باشد . ( از کتاب تعلیم و تربیت در اسلام )

دین تنها ضامن اجرای اخلاق
تجربه نشان داده است ، آنجا که دین از اخلاق جدا شده ، اخلاق خیلی عقب مانده . هیچیک از مکاتب اخلاقی غیر دینی در کار خود موفقیت نیافته اند . قدر مسلم اینست که دین لا اقل به عنوان یک پشتوانه برای اخلاق بشر ضروری است . ب ههر نسبت که دین و ایمان ضعیف گردیده عملا دیده شده است که اخلاق بشر پائین آمده . اینست که برای ایمان – لااقل به عنوان پشتوانه برای اخلاق اگر نگوئیم تنها ضامن اجرای آن – باید ارزش فوق العاده قایل شویم )

اخلاق ، عدالت ، ایمان
اگر ایمان پیدا شود اخلاق و عدالت پا برجا می شود ، اخلاق و عدالت بدون ایمان مذهبی مثل نشر اسکناس بدون پشتوانه است . ( از کتاب گفتارهای معنوی )


نهضت حسینی عامل شخصیت یافتن جامعه اسلامی
اگر شهادت صرفا یک جریان حزن آور می بود ، اگر صرفا این می بود که به ناحق خونی ریخته شده است و به تعبیر دیگر نفله شدن یک شخصیت می بود ولو شخصیت بسیار بزرگی ، هرگز چنین آثاری را به دنبال خود نمی آورد . شهادت حسین بن علی (ع) از ان جهت این آثار را به دنبال خود آورد که به تعبیری که عرض کردیم ، نهضت او یک حماسه بزرگ اسلامی و الهی بود ، این داستات تنها یک مصیبت ، یک خیانت و یک ستمگری از جانب عده ای جنایتکار و ستمگر نبود بلکه یک قهرمانی بسیار بسیار بزرگ از طرف همان کسانی بود که خیانتها را بر او وارد کردند . ( از کتاب حماسه حسینی جلد اول)

اسلام
اسلام صراط مستقیم انسانیت است . انسان متمدن به همان اندازه به آن نیازمند است که انسان نیمه وحشی . و به انسان پیشرفته همان اندازه نجات و سعادت می بخشد که به انسان ابتدایی . ( از کتاب نهضت های اسلامی در صد سال اخیر )


آنانی را که علی از خود راند
علی ، دو طبقه را سخت دفع کرد : 1- منافقان زیرک 2- زاهدان احمق .
همین دو درس ، برای مدعیان تشیع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان زیرک را نخورند . تیزبین باشند و ظاهر بینی را رها کنند ، چرا که جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلا است .

معیار حق و باطل
حق را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت . این صحیح نیست که تو اول شخصیت هایی ر امقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاس ها بسنجی . اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند . این حق و باطل است که باید معیار اشخاص و شخصیت آنان باشند .( از کتاب حماسه حسینی )

زن و تاریخ
زن ، آفریننده عشق است و عشق ، آفریننده مرد و مرد ، آفریننده تاریخ . ( از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی )

چگونه کشورت را بهترین کنی ؟
اگر میخواهی در نزد ملل جهان ارزش پیدا کنی که هم بلوک شرق روی تو حساب کند و هم بلوک غرب ، سرنوشت تو ر ااو در اختیار نگیرد و برای تو تصمیم نگیرد ، امر به معروف و نهی از منکر داشته باش ، همبستگی همدردی داشته باش ، اخوت و برادری اسلامی را زنده کن ، از بی خبری پرهیز کن ، از ضعف پرهیز کن . ( حماسه حسینی )

شرط موفقیت
صبر و حوصله است که دوست قدیمی ظفر و موفقیت است ، در اثر صبر و حوصله است که نوبت ظفر می رسد . اگر صبر و استقامت و حوصله باشد ، بی استعدادترین افراد هم ولو در یک زمان طولانی به هدف خواهند رسید . ( حکمت ها و اندرزها)

وظیفه مرثیه خوانها
باید کسانی که مرثیه خوانی می کنند ، توجه داشته باشند به فلسفه قیام سید الشهدا و به فلسفه دستوراتی که ائمه اطهار درباره عزاداری داده اند . بی جهت دستوری نداده اند . باید فلسفه قیام سید الشهدا و هم فلسفه عزا داری آن حضرت را به مردم بگویند و مردم را آگاه کنند.( کتاب ده گفتار )

اشک ریختن برای امام حسین (ع)
اگر اشکی که برای امام حسین (ع) می ریزیم ، در مسیر هماهنگی روح ما باشد ، پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسین می کند . اگر ذره ای از همت او ، ذره ای از غیرت او ، ذره ای از تقوای او ، ذره ای از توحید او در ما بتابد و چنین اشکی را چشم ما جاری شود ، آن اشک بی نهایت قیمت دارد.

هجوم اندیشه های غربی
من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی ، به رهبران عظیم الشان نهضت السلامی که برای همه شان احترام فراوان قایلم ، هشدار می دهم وبین خود و خدای متعال اتمام حجت میکنم که نفوذ ونشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی و با مارک اسلامی اعم از آنکه روی سوء نیت و یا عدم سوء نیت صورت گیرد ، خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند . ( نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر )


برقراری عدالت اجتماعی
من تاکید می کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی پیش نرود ، مطمئنا به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد . ( پیرامون انقلاب اسلامی )

راه مبارزه با انحرافات نسل جوان
راه مبارزه این خطر تحریم و منع نیست . مگر می شود تشنگانی را که برای جرعه ای آب له له می زنند از نوشیدن آب موجود به عذر اینکه آلوده است منع کرد ؟ این ما ( رهبران دینی ) هستیم که مسئولیم ، ما به قدر کافی در زمینه های مختلف اسلامی به زبان روز عرضه نکرده ایم . اگر ما به قدر کافی آب زلال عرضه کرده بودیم ، به سراغ آبهای آلوده نمی رفتند . راه مبارزه ، عرضه داشتن صحیح این مکتب در همه زمینه ها با زبان روز است . ( نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر )

روحانیت باید درست بینانه گام بردارد
اگر روحانیت ما هرچه زودتر نجنبد و گریبان خود را از چنگال عوام خلاص و قوای خود را جمع و جور نکند و روشن بینانه گام برندارد ، خطر بزرگی از ناحیه اصلاح طلبان بی علاق ه به دیانت متوجهش خواهد شد . امروز این ملت تشنه اصلاحات نابسامانی ها است و فردا تشنه تر خواهد شد .

چرا فقط فقه و اصول ؟
حوزه های علمیه ما که امروز این چنین شور و هیجان و فعالیت اجتماعی یافته اند ، باید به مسئولیت عظیم علمی و فکری خود آگاه کردند . باید کارهای علمی و فکری خود را ده برابر کنند . باید بدانند که اشتغال منحصر به فقه و اصول رسمی جوابگوی مشکلات نسل معاصر نیست . ( نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر)


تنها نیروی محافظ معتقدات اسلامی
من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم ، که خیال نکنند را ه حفظ معتقدات اسلامی ، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است . از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و ان علم است و ازادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها . ( پیرامون انقلاب اسلامی )

علت عدم موفقیت ما
یکی از علل عدم موفقیت ما مردم به اصلاح جامعه خود ، همین است که هر فردی آنگاه که به خودش نگاه میکند و به اعمال خودش نظر می افکند ، عینک خوش بینی به چشم می زند و آنگاه که به دیگران و اعمال دیگران نظر می کند عینک بدبینی و بد گمانی ، و نتیجه این است که هیچ کس خود را تقصیر کار نمی داند و چنین می پندارد که تقصیر به دیگران است .

آزادی
- من اعلام میکنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کالانیزه کردن اندیشه ها خبری و اثری نخواهد بود ، همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه ها و تفکرات اصلیشان را عرضه کنند البته تذکر میدهم که این امر سوای توطئه و ریا کاری است. توطئه ممنوع است ، اما عرضه اندیشه های اصیل ازاد . ( پیرامون انقلاب اسلامی )
- هر کس باید فکر و قلم وبیانش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما ، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. ( پیرامون انقلاب اسلامی)
- اگر در جامعه ما ، محیط آزاد برخورد آراء و عقاید به وجود بیاید به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل ، آراء و نظریات خودمان را مطرح کنیم ، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد میکند.

انسان کامل
انسان کامل یعنی انسانی که قهرمان همه ارزشهای انسانی است ، در همه میدانهای انسانیت قهرمان است . ( شیخ شهید )

جهان بینی اسلامی
ما باید نشان دهیم جهان بینی اسلامی نه با جهان بینی غرب منطبق است و نه با جهان بینی شرق و به هیچ کدامشان وابسته نیست . (شیخ شهید )

وابسته به عقیده
در مکتب پیامبران ، انسان بیش از اینکه وابسته به منافع باشدوابسته به مسلک و ایمان است ، در حقیقت در این مکتب فکر و عقیده زیر بناست . ( شیخ شهید )

جایگاه مکتب اسلام
یگانه مکتبی که صلاحیت رهبری بشر را دارد اسلام است . وقت آن است که غرب مانند همه زمانهای دیگر با همه تقدمی که در علوم و صنایع دارد ، فلسفه زندگی را از شرق بیاموزد .

واژگون شدن حقایق دین
دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است حقایق این دین تدریجا در نظر مردم واژگون شده است و علت اساسی گریز از مردم ، تعلیمات غلطی است که به این نام داده می شود ، این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ، ضربه و صدمه می بیند بدین سبب این بنده وظیفه خود می دانم که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه کنم . ( کتاب عدل الهی )

تلازم علم و دین
اگر ما می خواهیم دین صحیح داشته باشیم ، اگر می خواهیم از فقر رهایی یابیم ، اگر میخواهیم از مرض نجات پیدا کنیم ، اگر میخواهیم عدالت در میان ما حکمفرما باشد ، اگر می خواهیم آزادی و دموکراسی داشته باشیم ، اگر می خواهیم جامعه ما بر خلاف حال حاضر به امور اجتماعی علاقه مند باشد ، منحصرا راهش علم است و علم ، آن علمی که عمومیت داشته باشد و از راه دین وبه صورت یک جهاد مقدس در آید . اگر ما این جهاد مقدس را شروع نکنیم ، دنیا خواهد کرد و ثمره اش را هم خود آنها خواهند برد ، یعنی دیگران خواهند آمد و ملت ما را از گرداب جهالت نجات خواهند داد و خدا می داند که آن وقت این کوتاهی ما ، چه لطمه بزرگی به پیکر اسلام وارد خواهد کرد . شکی نیست که علم به تنهایی ضامن سعادت جامعه نیست . جامعه دین و ایمان لازم دارد . همان طوری که ایمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفید نیست بلکه وبال است و اسلام نه عالم بی دین می خواهد نه جاهل دین دار .

شهید
- دو شخصیت مصلح و عارف را اگر ترکیب کنند و از آن ها یک انسان بوجود بیاورند ، شهید به وجود می آید. یکی به کر خود ارزش و ابدیت و جاودانگی می بخشد و آن عالم یا فیلسوف است . یکی دیگر به فن و هنر یا صنعت خودش ارزش و ابدیت و جاودانگی می بخشد . اما شهید با خون خود و در حقیقت به تمام وجود هستی خود ارزش ابدیت و جاودانگی می بخشد . در حقیقت ، هر گروه دیگر به قسمتی از مایملک خود جاودانگی می بخشند ، اما شهید به تمام مایملک خود .
- در اسلام واژه ای است که قداست خاصی دارد. اگر با مفاهیم اسلامی آشنا باشد و در عرف خاص اسلامی این کلمه را تلقی کند احساس میکند که هاله ای از نور این کلمه را فرا گرفته است و آن ، کلمه شهید است . این کلمه در همه عرف ها توأم با قداست و عظمت است .
- مثل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهانه نیستی او تمام شده بنشینند و آسایش ببینند و کار خویش را انجام دهند. آری شهدا شمع محفل بشریتند ، سوختند و محفل بشریت را روشن کردند . ( از کتاب قیام و انقلاب مهدی عج )



حافظ
امروز چرا حافظی به وجود نمی آید ؟ آیا دیگر قریحه ها خشک شده است که حافظی نباشد ؟ خیر ! دلیلی ندارد که قریحه ها خشک شده باشد ، بلکه روح ها در مسیر دیگری است . یعنی روح حافظ دیگر وجود ندارد تا اثری مثل حافظ و حتی مثل جامی به وجود آورد . ( از کتاب تماشاگه راز ، عرفان حافظ)

تقوا ، محدودیت یا مصونیت ؟
در نهج البلاغه بر این معنی تاکید شده که تقوا حفاظ و پناهگاه است نه زنجیز و زندان و محدویت . بسیارند کسانی که میان « مصونیت » و « محدودیت » فرقی نمی نهند و با نام آزادی و رهایی از قید و بند به خرابی حصار تقوا قتوا می دهند .
قدر مشترک پناهگاه و زندان « مانعیت » است اماپناهگاه مانع خطر هاست ف وزندان مانع بهره برداری از موهبتها و استعدادها .

منطق اسلام
ولی از نظر اسلام ، رابطه انسان و جهان از نوع رابطه زندانی و چاه و در چاه افتاده نیست ، بلکه از نوع 1- رابطه کشاورز است با مزرعه ، ویا 2- اسب دونده با میدان مسابقه ، و یا 3- سوداگر با بازار تجارت ، و یا 4- عابد با معبد است . دنیا از نظر اسلام محل تربیت انسان و جایگاه تکامل او است .

علم
- اساسا این تقسیم درستی نیست که ما علوم را بدو رشته تقسیم کنیم: علوم دینی و علوم غیر دینی ، تا این توهم برای بعضی پیش بیاید که علومی که اصطلاحا علوم غیر دینی نامیده می شود از اسلام بیگانه اند. جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا میکند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است علم دینی بخوانیم .
- هر علمی که بحال اسلام و مسلمین نافع است و برای آنها لازم است آن را باید از علوم دینی شمرد ، و اگر کسی خلوص نیت داشته باشد و برای خدمت به اسلام و مسلمین آن علم را تحصیل میکند مشمول اجر و ثوابهاییکه در تحصیل علم گفته شده هست ، مشمول این حدیث هست که « فرشتگان بزیر پای طالبان علم پر می نهند » اما اگر خلوص نیت در کار نباشد تحصیل هیچ علم ولو یاد گرفتن ایات قرآن باشد اجر و ثوابی ندارد.

کشورهای عقب مانده اسلامی
شما در دنیا در میان همه کشورهای دینا مگر کشور های خیلی خیلی وحشی ، اگر بروید کشورهای اسلامی عقب مانده ترین و منحط ترین کشورها است ، نه تنها خیال بکنید در صنعت عقب هستند ، در همه چیز ، در علم عقب هستند ، در اخلاق عقب هستند ، در انسانیت و معنویت عقب هستند این باید چجور باشد ، یا باید بگوییم اساسا اسلام یعنی همان حقیقت اسلام در مغز و روح این ملت ها هست ولی خاصیت اسلام این است که ملت ها را عقب می برد ، دشمنان دین هم بزرگترین حربه تبلیغاتی آنها همین انحطاط فعلی مسلمین است ، ویا باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام بصورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست بلکه این فکر اغلب در مغزهای ما بصورت مسخ شده موجود است ، توحید ما توحید مسخ شده است ، نبوت ما نبوت مسخ شده است ، ولایت ما ولایت مسخ شده است اعتقاد به قیامت ما کم و بیش همینطور ، تمام دستورهای اصولی اسلام در فکر ما همه تغییر شکل داده ، در دین صبر هست ، زهد هست ، تقوی هست ، تمام همه اینها بدون استثنا بصورت مسخ شده در ذهن ما موجود است ... ( کتاب رهبری نسل جوان قسمت احیا فکر دینی )


منبع: پایگاه جامع استاد شهید مطهری

  • حسین توکلی


دوازدهم اردیبهشت هر سال بمناسبت سالروز شهادت معلمی بزرگ و فرزانه، استاد شهید مطهری رحمه‌الله دست‌مایه قدردانی و تجلیل از مقام شامخ معلم شده است؛ معلمی که انسان‌ساز و فرداپرداز است و تکریم و تعظیم او، تکریم و تعظیم علم است.

معلم، معمار قلب هاست و بذر نور در دل‌ها می‌افشاند. قدردانی و تجلیل از معلم، قدردانی از باغبانی است که هر صبح، سبدی از صمیمیت با خود به کلاس می‌برد و با انگشتان مهربان خویش، بر شاخه قلب‌ها فردا را پیوند می‌زند. معلم را توقع نام و نان نیست. این گمنام، هر روز از تنور داغ جانش، هزاران نان بر سفره گرسنه دل‌ها می‌بخشد و از علقمه قلبش، هزاران مشک به خیمه‌های عطش می‌رساند. تجلیل معلم، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تأمین، و سلامت امانت‌هایی را که به دستش سپرده‌اند، تضمین می‌کند.

اهمیت علم

آموختن، تنها مورد تأکید مکتب والای اسلام نیست؛ بلکه بسیاری از فرزانگان غیر مسلمان هم چون سقراط، افلاطون، نیوتن و... نیز بر اهمیت آن صحّه گذاشته‌اند. از دیدگاه اسلام، انسان آگاه با انسان نااگاه مساوی نیستند. کسی که بدون آگاهی گام در راهی می‌گذارد و عملی را انجام می‌دهد، به بیراهه رفته است و هر چه در این بیراهه پیش رود، از مقصد خویش بیشتر فاصله می‌گیرد. شاید به همین دلیل است که حضرت علی علیه‌السلام می‌فرماید: «هیچ گنجی سودمندتر از علم نیست؛ در فراگیری آن بکوشید که فراگرفتنش نیکوست». و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فراگرفتن علم را بر هر مسلمان واجب می‌داند و تأکید می‌کند که ارجمندترین مردم، دانشمندان آنان و کم ارج‌ترین، کم دانش‌ترینشان است.

اهمیت تعلیم و تربیت و آثار آن

داشتن علم، به تنهایی ارزش نیست. هستند کسانی که دانش فراوان دارند، ولی مانند ظرفی پر از عسل اند که هیچ منفذی برای استفاده از عسل‌ها در آن‌ها نیست. علم دانشمند زمانی اهمیت دارد که آن را به دیگران منتقل کند و البته زکات دانش، آموختن آن به بندگان خداست. عنایت خداوند متعال به معلم پاک نهاد و ایجاد توفیقات بسیار زیاد برای او در صحنه‌های گوناگون زندگی خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... و نزدیکی به امامان معصوم علیهم‌السلام یکی از آثار تعلیم است. به اعتراف بسیاری از معلمان، یاد دادن به دیگران، بهترین عامل برای جای‌گزین شدن مطالب علمی در ذهن است؛ زیرا معلم در مقام تعلیم، راهبر و راهنمای علمی افراد زیادی است و این موقعیت حساس، سبب تلاش او در حل مشکلات علمی می‌شود که نتیجه‌اش، بالا رفتن سطح علمی وی نیز خواهد بود. دانش شخصی که بیاموزد ولی تربیت نشود، مانند اسلحه‌ای است که با آن جان انسان‌ها را به خطر می‌اندازد. در قرآن کریم که از تعلیم و تربیت به عنوان هدف پیامبران ذکر شده، در سه مورد تربیت بر تعلیم مقدم گردیده و تنها در یک آیه تعلیم بر تربیت مقدم شده است.

ارزش و مقام معلم

سخنی زیبا از امام صادق علیه‌السلام ارزش و مقام معلم خوب را روشن می‌سازد. حضرت می‌فرماید: «تمامی جنبندگان روی زمین و ماهی‌های دریا و هر کوچک و بزرگ در زمین و آسمان خدا، برای آموزگار خوب طلب آمرزش می‌کنند». معلم، شاگردانش، این امانت‌های الاهی را از آلودگی‌ها و تباهی‌ها حفظ کرده و سعی می‌کند با تعلیمات خود و تربیت آنان، زمینه رشد و کمالشان را فراهم آورد. انتظار جامعه از افراد به اندازه ارزش و مقام آنان است و بنابراین، معلمی که این چنین مقامی دارد، هیچ گاه مرتکب اعمال ناشایست نمی‌شود.

تأثیر معلم بر شاگرد

شاگردان به خاطر نفوذ روحی و معنوی معلم، تأثیرات شگرفی از او می‌گیرند که گاهی سرنوشت ملتی را تغییر می‌دهند. بیشتر انسان‌های موفق، کامیابی خود را مدیون معلمان خود می‌دانند و نیز افرادی هستند که سرخوردگی و شکست‌های زندگی‌شان، ناشی از برخورد بد معلمان است. استاد شهید مطهری رحمه‌الله درمورد تأثیر معلم خود حاج آقا میرزا علی شیرازی می‌گوید: «او بزرگ مردی بود. مرا برای اولین بار با نهج‌البلاغه آشنا کرد و درک محضر او را همواره یکی ازذخایر گران بهای زندگی خود می‌شمارم که حاضر نیستم آن را با هیچ چیز معاوضه کنم و شب و روزی نیست که خاطره‌اش در نظرم مجسم نشود و یادی از او نکنم و نامی نبرم».

سوز و گداز معلم

نخستین و اساسی‌ترین نشانه معلم نمونه، برخورداری او از سوز و گداز «انسان‌سازی» است. تنها عده معدودی از انسان‌ها هستند که همه وجودشان سرشار از سوز و گداز سازندگی است. این افراد عاشق تربیت هستند. قوی‌ترین انگیزه در آنها، سوز و شوق انسان‌سازی است. این افراد، از هدایت فردی به شادی و خرسندی دست می‌یابند. سوز و گداز، اساسی‌ترین و ضروری‌ترین ویژگی معلم نمونه است. چنین معلمی به مدرسه و کلاس عشق می‌ورزد؛ زیرا او در چنین محیطی بهتر و کامل‌تر می‌تواند به هدف انسان سازی خود برسد. یکی از ویژگی‌های یگانه معلم نمونه انسان، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ، سوز و عشق به هدایت و ارشاد انسان‌ها بود.

هنرمندی معلم

معلم بودن، تنها در انحصار معلومات نیست، بلکه افزون بر معلومات و تخصص، هر معلم باید با هنر معلمی آشنا باشد؛ یعنی بداند چگونه از معلومات خود بهره بگیرد و به عبارت دیگر، با چه زبانی با شاگردان سخن بگوید، چه شیوه هایی را در ارتباط با شاگردان در نظر بگیرد و چگونه با شاگردان ارتباط برقرار سازد. معلم نمونه با بهره‌گیری از فنون روان‌شناسی، با قدرت و مهارت، امواج متلاطم کلاس را آرام کرده، تسلط و توانایی اداره کلاس را عملاً عرضه می‌دارد. این روان‌شناسی معلم برای اداره هر کلاس، شیوه خاصی را در نظر می‌گیرد ؛ چنان که در خصوص تک تک شاگردان نیز رفتار خاصی را انتخاب می‌کند. به رعایت همه این اصول، «هنر معلمی» می‌گویند.

اخلاق معلم

انسان‌ها به طور فطری عاشق کمال هستند و بی‌اختیار در برابر کمال به خضوع درآمده، جذب آن می‌گردد. وقتی شاگردی جذب کمالی از کمالات معلم شود، به سوی آن کمال و صاحب کمال کشیده خواهد شد. تغییرات اخلاقی، با گفتار و پند و اندرز صورت نمی‌پذیرد، بلکه کردار و رفتار انسان‌هاست که موجب دگرگونی در دیگران می‌گردد.
امام صادق علیه‌السلام در سخنی ارزشمند می‌فرماید: «مردم را با اعمال و رفتار خود به خوبی‌ها دعوت نمایید و توجه داشته باشید که دعوت زبانی، فاقد ارزش و بها است». هر معلمی «مربی» است و بر این اساس، اخلاق و خوی معلم انسان را می‌سازد و درس و بحث علمی، بهانه‌ای بیش نیست.

فروتنی معلم

سزاوار است که معلم خوش خلق و فروتن باشد و با رفق و مدارا با شاگردان ارتباط برقرار سازد. از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمود: «دانشمندان واقعی سه ویژگی دارند: دانش و بینش، حلم و بردباری، سکوت و آرامش و وقار». کسانی که عقل و خرد بیشتری دارند، قدرت کنترل نفس آنان در مقایسه با دیگران زیادتر است. وقتی بین دو انسان رابطه عاطفی و صمیمی نباشد، خود به خود جدایی بینشان به وجود خواهد آمد؛ زیرا نزدیکی و صمیمیت، بسیاری از توهمات و پیش داوری‌ها را از بین می‌برد. معلم متواضع با فروتنی خود، راه ارتباطی را به روی شاگرد می‌گشاید و شاگرد از این فرصت استفاده کرده، بسیاری از دشواری‌های فکری و روحی خود را حل خواهد کرد. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در این زمینه می‌فرماید: «به شاگردانی که درس می‌دهید و با آنان که از آن‌ها درس می‌آموزید، با نرمی و ملایمت رفتار کنید».

ویژگی‌های معلم موفق

1- ایمان و توکل به خدا

انسان برای پرواز به سوی کمال، به دو بال علم و ایمان نیاز دارد و معلم که جاده کمال را به شاگردانش می‌نمایاند، بیش از دیگران نیازمند این دو گوهر است، معلمی که به خدا ایمان ندارد، تنها آگاهی‌های خود را به شاگردانش منتقل می‌کند و شاگردان از آن دانش‌ها در امور دنیایی خود استفاده می‌کنند، ولی اثری در کمال انسانی آن‌ها نخواهد داشت. دانشمندان حقیقی، خداپرست و با ایمان بوده‌اند. بعضی از این دانشمندان، مشکلات علمی خود را با استمداد از خدای بزرگ و راز و نیاز به درگاهش حل می‌کردند.
امام جواد علیه‌السلام در این زمینه می‌فرماید: «ما وسیله و ابزاری بیش نیستیم و معلم واقعی خداست؛ پس باید در کارمان به او توکل کنیم».

2- اخلاص

معلم در خدمت مقدس خود، لازم است اندیشه‌اش را از هر چه غیر خداست پاک کند. معلمی که به خاطر پول، مقام، شهرت و... می‌آموزد، پاداش او همین‌ها خواهد بود و این امور در مقابل خشنودی خداوند متعال و پاداش بزرگ او بی‌ارزش است. عمل مخلصانه و قیام خدایی، موعظه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در قرآن کریم است که می‌فرماید: «ای رسول ما! (به امت) بگو که من به یک سخن شما را پند می‌دهم (و آن سخن این است) که برای خدا قیام کنید».

3- هدایتگری و مدیریت

هدف از بعثت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله هدایت مردم به سوی خدا بوده است؛ چنان که خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «ای رسول ما! تو را فرستادیم تا به اذن خدا مردم را به سوی او دعوت کنی». معلم نیز به پیروی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شاگردانش را به سوی هدایت و نور دعوت، و آنان را از تاریکی‌های گمراهی و جهل، به روشنایی علم و تقوا هدایت می‌کند. هم‌چنین معلم موفق کسی است که در کنار هدایت شاگردان، توانایی اداره کلاس را نیز داشته باشد. عواملی هم چون شوخی زیاد، مجال و میدان دادن بیش از حد به شاگردان، گفتگوی یک جانبه معلم و بی‌روح بودن کلاس و...به مدیریت او صدمه می‌زند. با پرسش از دانش‌آموزان و ایجاد تنوع گفتاری و رفتاری برای رفع خستگی شاگردان و آمادگی روحی و جسمی آنان به صورت‌های مختلف، می‌توان کلاس را به خوبی مدیریت و اداره کرد.

4- استقامت و پشتکار

معلم موفق در راه تعلیم شاگردان و از بین بردن جهل آنان، ثابت قدم و استوار می‌باشد. ممکن است او بارها و بارها مطلبی را به شاگردان خود، به ویژه کودکان کم سن و سال بگوید، ولی آنان نیاموزند. در این راه باید صبر کرد و دانست که نتیجه صبر، موفقیت است. دل‌های شاگردان کند ذهن، از سنگ سخت‌تر نیست و همان گونه که قطرات آب با گذشت زمان دل سنگ را می‌شکافد، تکرار و یادآوری مطالب توسط معلم نیز دل‌های سخت را خواهد شکافت.

5- داشتن بیان و قلم خوب

ابزار اصلی کار معلم، گفتار و سخن اوست و نیکوست از گفتاری گیرا و پرجاذبه برخوردار باشد. تحولات بزرگ جهان توسط کسانی صورت گرفته که دارای بیانی قوی بوده‌اند. خطبه‌ای کوتاه و شورانگیز از امام علی علیه‌السلام در جنگ صفین، روحی تازه در کالبد بی‌جان لشکر دمید و توانستند دشمن را تار و مار کرده و شریعه فرات را از سپاهیان معاویه باز پس گیرند. خطبه‌های پرشور امام سجاد علیه‌السلام و حضرت زینب علیهاالسلام در مرکز قدرت معاویه و یزید، آن‌چنان تکان دهنده و شورآفرین بود که تبلیغات چندین ساله آل‌ابوسفیان را نقش بر آب ساخت. اهمیت شیوه سخن گفتن برای معلم، کمتر از توان علمی او نیست. داشتن شیوه نگارشی خوب نیز برای معلم لازم است و از نظر درجه اهمیت، در درجه بعد از سخن گفتن قرار دارد؛ زیرا تهیه جزوه، طرح سؤال برای امتحان و...، به روش نوشتاری خوب نیاز دارد.

وظایف معلم

1- ایجاد روحیه تفکر و تعقل

رکن اساسی در تعلیم و تعلم، فکر کردن است که در دین مبین اسلام، اهمیت فراوانی دارد. امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «هیچ دانشی هم چون اندیشیدن نیست». از این‌رو، معلم می‌تواند روحیه تفکر را در شاگردان خود ایجاد کرده و از تکلیف و درس زیاد که فرصتی برای تفکر به آنان نمی‌دهد، بکاهد.

2- بالابردن توان علمی خویش

توقف در یک حد از دانش و آگاهی، نقص بزرگی برای معلم است. لازم است معلم همراه با زمان و پیشرفت علوم بر دانش خود بیفزاید. استفاده از تجارب دیگران در زمینه تدریس برای معلم مفید است و بر معلومات او می‌افزاید. نیوتن، کاشف جاذبه زمین می‌گوید: «علت ترقی من در کارها این بود که روی شانه غول‌های علم ایستادم و جهان را بهتر نگریستم». هم‌چنین لازم است یک معلم موفق، از فراگیری مهارت‌های آموزشی نوین، غفلت نورزد.

3- وفای به عهد و عمل به گفته‌ها

شاگردان در مورد وعده‌های معلم، حساس‌اند و قول‌های او را هرگز از یاد نمی‌برند. بنابراین، نوشتن وعده‌ها و تصمیم‌های روزانه در دفتر کوچکی و عمل کردن به آن‌ها، نشان از دقت معلم و راهی برای جلب اعتماد شاگردان دارد. معلمی که خود به گفته‌ها و نکات اخلاقی که بیان می‌کند عمل ننماید، سخنانش تأثیری نخواهد داشت و دانش وی بی‌ارزش خواهد بود. عالم بی‌عمل به «درخت بی‌بر» یا «ابر بی‌باران» می‌ماند. عیسی بن مریم علیه‌السلام فرمود: «بدبخت‌ترین مردم کسی است که او را دانشمند بشناسند، ولی عملی در او دیده نشود». راهنمایی‌های معلم در زمینه‌های مختلف در صورتی اثربخش است که خود در عمل به آن گفته‌ها از شاگردان پیشی گرفته باشد. باید از امام علی علیه‌السلام درس بگیریم که فرمود: «ای مردم! به خدا قسم شما را به هیچ اطاعتی ترغیب نمی‌کنم، مگر آن که خود در عمل به آن پیشی گرفته باشم».

4- آگاهی دادن و ایجاد انگیزه درسی

معلم سخت کوش، افزون به تدریس ماده درسی، دانش‌پژوهان را با اوضاع و احوال جهان امروز آشنا می‌کند تا نگرششان به جهان وسعت یابد. انسانی که محدوده فکری اش از چهار دیواری روستا یا شهرش آن طرف‌تر نمی‌رود، نمی‌تواند انسان ارزشمندی شود. خدمت به مردم، کشور و دین دیدی وسیع می‌خواهد. یک عامل مؤثر در بی‌رغبت بودن بعضی از شاگردان به ماده درس، انگیزه و هدف نداشتن است که معلم می‌تواند با معرفی موضوع درس و شناساندن جایگاه آن در بین علوم دیگر، این انگیزه و هدف را به وجود آورد. اگر شاگردان هدف از یادگیری درس مورد نظر و فایده آن را بشناسند، با رغبت بیشتری آن را دنبال می‌کنند.



منبع: سایت حوزه

  • حسین توکلی
  • حسین توکلی


آن که اندیشیدن را به من آموخت معلم است . ستوده باد نور افشانیش که چراغ راه آینده من است روزش مبارک و یادش جاویدان باد

روز فرهیختگی ، طلوع دانایی ، گسترش عقل و ادراک ،  روشنی ، گذشت و مهر آفرینی بر تو مبارک باد معلم

تو را که چشمه زاینده علم  ، استوانه مقاومت  ، اسطوره صبر و شکیبایی هستی دوست دارم . روز با شکوهت بر تو مبارک باد معلم .

تو را چه بنامم که اگر پرتو رویت نبود جهان از فروغ و روشنی تهی می شد . این دست نقش آفرین توست که نور را رقم می زند. اندیشه ات بلند و روزت طلایی باد

هر چه آسمان را رصد می کنم  هیچ ستاره ای را به درخشش تو نمی بینم . شکوهت پاینده باد که درخشانترین ستاره ای  .  روزت پیروز و خورشید نامت درخشنده باد .

استاد ارجمند ، روز معلم روز پاس داری ارزشهای گرانقدر شما است خواهشمند است بهترین تبریکات مرا بپذیرید

معلم  فداکار  و ارجمند روز گرانبهای شما را ارج نهاده برای پیروزی تان دعا می کنم

معلم  خوبم ؛ از این که تبریکات صمیمانه مرا به مناسبت روز معلم  پذیرا می شوید برخود می بالم .

استاد گرامی روز شوق انگیز و روشنی بخش معلم برشما مبارک باشد . با آرزوی سعادت و سلامت برای همه فرهیختگان کشور

روز بزرگ معلم بر شما استاد دانشمند و فرهیخته مبارک باشد با بهترین آرزوها .

معلم خوب و عزیز ؛ خواهشمند است بهترین تبریکات و خالصانه ترین ادعیه مرا به مناسبت روز خوب معلم پذیرا باشید.






  • حسین توکلی


معلم در کلام امام خمینی (ره):

نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست؛ انبیا هم معلم بشر هستند. تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.



معلم در سخنان مقام معظم رهبری:

دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند. اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: (من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً؛   هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.) این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.



معلم در کلام استاد مطهری:

معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم   مشتعل  شود.


معلم در کلام مرحوم نراقی(ره)

ملا احمد نراقی از علمای به نام شیعه، در گفتاری در باب مقام معلم می گوید: معلم باید قصدش از آموختن، قرب به خدا و ارشاد و رسیدن به ثواب باشد؛ نه جاه و ریاست و شهرت.معلم باید نسبت به شاگرد مهربان باشد و پیوسته او را اندرز دهد و اندازه فهم شاگرد را در تدریس رعایت کند و با او باملایمت سخن گوید و درشتی نکند. چیزی که خلاف واقع است تدریس نکند. در آموختن نباید مضایقه کند و بخل بورزد و باید مطالبی را که شاگرد قادر به درک آن نیست بدو نیاموزد.




منبع : پایگاه فرهنگی مذهبی نصر 19

  • حسین توکلی


سوز و گداز معلم

اولین و اساسی ترین نشانه معلم نمونه برخورداری او از سوز و گداز در انسان سازی است. قرآن کریم پیامبراسلام را که بزرگ معلم تاریخ بشریت است چنین معرفی می کند: «مومنان را دوست دارد و بر هدایت و ارشاد آنان حریص است. عشق به هدایت و ارشاد انسان ها برای معلم کمالی است مطلوب و هیچ معلمی بدون این سوز و عشق نمی تواند موفق باشد. در حقیقت این روحیه موتور محرک معلم است برای تعلیم و تربیت. عشق و سوز معلم باعث می شود که محیط آموزشی محیطی پر شور و نشاط شود. در این محیط معلم و شاگرد امیدوارانه به آینده نگاه می کنند و برای روزهای بهتر و روشن تلاش می کنند.


معلم و نفوذ معنوی

معلم نمونه بر دانش آموز خود نفوذ معنوی دارد. به هر میزان که کمالات معنوی و علمی معلم گسترده تر باشد، به همان نسبت نفوذش بیشتر خواهد بود. مبدأ هر دگرگونی در شاگردان همین نفوذ معنوی معلم است؛ مثلاً مرحوم علامه، سیدمحمدحسین طباطبایی، بزرگ مفسر شیعه و صاحب تفسیر کبیرالمیزان تحت نفوذ معنوی استاد خویش، مرحوم میرزا علی آقای قاضی(ره)، به اوج مراتب علمی، اخلاقی و فلسفی رسید. هم چنین استادشهید مرتضی مطهری به شدت تحت تاثیر معنوی استاد خویش حضرت امام(ره) بوده است.


گشادگی و سعه صدر

از خصوصیات مهم معلّم نمونه سعه صدر او در برخورد با مسائل است. خداوند بر پیامبرش که بزرگ معلم تاریخ بشر است منت می نهد که به او شرح صدر عنایت کرده است. این شرح صدر باعث جذب و نفوذ معنوی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله شده بود. معلم نیز باید الگوی خویش را پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام قرار دهد و از شرح صدر لازم برخوردار باشد. داشتن سعه صدر از هنرهای معلمی است. معلم با گذشت صحیح و به هنگام خویش، فضای درس و کلاس را آرام می کند و دانش آموز در این فضا بهتر پرورش پیدا می کند.


معلم و ارزش های انقلاب و دفاع مقدس

نسل امروز جامعه ایران اسلامی نیازمند آن است که ارزش های انقلاب و دفاع مقدس را به خوبی بشناسد. این ارزش ها هویت نظام اسلامی ما، و شناخت آن برای جوانان و نوجوانان بسیار ضروری است. معلمان که معماران اصلی شخصیت جوان و نوجوانند رسالتی مهم در این زمینه دارند. معلم باید با بیان شهادت ها، ایثارها و جانبازی های رزمندگان اسلام یاد و خاطره هشت سال دفاع مقدس را در ذهن ها زنده نگه دارد و نسل جدید را با آن حماسه ها آشنا سازد.

معلمی شغل نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجایی )





منبع : پایگاه فرهنگی مذهبی نصر 19



  • حسین توکلی



با «نام و یاد ایزد دانا» آغاز به سخن که می کنی

از لا به لای کلماتت طنین صدای انبیا به گوش می رسد

تبار این کلمه ها به اندیشه هایی می رسد که خزانه دارشان لقمان حکیم بود

تو میراث دار گنجینه های حکمتی!

آغاز به سخن که می کنی، کلمه ها به پرواز در می آیند، بالا می روند و به کانون هر چه «کلمه طیّبه» است می پیوندند سخن بگو تا چشم ها از خواب ندانستن برخیزند، تا قدم های خشکیده ، توانی تازه بگیرد، تا حرف ها و گفته ها  ، در لحظاتی چند مهمانمان کنند. سخن بگو تا حروف الفبا، دانه دانه بر زمین باران ندیده جانمان ببارد و خوشه خوشه، حدیث زندگی از وجودمان بروید.

نام عشق را تو به ما آموختی ، نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار ، چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم





  • حسین توکلی