پیشتازان طبس

۶۸۷ مطلب توسط «حسین توکلی» ثبت شده است

...:::  گفتاری از استاد محسن قرائتی :::...

در مسائل عبادی، نظامی، اقتصادی، سیاسی، بهداشتی، تربیتی، در همه این مسائل عدد چهل هست. در مسائل متفرقه هم است. آیات، حدیث ها و روایاتی که درباره مسئله چهل نظر دارد را بررسی می کنیم.

عبادت زن و شوهری که همدیگر را آزار می دهند تا چهل روز پذیرفته نیست

اما در مسائل عبادی بگویم. زنی هم که شوهرش را اذیت کند و یا شوهری که زنش را اذیت کند، اگر هر یک از زن و شوهر همدیگر را اذیت کنند، عبادت هیچ کدام از زن و مرد قبول نمی شود. یعنی آزار به زن و آزار به شوهر نتیجه اش همان نتیجه شراب خوردن است.

زنی هم که شوهرش را اذیت کند و یا شوهری که زنش را اذیت کند، اگر هر یک از زن و شوهر همدیگر را اذیت کنند، عبادت هیچ کدام از زن و مرد قبول نمی شود. یعنی آزار به زن و آزار به شوهر نتیجه اش همان نتیجه شراب خوردن است. پس آدم هایی داریم که حزب اللهی هستند و عرق نمی خورد اما زنش را در خانه می سوزاند. نتیجه این با آدم شرابخوار یکی است. مواظب باشید. ببینید آدم گاهی آتش می گیرد. بالاخره گرانی هست و چیزی هم نیست. مشکلات زیاد است. آدم عصبانی می شود. اگر عصبانی شدید عذرخواهی کنید. نگویید مرد نباید از خانمش عذر خواهی کند. مرد باید از خانمش عذرخواهی کند. مرد باید از بچه اش هم عذر خواهی کند.

امام صادق علیه السلام فرمود: «مَنْ قَدَّمَ أَرْبَعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ دَعَا اسْتُجِیبَ لَهُ»(الکافی، ج2، ص509) «مَنْ قَدَّمَ أَرْبَعِینَ» باز در اینجا کلمه اربعین است. تا چهل روز نمازش قبول نیست.

عبادت شرابخوار تا چهل روز پذیرفته نیست

پیغمبر به امیرالمومنین فرمود: «یَا عَلِیُّ شَارِبُ الْخَمْرِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَلَاتَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً»من لا یحضره الفقیه، ج4، ص352) کسی که اهل مشروبات الکلی باشد، اگر نمازخوان باشد، خدا نمازش را تا چهل روز قبول نمی کند. اگر هم نماز نمی خواند که برایش بدتر است. به یک عالمی گفتند: فلانی ساعت دو نصف شب دزدی کرده است. گفت: دو بعد از نصف شب دزدی کرده است؟ گفتند: بله. گفت: پس نماز شبش را چه کسی می خواند؟ گفتند: بابا دزد که نماز شب نمی خواند. حالا ما آدم هایی داریم که هم شراب می خورند و هم نماز می خوانند. یک کسی به کسی سفارش می کرد، می گفت: عرق می خوری بخور. قمار بازی می کنی، بکن. دزدی می کنی بکن. فحش می دهی بده. چاقو می کشی بکش، اما مسلمان باش. گفت که دیگر کجای این مسلمانی است؟ بالاخره ما آدم هایی داریم که مسلمان هستند و اهل عرق هم هستند. اگر کسی چنین باشد عبادتش تا چهل روز قبول نمی شود. این برای عرق خوردن بود. آدمی که شراب بخورد تا چهل روز نمازش قبول نیست.

دعا کردن به چهل مومن

اگر کسی می خواهد دعا کند اول به چهل مومن دعا کند. خداوند چون این خصلت را از او می بیند که این سوز دارد، می گوید: ملائکه این که دلش می سوزد و به چهل مومن دعا می کند، دعای خودش هم مستجاب شود. منتهی به شرط این که از روی سوز به چهل مومن دعا کنیم. نه این که برای چهل و یکمی، آن چهل نفر را دعا کنیم. آخر گاهی وقت ها آدم در یک گروهی می خواهد یک نفر را ببوسد ولی می ترسد که برایش حرف در بیاورند. این دو نفر را می بوسد، ولی نیتش آن آخری است. اینطور نباشد. واقعاً از روی علاقه باشد. گاهی آدم در صف نانوایی می رود و علاقه به نظم دارد. گاهی نه با تمام وجودش می خواهد در برود، ولی می ترسد خارج از نوبت به او فحش بدهند. برای همین از ترس در صف می رود. فرق بین کسی که به نظم علاقه دارد با کسی که از روی ترس در صف می رود چیست؟ هر دو در صف می روند اما این کجا و آن کجا. اگر کسی به چهل نفر از روی عشق و محبت دعا کند، به خاطر این خصلت و روحیه اش خدا دعای او را مستجاب می کند.

همه کارهایش برای خدا باشد، یعنی وقتی سر کار می رود، بگویند: آقا کجا کار می کنی؟ بنده کارمند راه آهن هستم. مثل شما الان کارمند راه آهن هستم. خوب چرا سر کار می آیی؟ یک وقت می گویی: بابا ما خرجی نداریم. یک وقت می گویی: بابا زن و بچه مسئولیت دارد و من واجب است خرجی زن و بچه ام را بدهم. به خاطر انجام این واجب کار می کنم.

سراغ نماز می آیم و نماز می خوانم. خوب نماز که می خوانم با مسواک زدن ثواب یک رکعت آن هفتاد رکعت می شود. با گلاب بروم نماز بخوانم، می خواهم با خدا که حرف می زنم بوی عطر از من بیاید. یک وقت می گوید: من از گلاب خوشم می آید. یک وقت می گوید: خدا راضی است و من خوشم می آید، فرق می کند. یک محصل برای نمره درس می خواند، یک محصل برای درس، درس می خواند. یک دانشجو دانشگاه می رود برای نمره گرفتن و به مدرک رسیدن و به زندگی رسیدن و لذا ببیند که در آلمان و فرانسه زندگیش بهتر است، فوراً در می رود. چون از اول که به دانشگاه رفته است می خواسته در حال رفاه باشد. هر جا ببیند رفاهش بیشتر است به آنجا میرود، یک کسی به رفاه کار ندارد، به این کار دارد که میخواهد یک مشکلی از مملکت باز کند، بنابراین به او هر چه هم چراغ سبز نشان دهند، خویش و قوم هایش هم هر چه نامه به او بنویسند، نمی رود. این بسیار فرق می کند.

چهل روز خالصانه برای خدا

«مَنْ قَدَّمَ أَرْبَعِینَ» خدا به حضرت موسی فرمود: 30 روز دعا کن ولی دید 30 روز کم بود. قرآن می گوید: «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ»(اعراف، آیه 141) مناجات حضرت موسی چهل شب بود. پیغمبر فرمود: «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللّهُ یَنَابِیعَ الْحِکمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ»(عدة الداعی، ص232) اگر کسی چهل روز سعی کند برای خیر خدا کار کند هر کاری می کند برای خدا باشد، هر کس چهل شبانه روز فقط برای خدا کار کند خداوند یک حالت و بینشی به او می دهد که می فهمد حق با کیست. باطل کیست؟ دنیا چیست؟ عیب ها چیست؟ دواها چیست؟ آن وقت یک آدم حکیم و پخته ای می شود و حکمت او بر زبانش جاری می شود، یعنی اگر عوام هم باشد اگر درس نخوانده هم باشد. اگر چهل روز سعی کند همه کارهایش برای خدا باشد بعد از چهل روز حرف هایی که می زند حرف های پخته ای می زند. حکیم غیر دانشمند است. گاهی باسواد است و حرف هایش خام است، گاهی بیسواد است و حرف هایش پخته است. بیسواد است ولی حرف هایش پخته است.

اگر کسی برای خدا تا چهل روز کارهایش را انجام دهد این را خدا فرموده است ما او را حکیم می کنیم. یعنی اگر هیچ هم سواد ندارد حرف هایی که می زند بسیار پخته است، یک بینشی دارد.

یکی از دوستان می گفت: در ماشین نشسته بودم یک شعر خواندم، گفتم:

الهی جسم و جانم خسته گشته

در رحمت به رویم بسته گشته

یک عوامی نشسته بود و هیچی هم سواد نداشت. گفت: آقا جسم و جانت خسته گشته است خب برو دو ساعت بخواب. درِ رحمت خدا هم به روی هیچ کس بسته نگشته است. ایشان می گفت: ما مدیر کل بودیم و او هم یک آدم بیسواد است. می گفت: آنقدر من خجالت کشیدم. بله گاهی وقت ها عوام هستند اما یک حرفی که می زند که یک حرف پخته ای است. در یک باغی و در یک شهری رفتیم. به صاحب باغ گفتم: این همه درخت هیچ کدام میوه نمی دهد؟ گفت: این همه آدم هستیم و اینجا می خوابیم، یکی از ما نماز شب نمی خواند، خوب این به آن در.

چهل نفر در تشییع جنازه مومن

شیخ صدوق از امام صادق روایت کرده است که : «اذا مات‏ المؤمن‏، و حضر جنازته أربعون رجلا من المؤمنین، فقالوا: اللّهمّ لا نعلم منه الا خیرا و أنت أعلم به منا، قال اللّه تبارک و تعالی قد أجزت شهادتکم و غفرت له ما علمت ممّا لا تعلمون.»(عوالی الئالی، ج1، ص168)

اگر یک مومنی از دنیا رفت و چهل نفر گفتند: خدایا ما بدی از او ندیدیم، خدا می گوید: من که میدانم این چه کاره بود که مُرد، اما حالا که شما چهل مسلمان می گویید: ایشان آدم خوبی است، من به احترام گواهی شما از آنچه می دانم می گذرم. شهادت چهل مومن بر جنازه، این بسیار عجیب است و اگر کسی هم در تشییع جنازه اطراف جنازه را بگیرد، تشییع کند و جنازه را روی دوشش بگیرد خدا چهل گناه کبیره او را می بخشد. در کارهای عبادی اینها چهل بود. تشییع جنازه عبادت است. نماز عبادت است. مناجات موسی عبادت است. اخلاص برای خدا عبادت است.

یک وقت داشتم با ماشین در جاده، می رفتم سگی به ماشین حمله کرد، یک مقدار که رفتیم، دیگر سگ از منطقه خود دور شد، چون هر سگی یک منطقه ای دارد. فقط تا یک منطقه ای می آید که در دست اوست. بعد یکی از دوستان گفت: ببینید این سگ منطقه ای که برای خودش بود حفظ کرد، تو آن منطقه ای که داری حفظ می کنی به مسئولیتت عمل می کنی؟ نکند که ما از حیوان پست تر باشیم. چون مار سالی ده نفر را می گزد زبان ما روزی 10نفر را می گزد. الآن اگر به دادگاه تلفن کنید هیچ کدام از گرگ های عالم در آنجا پرونده ندارند ولی ببینید که ما آدم ها چه قدر در آنجا پرونده داریم. بنابراین اگر کسی خالص کار کند خداوند او را حکیم قرار می دهد.

عدد چهل در مسائل نظامی

 و اما در مسائل نظامی یک حدیث برایتان بخوانم. این برای بسیجی ها، ارتشی ها، کسانی که رزمنده هستند و برای هر نیرویی خوب است. پیامبر اکرم فرمودند: «إِنَّ صَبْرَ الْمُسْلِمِ‏ فِی‏ بَعْضِ‏ مَوَاطِنِ‏ الْجِهَادِ یَوْماً وَاحِداً خَیْرٌ لَهُ مِنْ عِبَادَةِ أَرْبَعِینَ سَنَةً.»(عوال اللئالی، ج1، ص282)

اگر یک نفر یک روز در جبهه باشد، ارزشش از چهل سال عبادت بیشتر است. یعنی یک مسلمان در بعضی مناطق جهاد مقاومت کند. مسلمان در جبهه جا دارد، اگر یک شبانه روز در بعضی از جاهای جنگ، در بعضی از قسمت های جبهه باشی، ارزشش از چهل سال عبادت بیشتر است. این هم برای ارزش جبهه بود. امام سجاد فرمود: یک کسی که به جبهه می رود، خدا چهل هزار فرشته را مأمور می کند، که از این رزمنده که می رود جبهه بدرقه کنید. حدیث هم داریم که امام فرمود: وقتی امام زمان(عج) ظهور می کند، یاران امام زمان چنان قدرت رزمی شان زیاد می شود که یک نفر مسلمان از یاران امام زمان، به اندازه چهل نفر زور دارد. پس در مسائل رزمی هم چهل بود. واقعاً همینطور است. شما حساب کن سخنرانی کسی مثل امام که این پیام برائت را داد، چقدر اثر دارد؟ یک روز سخنرانی امام به کل عمر همه ما می ارزد. علی اصغر شش ماهش بود، اما این شش ماهه به ششصد سال عمر ما می ارزد، چون سند بنی امیه را خون علی اصغر امضا کرد. چون اگر علی اصغر در کربلا نبود فایده اش اینقدر نبود. می گفتند: بابا سر حکومت دعوا کردند، حالا یکی هم آن یکی را کشت. می گفت: حالا فرض می کنیم، اینطور که تو می گویی بود، علی اصغر چه گناهی داشت. این علی اصغر آخرین چیزی است که این بنی امیه را در بن بست قرار می دهد، که می گوید: این دیگر چه گناهی کرده بود. گاهی یک کسی کوچک است ولی نقش بزرگی دارد.

عدد چهل در مسائل اقتصادی

در مسائل اقتصادی امام صادق علیه السلام فرمود: «الْحُکرَةُ فِی الْخِصْبِ أَرْبَعُونَ یَوْماً وَ فِی الشِّدَّةِ وَ الْبَلَاءِ ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ فَمَا زَادَ عَلَی الْأَرْبَعِینَ یَوْماً فِی الْخِصْبِ فَصَاحِبُهُ مَلْعُونٌ وَ مَا زَادَ عَلَی ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْعُسْرَةِ فَصَاحِبُهُ مَلْعُونٌ»(الکافی، ج4، ص165) اگر وضع مردم خوب باشد یک کسی چهل روز چیزی را انبار کند، محتکر است. آخر می گویند: اگر چند روز آدم انبار کند محتکر است. اگر سه روز نبود احتکار کرد، روز چهارم محتکر است. یک وقت یک چیزی نیست، اگر سه روز آن چیز نباشد و آن را انبار کند محتکر است و اگر یک چیزی چهل روز هست. خوب حالا اگر محتکر باشد چه؟ حدیث داریم پیغمبر فرمود: اگر کسی دزد باشد خدا بیشتر دوستش دارد تا محتکر باشد. چون دزد از پولداران می دزد، محتکر از گدا می دزد. فرض کنید محتکر از فقرا صابون می خواهد، تاید می خواهد او روغن نباتی می خواهد، اینهایی که می خواهند همه مثل خود شما از یک طبقه هستند. محتکر از طبقه محروم بر می دارد. دزد از پولدار می دزد. قالی ابریشمی، طلا، سکه و... می دزد. پیغمبر فرمود: «وَ لَأَنْ یَلْقَی اللَّهَ الْعَبْدُ سَارِقاً أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یَلْقَاهُ قَدِ احْتَکرَ طَعَاماً أَرْبَعِینَ یَوْماً»(من لا یحضره الفقیه، ج3، ص158) اگر خدا با یک نفر سارق برخورد کند، او را بیشتر دوست می دارد تا کسی که احتکار کند. حالا اگر کسی احتکار کرد، گران شد بعد فروخت پولش را در راه خدا داد. امام می فرماید: اگر کسی جنسی را انبار کند که گران شود، بعد گران شد و فروخت و پولش را در راه جبهه داد، مثلاً باز هم گناه احتکارش را با این پول خرج کردن حل نمی کند. احتکار در زمان عادی در شرایط معمولی چهل روز است، ولی احتکار در شرایط داغ و حاد سه روز است. دزد از محتکر بهتر است. این هم یک حدیث است. حدیث دیگر این که اگر محتکر گران بفروشد و پولش را در راه خدا دهد، آن ثواب چاله آن گناه را پر نمی کند. حدیث ها از کتاب وسایل جلد 12 و سفینة البحار، جلد 1 بود. این یک حدیث برای مسائل اقتصادی بود.

عدد چهل در مسائل سیاسی

اما چهل در مسائل سیاسی را بگویم. پیغمبر فرمود: «یَوْمٌ وَاحِدٌ مِنْ سُلْطَانٍ عَادِلٍ خَیْرٌ مِنْ مَطَرٍ أَرْبَعِینَ یَوْماً»(مستدرک الوسائل، ج18، ص9) یک روز یک آدمی که رهبر و عادل باشد، نفع یک روز رهبر عادل از چهل روز بارندگی بیشتر است.

یک سخنرانی بود که وقتی من گوش دادم کلی پای رادیو گریه کردم. گفتم: خدایا این یک سخنرانی یک ساعته، به عمری سخنرانی ما می ارزد. چون حدیث داریم «إِنَّ أَفْضَلَ الْجِهَادِ کلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ»(الکلینی، ج5، ص59) یعنی بهترین جهاد این است که آدم پهلوی آدم های فاسد قرص حرف بزند. «کلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ»«یَوْمٌ وَاحِدٌ مِنْ سُلْطَانٍ عَادِلٍ خَیْرٌ مِنْ مَطَرٍ أَرْبَعِینَ یَوْماً» از مطر بهتر است. مطر به معنی باران است.

«أَرْبَعِینَ یَوْماً» این هم برای یک رهبر عادل و ما باید افتخار کنیم که چنین رهبر عادلی داریم. البته من ضامن نیستم در مسئولین مملکت و هر که وزیر است، وکیل است، معاون است، مدیر کل است، همه را نمی دانم اما این را می دانم و اجازه دهید که بگویم، من از یکی از شخصیت های درجه یک که حالا نمی توانم اسمش را ببرم، ایشان گفت: بنده جز از گوشت یخی و جز کوپن استفاده نمی کنم. اصلاً گوشت گرم نمی خرم و ما باورمان نمی آید. ما پشت سر آقای خامنه ای نماز می خوانیم من از ایشان شنیدم که گفت: بنده فقط خوراکم با کوپن است و این هم گوشت یخی است. حالا اگر یک جایی به میهمانی رفتیم یک چیزی به ما دادند آن حسابش جداست.

قرآن هم می گوید: حضرت ابراهیم دو میهمان برایش آمد، ابراهیم یک شتر کشت و گوشتش را کباب کرد و از مهمان هایش پذیرایی کرد. یک وقت حساب یک میهمانی جداست. ما یک وقت یک جایی بودیم بعد از سخنرانی همه در صف رفتند، گفتند: آقای قرائتی اگر می خواهی عادل باشی تو هم باید در صف بیایی. گفتم: درست است، عدالت یعنی من هم در صف بروم. اما یک چیز دیگر هم باید بگویم و شما نمی دانید که میهمان باید پذیرایی شود، بی انصاف ها من میهمان شما هستم. دیگر چیزی نگفتند، احترام در صف رفتن همه یک اصل است. اما بالاخره احترام میهمان هم یک اصل است. من چون امروز میهمانتان هستم گفتند: خیلی خوب پس برو. در عین حال یک دقیقه ای در صف رفتیم و بعد هم بیرون رفتیم.

اجمالاً باید قاطی نکنیم گاهی وقت ها واقعاً یک فرصت هایی حیف است، مثلاً یک پزشک جراح که می تواند روزی ده نفر را در بیمارستان از مرگ نجات دهد، ایشان در صف تخم مرغ برود، این بسیار ظلم است. نه آقا تو عادل هستی تو باید در صف بروی، فلانی هم در صف برود. آقاجان فلانی از صبح تا شام از خطری دفاع نمی کند اما یک پزشک جراح، یک خلبان، یک مغز متفکر، یک استاد دانشگاه، یک آدم هایی هستند کارشان کیفی است. بعضی ها کارشان کیفی است. بین کیفی و کمّی فرق است. ما نمی گوییم: هر کس کیف دستش است از صف بیرون برود اما هر کس کارش کیفی است از صف بیرون برود. گناه است که پزشک جراح در صف برود، گناه است که خلبان در صف برود. آخر درست است یک شب او برود ولی «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ».(سوره قدر،آیه3) قرآن هم می گوید: همه شب ها تاریک است. اما خوب شب قدر با باقی شب ها فرق می کند. البته باز نمی خواهم بگویم در مسئولین ما، ضامن دولت و رئیس مجلس و رئیس جمهور و امام و... اینها را زندگیشان را می دانیم. اما حالا فلان منطقه یک مسئول یک کاری کرد، من ضامن همه نیستم.

عدد چهل در مسائل بهداشتی

در مسئله بهداشت داریم که اگر کسی چهل روز گوشت نخورد بداخلاق می شود و حتی داریم که اگر چهل روز گوشت گیرتان نیامد، قرض هم کردید اشکال ندارد. ولی در چهل روز باید گوشت خورده شود، حالا از نظر بهداشتی چگونه است؟ وضع بدن ما که چهل روز به چهل روز باید گوشت به آن برسد، آن یک حساب دیگر دارد. داریم که اگر هم کسی دائماً چهل روز پشت سر هم گوشت بخورد، قساوت قلب پیدا می کند ولی اگر کسی چهل روز گوشت نخورد بداخلاق می شود. درباره نظافت بدن و موی بدن داریم از چهل روز بیشتر طول نکشد یعنی هر چهل روز یکبار حتما نظافت کنید. اگر کسی ایمان به خدا دارد و به قیامت ایمان دارد از چهل روز بیشتر طول نکشد. درباره یک سری غذاها هم سفارش شده است که چهل روز به چهل روز این غذا و این اثر باید به بدن برسد. حالا اگر ما الان این را بگوییم ممکن است یک کسی واقعاً نداشته باشد، البته ما در ایران با همه مشکلاتی که داریم وضعمان از خیلی جاها بهتر است. ما الان میلیون ها آدم داریم که حالا اسمشان را نمی برم. میلیون ها آدم داریم که واقعاً چیزی گیرشان نمی آید. درباره ی مسئله انار هم بسیار سفارش شده است که هر چهل روز یک بار حتما مصرف شود.

ما به دکتر رفتیم گفت: صبح، صبحانه زرده تخم مرغ بخور، عصر فلان چیز را بخور، نهار کباب برگ بخور. گفتم: آقا آدرس خانه تان را هم بنویسید، چون اینها در خانه ما نیست. البته می توانم یک وعده کباب بخورم، اما شما برای دو ماه می گویی کباب بخور من نمی دانم که همان یکی، دو بارش را هم می توانم کباب بخورم یا نه؟ اما لطفاً آدرس خانه تان را بدهید. گفت: حضرت عباسی خانه ما هم نیست. اجمالاً حالا چون مسئله ای است که با کمبود مواد غذایی روبرو هستیم اجازه بدهید که این را بیشتر باز نکنیم، چون نیست. البته این را هم به شما بگویم ما خودمان این نیست را پذیرفتیم، همین برادران که این را به پیشانیشان بستند، اینها که به جبهه می روند این را قبول دارند.

ما سه راه داریم اگر خواسته باشیم همه چیزی در مملکت باشد و کمبود نباشد این سه راه است: 1. سازش با آمریکا. 2. از کشورهای پولدار وام بگیریم. 3. کم خوردن و محکم ایستادن.

عدد چهل در مسائل تربیتی

در مسائل تربیتی باز عدد چهل چراغ می زند. این عدد چهل خیلی در حدیث ها چراغ می زند، حالا این چهل چیست این را دیگر نمی دانم. حدیث داریم که قرآن می گوید: «حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً»(سوره احقاف، آیه15) سن چهل سال اوج رشد انسان است و انبیاء ما اکثراً در سن چهل سالگی به مقام نبوت رسیدند از جمله پیغمبر خودمان که در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند. پیغمبر فرمود: اگر یک آدم مجرم را بخوابانند و شلاقش بزنند فایده اش از چهل روز بارندگی برای جامعه بیشتر است. بله نباید رحم کرد چون:

ترحم بر پلنگ تیز دندان

ستمکاری بود بر گوسفندان

اگر در یک شهری یا شهرکی یک دزدی را گرفتند، چهار تا انگشتش را قطع کردند دیگر مردم محله راحت می خوابند وگرنه اگر او را زندان بردند و برگشت باز همه مردم منطقه در ناراحتی و ناامنی به سر می برند. اگر ما خواسته باشیم به دزد رحم کنیم، ناامنی را در کل منطقه حاکم کردیم. اگر یک کسی خلاف کرد او را بخوابانند و شلاق بزنند. خوب شما در راه آهن رفتید، خیلی از زن ها بدون شوهرشان می آیند و بلیط تهیه میکنند و تنهایی از تهران به اهواز یا... می رود.

چرا یک زن تنهایی بلیط می گیرد و به مشهد می رود و بر می گردد؟ به خاطر این که مملکت امن است. اگر ناامن باشد خوب دلهره در همه جا ساکن می شود. بنابراین اگر دو مجرم را شلاق بزنند، ارزش امنیتش خیلی بیشتر از باران های مبارک است.

چهل سالگی

داریم آدم چهل ساله عصا دست بگیرد. رهبر کبیر انقلاب زمانی این را برای شاگردانش معنا کرده بود، یعنی هر کس چهل ساله شد عصا دست بگیرد. یعنی با احتیاط راه برو. آدم چهل ساله عصا دست بگیرد، یعنی عصای احتیاط دست بگیرد. یعنی تو دیگر بچه نیستی، تو دیگر هر چیزی را نگو. حالا تو چهل سالت شده است. حدیث داریم کسانی که چهل سالشان می شود تغییری پیدا نمی کنند، شیطان پیشانیش را می بوسد، می گوید: پدر و مادرم فدای تو، تو دیگر آدم حسابی بشو نیستی. چون وقتی تا چهل سال یک انسانی یک خطی را رفت، برگشتش محال نیست، اما تربیت این طرف مشکل است او چهل سالش است. البته محال نیست اما سخت است.

روایتی داریم خداوند تا چهل سال به مأمورین و فرشتگان می گوید: با مدارا رفتار کنید. اما همین که چهل سالش شد، گناهی می شود می گوید: «فَغَلِّظَا». «إِنَّ الْعَبْدَ لَفِی فُسْحَةٍ مِنْ أَمْرِهِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَرْبَعِینَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مَلَکیْهِ قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِی هَذَا عُمُراً فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَّظَا وَ اکتُبَا عَلَیْهِ قَلِیلَ عَمَلِهِ وَ کثِیرَهُ وَ صَغِیرَهُ وَ کبِیرَهُ»(الکافی، ج8، ص108) دو فرشته ای که اعمال ایشان را می نویسید«فَغَلِّظَا» یعنی غلیظ برخورد کنید. برخورد را تند کنید، این دیگر چهل سالش شد باز هم گناه می کند «وَ شَدِّدَا» شدت عمل نشان دهید «وَ تَحَفَّظَا» مو را از ماست بکشید. چهل سالش شده ولی باز هم گناه می کند. «وَ اکتُبَا عَلَیْهِ قَلِیلَ عَمَلِهِ وَ کثِیرَهُ». قلیل کارش و کثیر کارش را کم و زیادش را بنویس. «وَ صَغِیرَهُ وَ کبِیرَهُ» یعنی وقتی انسان چهل سالش شد غسل بلد نیست. چهل سالش شده نماز بلد نیست. چهل سالش شده تکان نمی خورد، افسوس به حالش.

حالا اول مهر است این را بگویم: چهل سالش شده چهل تا یک روز سر کلاس های نهضت سوادآموزی نیامد تا دو کلمه یاد بگیرد. چهل سالش شده هنوز بلد نیست بنویسد، آدم یک روز نوشتن را یاد می گیرد. چهل سالش است هنوز با مدرسه موش ها نشسته است. نشسته پینوکیو تماشا می کند. خوب بابا تو که پای تلویزیون نشستی، می بینی بچه ات می گوید: آفرین، صد آفرین، هزار و سیصد آفرین. تو هم همچنین می کنی تو چهل سالت است. آخر آدم چهل ساله که نباید برنامه کودک ببیند، گاهی آدم می نشیند ببیند با بچه اش چگونه حرف بزند، آن طوری نیست. اما اینجا باید دقت کنیم که اگر چهل سالمان شد یک خورده کوتاه بیاییم و به قول امام عصای احتیاط دست بگیریم. خدا فرشته ها را مأمور می کند که دیگر اغماض نکنند. حدیث داریم که پیغمبر فرمود: اگر کسی برود یک باب علمی را یاد بگیرد برای این که باطلی را به حق جلوه دهد یا گمراهی را به هدایت راهنمایی کند، این آقایی که تحصیل می کند جلوی باطل را بگیرد و حق را ترویج کند، کار این طلبه است که سراغ تحصیل علم برای ارشاد مردم برود. اگر کسی هجرت کند و برای تحصیل از خانه اش بیرون برود آن هم تحصیلی که بار داشته باشد، آخر بعضی تحصیل ها بار ندارد، خیلی چیزها که ما می خوانیم مسافرت هم می کنیم، ممکن است خارج هم برویم در دانشگاه هم برویم، چیزی هم حفظ کنیم، نمره هم بگیریم، کمک هم بگیریم اما بار ندارد. علم باید بار داشته باشد. بار یعنی چه؟ مثلا سوال ایدئولوژی می کنند. مسابقه است خوب بفرمایید. آیا خرمشهر در عملیات بیت المقدس یا فتح المبین یا دهه فجر یا مسلم بن عقیل آزاد شد؟ حالا این را بدانم چه می شود ندانم چه می شود؟ مثل این که بگوییم: آقا استاد شما 60 کیلو است یا 70 کیلو یا 80 کیلو، چند کیلو است؟ این چه باری دارد. باید بگوییم: خرمشهر چه طور سقوط کرد و چه طور آزاد شد؟ چه طورش را نمی دانم، حالا اسم عملیات هر چه می خواهد باشد. حسینیه جماران قالی است یا موکت یا زیلو است؟ این چه باری دارد. امام چه فرمود؟ بسیاری از چیزهایی که بچه های ما می خوانند هیچ بار علمی ندارد. یعنی بدانیم یا ندانیم اثری ندارد. در جغرافی می خوانیم که زیمباوه بادام زمینی دارد. خوب حالا به من چه؟ می خوانند و نمره هم می آورند. ولی هیچ بار علمی ندارد. به دبیرستان دخترانه گفته بودند که درباره زندگی ملاصدرا مقاله بنویس. آخر ملاصدرا یک فیلسوف بزرگوار به دختران دبیرستانی چه کار دارد؟ به او بگو درباره زندگی حضرت زینب(س) بنویس، درباره زندگی حضرت فاطمه(س) بنویس. نقش زن در انقلاب را بنویس. آدم یک چیزی که یاد می گیرد باید یک نتیجه ای هم داشته باشد.

حدیث داریم: «مَنْ خَرَجَ یَطْلُبُ بَاباً مِنْ عِلْمٍ لِیَرُدَّ بِهِ بَاطِلًا إِلَی حَقٍّ أَوْ ضَلَالَةً إِلَی هُدًی کانَ عَمَلُهُ ذَلِک کعِبَادَةِ مُتَعَبِّدٍ أَرْبَعِینَ عَاماً»(امالی طوسی، ص118) کسی که سراغ علم برود اما چه علمی و علمی که جلوی باطل را بگیرد و ظلالت و گمراهی را از انسان دور کند. اگر سراغ علم باردار رفتیم آن وقت یک کار مهمی کرده ایم. ارزش یک روز چنین علمی از یک دانشجو یا طلبه از چهل سال عبادت بیشتر است.

برای این که خداوند می خواهد فاطمه زهرا را به پیغمبر دهد سفارش می کند. پیغمبر شما چهل روز از خدیجه دور باش. چرا برای این که می خواهم یک غذای جدیدی به تو بدهم. یک غذایی است که باید نطفه زهرا از آن درست شود. چون مسئله تربیتی است باید مخلوط با غذاهای عادی نباشد، چه گفتم: چهل. آدم اگر40 ساله شد، فرشته ها به او سخت می گیرند. برادران و خواهرانی که حرف مرا می شنوند کسانی که چهل سالتان است مواظب باشید دیگر مثل دیگران نباشید. حرفتان، فکرتان، نمازتان، قبلاً آنطور نماز می خواندی دیگر چهل سالت است درست نماز بخوان. دیگر نماز خواندن کاری ندارد، نماز 15 کلمه است در هر خانه ای باسواد هست این کلمه را درست کن. می گویند:«نستغین» میگوییم: بگو «نَسْتَعینُ» میگوید: نستغین. میگوید: «الحمدرله» میگوییم: بگو «الحمدلله». چهل سالش است باز هم اشتباه می گوید، این خیلی بد است، دیگر بیایید به مادران و خواهران کمک کنید. شب های زمستان طولانی است. پنج، پنج و نیم غروب می شود. نه و نیم، ده و نیم می خوابیم. این چهار ساعت را شبی یک ساعت همه ایران مدرسه بشود. تو چه چیزی یاد گرفتی؟ نمازت را بخوان ببینم. قل هو الله ات را بخوان ببینم. می توانی قرآن بخوانی؟ سواد داری؟ امشب این کلمه را یاد بدهیم. خاطره که بلدیم یاد دهیم و استفاده کنیم. درباره آخرت هم داریم که فقرا، چون فقرا خوب درونشان است، آدم هایی که وضع مالیشان خوب است در آنها هم خوب هست. منتها آدم پولدار خوب کم است ولی باز هم پیدا می شود. اگر در روز قیامت آدمی بود که وضع مالیش خوب بود و آدم خوبی بود. باز فقیر چهل سال روزتر از پولدار به بهشت می رود با این که هر دو آدم خوبی هستند یعنی خوب ها هم به خاطر بار مالی خوبی که دارند، مسئولیت جیبش را دارد، معطلی شان بیشتر است.

حدیث داریم کسی که چهل حدیث حفظ کند روز قیامت جزو گروه فقها محشور می شود. درباره مسائل خانوادگی داریم که تا چهل روز.. . همین که آیه نازل شد «وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَک الْأَقْرَبینَ»(شعرا، آیه214) به پیغمبر گفت: اول از همه خویش و قوم هایت را دعوت کن، تبلیغ کن. و پیغمبر چهل نفر از فامیلش را دعوت کرد. حضرت امیر فرمود: اگر چهل یار می داشتم حقم را می گرفتم. امام زمان(عج) وقتی ظهور می کند در قیام یک مرد چهل ساله است. امام سجاد چهل بار به مکه رفت، اما حتی یک شلاق هم به حیوانش نزد. وقتی مادر امیرالمومنین فاطمه بنت اسد از دنیا رفت، احترام گرفت و پیغمبر نماز میت را که40 الله اکبر دارد به این جنازه به خاطر مقام فاطمه بنت اسد و این که مادر علی بن ابیطالب است خواند، چهل الله اکبر گفت و کسی که قسم دروغ بخورد چهل روز نشده سیلی آن را می خورد. ابن اساکر کتابی نوشته است که در آن چهل حدیث از چهل عالم در چهل شهر نقل شده است. شخصی از علماء کمر همت را بسته تا 40 شهر پهلوی چهل عالم رفته است و از هر عالمی یک حدیث پرسیده است. کتاب های زیادی درباره اربعین نوشته شده است از هر طرف تا چهل خانه همسایه هست.

کسی که غیبت یک مسلمانی را بکند چه زن مسلمان چه مرد مسلمان. «مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَةً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَی صَلَاتَهُ وَ لَا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَةً إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ»(جامع الخبار، ص146) اگر کسی غیبت یک زن و شوهر مسلمان را بکند. نماز او تا چهل روز قبول نیست و ما کتاب های زیادی داریم. کتابی به نام اربعین نوشته شده است و حتی رهبر عزیز انقلاب هم کتابی به نام اربعین دارد و از جمله زیارت امام حسین در اربعین خیلی مهم است. که خود زیارت بار مهمی دارد و اربعین در انقلاب ما خیلی اثر داشت. یعنی اولین انقلاب ما 19 دی که به قم ریختند کشتند و اربعینش در تبریز منفجر شد. یعنی اگر خود این اربعین ها یادتان باشد در انقلاب نقش مهمی داشت. و اربعین اول زائر امام حسین آمد و گفت: السلام علیک یا اباعبدلله. روز اربعین روزی است که یار قدیمی امام حسین آمد، نابینا بود عطیه او را سر قبر امام حسین آورد، قبلاً با آب فرات غسل زیارت کرد و آمد سه مرتبه سلام کرد و گفت: حسین جان من یار با وفای تو هستم در عاشورا نبودم و حالا به زیارت تو آمدم. زیارت اربعین از علامت مومن است، خداوند انشاءالله این کسانی که خون شهدای ما را در طول تاریخ ریختند عذابشان را زیاد کند.


منبع : پایگاه استاد قرائتی

  • حسین توکلی

برای مشاهده تصاویر در اندازه اصلی ، بر روی آن کلیک کنید.

 

  • حسین توکلی

جهت مشاهده تصاویر در اندازه اصلی ، بر روی آن کلیک کنید.

  • حسین توکلی

بوی کربلا
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
دلش چون کربلا کوی حسین است و نمی‌داند
که همچون دوردستان آروزی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می‌گوید
به هر جا هست زینب رو به سوی کربلا دارد
اگر چه برده از این سر زمین آخر دلی پرخون
ولی دلبستگی از جان به کوی کربلا دارد
به یاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته
به کف جامی‌لبالب از سبوی کربلا دارد
اگر دست قضا مانع شد از رفتن به پابوسش
همی بوسیم خاکی را که بوی کربلا دارد... (عبدالعلی نگارنده)

قصه عشق

آنچه درسوگ تو ای پاک‌تر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه، چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دید
که زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت
سرخوشید بر آن نیزه خونین می‌گفت
که چه‌ها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت
جلوه روح خدا در افق خون تو دید
آنکه با پای دل از قبله ادراک گذشت
مرگ هرگز به حریم حرمت راه نیافت
هر کجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت
حرّ آزاده شد از چشمه مهرت سیراب
که به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب شرمنده ایثار علمدار تو شد
که چرا تشنه از او این همه بی‌باک گذشت
بر تو بستند اگر آب، سواران عرب
دشت دریا شد و آب از سر افلاک گذشت
با حدیثی که ملائک ز ازل آوردند
سخن از قصه عشق تو زلولاک گذشت (نصراللّه‌ مردانی)

شیون در کربلا

اربعین آمد و اشگم ز بصر می‌آید
گوییا زینب محزون ز سفر می‌آید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر می‌آید (صامت بروجردی)

کاروان اربعین

آنچه از من خواستی با کاروان آورده‌ام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‌ام
از در و دیوار عالم فتنه می‌بارید و من
بی‌پناهان را بدین دارالامان آورده‌ام
اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدین‌جا با فغان آورده‌ام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم
یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده‌ام
قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش‌تر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده‌ام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
از برایت دامنی اشک روان آورده‌ام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آورده‌ام
تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو
در کف خود از برایت نقد جان آورده‌ام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشه‌ای از درد دل را بر زبان آورده‌ام
محمدعلی مجاهدی (پروانه)

دل غمین

ما را که غیر داغ غمت برجبین نبود
نگذشت لحظه‌یی که دل ما غمین نبود
هرچند آسمان به صبوری چو ما ندید
ما را غمی نبود که اندر کمین نبود
راهی اگر نداشت به آزادی و امید
رنج اسارت، این همه شورآفرین نبود
ای آفتاب محمل زینب کسی چو من
از خرمن زیارت تو خوشه چین نبود
تقدیر با سر تو مرا همسفر نبود
در این سفر، مقدّر من غیر ازین نبود
گر از نگاه گرم تو آتش نمی‌گرفت
در شام و کوفه، خطبه من آتشین نبود
در حیرتم که بی تو چرا زنده‌ام
عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود
ده روزه فراق تو عمری به ما گذشت
یک عمر بود هجر تو، یک اربعین نبود
محمدجواد غفورزاده (شفق)

خورشید هامون

ساربانا ز اشتران بگشای بار
لحظه‌ای ما را به حال خود گذار
اینکه بینی سرزمین کربلاست
خاک او آغشته با خون خداست
در حریم قدسی صحرای دوست
بشنو این گلبانگ، این آوای اوست
نی نوا، در نینوای راستین
مویه‌ها دارد ز نای اربعین
ناله آتش بال در پرواز بین
همطراز آه گردون تا زمین
اشک می‌ریزد ز چشم کائنات
در عزای تشنه کامان فرات
آن بلا جویان که تا بزم حضور
راه پیمودند با سامان نور
رایت توحید از اینان پایدار
ماند و می‌ماند به دور روزگار
گر فرات اینجا چو دریا خون گریست
نی عجب، خورشید برهامون گریست (مشفق کاشانی)

غوغای غم

بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
بر مشام جان رسد بوی بهشت
به به از این تربت مینو سرشت
ماه اینجا واله و سرگشته است
و آن شهاب ثاقب از خود رفته است
اربعین است اربعین کربلاست
هر طرف غوغایی از غم‌ها به پاست
گویی از آن خیمه‌های نیم سوز
خود صدای العطش آید هنوز
هرکجا، نقشی ز داغ ماتم است
هر چه ریزد اشک در اینجا کم است
باشد از حسرت در اینجا یادها
هان به گوش دل شنو فریادها
تا قیامت کربلا ماتم سراست
حضرت مهدی «حسان» صاحب عزاست
حبیب اللّه‌ چایچیان (حسان)

خون پاک

چرا گلزار و گلشن گشته غمناک
چرا گریان ز غم روح الامین است
مگر از شام آید کاروانی
که صوتش مُحرق قلب حزین است
جهان شد از چه‌رو کانون ماتم
مگر از نو عزای شاه دین است
حسین آن کو به راه حق پرستی
چو بابش فرد بی مثل و قرین است
ز هفتاد و دو قربانی که او داد
ز یزدان در خور صد آفرین است
نیامد مثل او دیگر به گیتی
که بحر عشق را دُرّی ثمین است
ز قتل خویشتن احیای دین کرد
از آن رو محیی دین مبین است
وجودش مَفْخَر دین نبی شد
جنابش خاتم دین را نگین است
خدا بر خون پاکت خون‌بها شد
کسی را جز تو کی قدری چنین است
ابوالحسن همدانی (طوطی)

سوز دل

بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درسْ بهر مسلمین است
دلا کوی حسین عرش زمین است
مطاف و کعبه دل‌ها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند
حسین بن علی، آن را نگین است
دل ما در پی آن کاروان است
که از کرب و بلا، با غم روان است
چه زنجیری به دست و بازوان است
که گریان دیده روح الامین است
به یاد کربلا دل‌ها غمین است
دلا خون گریه کن چون اربعین است (جواد محدثی)

محراب محبت

باز در جان جهان یکسره غوغاست حسین
این چه شوری‌ست که از یاد تو برپاست حسین
این چه رازی‌ست که صد شعله فرو مرد و هنوز
روشن از داغ تو ظلمت‌کده ماست حسین
تا قیامت نرود نقش تو از لوح ضمیر
حیرتم کشت، بگو این چه معماست حسین
گر چه شد جوهر عشق از قلم عاطفه پاک
رقم مِهر تو بر صفحه دل‌هاست حسین
دامن از شوق تمنّای تو، گلزار صفا
سینه از آتش سودای تو سیناست حسین
راهیان حرم قدس تو با شهپر عشق
همه رفتند و جهان محو تماشاست حسین
گر نه خون تو ثمر داد به میدان بلا
این همه شور شهادت به چه معناست حسین
تا به محراب محبت تو امامی، پیداست
خاک هر وادی گلرنگ، مصلاست حسین
غرق در موج مکافات کن اقلیم ضلال
قطره در قطره خونت همه دریاست حسین (بهمن صالحی)

ارمغان کربلا

دیده خونبار دارد آسمان کربلا
هست تا در انتظار کاروان کربلا
روز و شب در انتظار مقدمِ آلِ علی‌ست
تشنه کامی‌ها به دشتِ بیکران کربلا
باغبان می‌داند و گلچین، که از سوز عطش
می‌رود بر بادْ هر گل در خزانِ کربلا
از گلویِ نازکِ مرغ چمن خون می‌چکد
بر فرازِ باغ و دستِ باغبان کربلا
سرپناهش جای گل، خار مغیلان می‌شود
عندلیب خسته بی‌آشیان کربلا
می‌کندجا بر فراز نی ز بیداد زمان
مِهر و ماه و اخترانِ آسمانِ کربلا
از برای دردِ بی‌درمان بیماران عشق
تربت خونِ خدا شد ارمغان کربلا
همچو «رودی» دامن از اشک بصر دریا کند
هر که می‌جوید خبر از داستان کربلا
حسین پروین مهر (رودی)

آیینه

آیینه شدی تا که خدا در تو درخشید
خورشیدترین حادثه‌ها در تو درخشید
بر دوست همان روز که با حنجره‌ی خون
گفتی تو «بلی» کرب و بلا در تو درخشید
شد کرب و بلا کعبه‌ی تو، حج تو مقبول
گفتی تو چو لبیّک، بلا در تو درخشید
ای معجزه‌ی سرخ به ایثار تو سوگند
تو خون خدایی، که خدا در تو درخشید (رضا اسماعیلی)

لاله‌های غصّه

باز عاشوراییان پیدا شدند
باز هم سوداییان شیدا شدند
وقت آن شد عشق خونین‌تر شود
لاله‌های غصه رنگین‌تر شود
بلبل اینجا ناله‌ها سر می‌کند
لاله اینجا چشم‌هاتر می‌کند
اربعین غصه‌های گل کجاست
اربعین ناله بلبل کجاست
اربعین عشق، عباست چه شد
اربعین، فریاد احساست چه شد
اربعین از نینوای خون بگو
اربعین از اعتلای خون بگو
هان بگو از عشق، از معنای دین
وصف عباس آن مراد مومنین
ما فدای عشق بی‌آلایش‌ات
ما به قربان تمام خواهشت
تو مراد عشق بی پایان شدی
قبله گاه و معبد پاکان شدی(ساهره غلامی)

غروب آتشین

صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین
نغمه‌های عشق باشد در نوایت یا حسین
می‌زند آتش به قلب دوستانت دم به دم
داستان جانگداز کربلایت یا حسین
زد شرر بر قلب خونین تو در دشت بلا
داغ مرگ اکبر گلگون‌قبایت یا حسین
جان فدا کردی به راه مکتب آزادگی
جان هر آزاده‌ای گردد فدایت یا حسین
من چه در وصف تو گویم، ای شهید حق که هست
خون بهای خون تو خون خدایت یا حسین
کی شود ریزه‌خورخوان خوانین، آن که هست
ریزه خوار خوان احسان و عطایت یا حسین
بس که مشتاق حریم با صفایت گشته‌ام
پر زند مرغ دل من در هوایت یا حسین
در غروب آتشین دشمن پی غارتگری
زد شرر از ظلم و کین بر خیمه‌هایت یا حسین (محسن حافظی)

خون به

چون تیر عشق جا به کمان بلا کند
اول نشست، بر دلِ اهل ولا کند
در حیرتند خیره سران از چه عشق دوست
احباب را به بند بلا مبتلا کند
بیگانه را تحمل بار نیاز نیست
معشوق، ناز خود همه بر آشنا کند
تن پرور از کجا و تمنّای وصل دوست
دردی ندارد او که طبیبش دوا کند
آن را که نیست شور حسینی به سر ز عشق
با دوست کی معامله کربلا کند
یک باره پشت پا به سرِ ما سوا زند
تا ز آن میان از این همه خود را سوا کند
آری کسی که کشته او این بود سزاست
خود را اگر به کشته خود خون بها کند
باللّه‌ اگر نبود خدا خون بهای او
عالم نبود در خورِ نعلین پای او (حجة‌الاسلام نیّر تبریزی)

محشر

ای برافروخته از عشق رخت اختر ما
خاطراتی است ز دریای غمت دفتر ما
از سرت بر سر نی سرّ خدا سر می‌زد
ای حسین ای اثر بندگی‌ات بر سر ما
آتشی بر دل هر خشک وتر انداخته است
ماجرای لب خشک تو و چشم تر ما
ز شهیدان به خون خفته کویت ما راست
خاطراتی که نخواهد رود از خاطر ما
کاش می‌سوختم از سوز غمت تا شاید
ببرد باد به صحرای تو خاکستر ما
به سراپای تو ای مظهر ایثار قسم
که غمت شعله فکنده است ز پا تا سر ما
دیگران را غم محشر بود و ما را نیست
چون که آغاز به نام تو شود محشر ما
سر پرواز به کویت همه داریم ولی
بسته‌اند ای پسر فاطمه بال و پر ما (سید رضا مؤید)

رسید اربعین

باز دلم خون شد و چشمم گریست
آنکه درین روز چون من نیست کیست؟
باز دگر باره رسید اربعین
جوش زند خون حسین از زمین
غرق تلاطم شده بحر محیط
یک سره درد است بساط بَسیط
شد چهلم روز عزای حسین
جان جهان باد فدای حسین
محمدشریف صادقی (وفا)

مهرگی

خار غم نیست که در کرب و بلا می‌روید
گل درد است که از دشت وفا می‌روید
می‌خلد خار مِحَن پای دلم را که هنوز
گل اندوه ز باغ دل ما می‌روید
یادگار غم هفتاد و دو تن لاله رخ است
این همه لاله که در کرب و بلا می‌روید
لاله را با گل افسرده سر و کاری نیست
این گل از تربت ارباب صفا می‌روید
تا چه حد در دل تو عشق خدا بود حسین
که ز خاک تو گل عشق خدا می‌روید
شوق جانبازی اگر در دل تو راه نداشت
پس ز خاک تو گل شوق چرا می‌روید
نی در آن بادیه از آن به نوا سرگرم است
که به جای گل از این دشت بلا می‌روید
با ولای علی و آل چو «پروانه» بسوز
که ز خاک من و تو مهرِ گیا می‌روید (محمدعلی مجاهدی)

قطره‌ای از سبوی حسین

آبروی ما بود از آبرویت یا حسین
سرمه چشمان ما از خاک کویت یا حسین
در گلستان وفا در جست و جو سرگشته‌ایم
تا به وجد آییم ما یک دم ز بویت یا حسین
ما همه دیوانگان وادی عشق توییم
کاین چنین برخاست از ما «های و هو»یت یا حسین
ای که عالم جملگی مست تمنای تواند
قطره‌ای در جام ما ریز از سبویت یا حسین
این دل سرگشته ما را به لطفت دست گیر
تا به کام خود رسد از جست و جویت یا حسین
عاشقان کربلا در حیرتند ای شاه دین
تا ببینند از نگاه عشق، رویت یا حسین
گرچه عاشق گشته بر اوصاف ناب تو، رسول
لیک باشد آرزویش، گفت و گویت یا حسین (رسول لشکری نی)

نی‌نو

مانند نوی نوای تو را مشق می‌کنند
قومی که نینوای تو را مشق می‌کنند
قومی‌که در سکوت غریبانه این چنین
تکلیف آشنای تو را مشق می‌کنند
با آن که از تمام جهت ندبه می‌وزد
هر شب فقط دعای تو را مشق می‌کنند
حتی کبوتران حرم، چشم در رهت
هر جمعه ردِّ پای تو را مشق می‌کنند
مردان آب در شب گهواره‌های رنج
بی‌تاب،های‌های تو را مشق می‌کنند
تا بانگ دسته‌های عزادار می‌رسد
این قوم نینوای تو را مشق می‌کنند (مریم سقلاطونی)

منابع و مآخذ:
1ـ حسن باقری و جعفر رسول‌زاده، سروش شهادت؛
2ـ محمد مطهر، گلواژه 2؛
3ـ محمد علی مجاهدی، بال سرخ قنوت؛
4ـ زینب ایسی محصل، مدائح و مراثی چهارده معصوم؛
5ـ سیدضیاءالدین تنکابنی، مدائح و مراثی آل محمد(ص)؛
6ـ محمدعلی مردانی، ایثار جان؛
7ـ شرینعلی گلمرادی، آیینه در کربلاست؛
8ـ محسن حافظی، گل‌های ولایت؛
9ـ رضا معصومی، اشک شفق.

برگرفته از : سایت حوزه
  • حسین توکلی
نویسنده:محسن رنجبر

چکیده

حضور اهل بیت(علیهم السلام) در اولین اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) بر سر مزار آن حضرت در کربلا از مسائلی است که در قرون اخیر برخی محققان شیعه درباره آن تشکیک کرده اند. در مقابل، برخی دیگر از اندیشمندان، درصدد رد این تشکیک و اثبات اربعین اول شده اند. این نوشتار ابتدا به دلایل منکران اربعین اول پرداخته و در ادامه به پاسخ گویی آن ها می پردازد، سپس با استفاده از قراین و شواهد دیگر، دیدگاه موافقان اربعین اول را تأیید می کند.

مقدمه

یکی از مباحث مهم تاریخ عاشورا که در این فصل درباره آن بحث و بررسی صورت گرفته، حضور اهل بیت(علیهم السلام)در کربلا در اولین اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) بر سر مزار آن حضرت و دیگر شهدای کربلاست. در میان شیعه، مشهور است که اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی بزرگ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) نائل شد و در همان جا بود که اهل بیت(علیهم السلام) هنگام بازگشت از شام نیز به زیارت مزار امام(علیه السلام) آمده و جابر را ملاقات کردند. هم چنین در این روز سر امام حسین(علیه السلام) به بدن ملحق شده و دفن شد. اما در مقابل این شهرت، برخی اندیشمندان متقدم و معاصر شیعه، ورود اهل بیت (علیهم السلام) را در روز اربعین سال 61 ق انکار کرده اند که دیدگاه ها و دلایل انکار آنان و نیز ادله و قراینی که برخی محققان معاصر برای رد دلایل منکران اقامه کرده اند، بررسی و مطالعه خواهد شد. سپس در ادامه، قراین و شواهد تاریخی و روایی این موضوع را به منظور اثبات چنین شهرتی بیان خواهیم کرد.

«اربعین» در متون و نصوص دینی

واژه اربعین از اصطلاحاتی است که در متون دینی، حدیثی و تاریخی کاربرد زیادی دارد و بسیاری از امور، با این عدد و واژه، تعریف و تحدید شده اند. مثلاً کمال عقل در چهل سالگی، آثار چهل روز اخلاص، آثار حفظ چهل حدیث، دعای چهل نفر، دعای برای چهل مؤمن، قرائت دعا عهد در چهل صبح، عدم پذیرش نماز شراب خوار تا چهل روز، گریه چهل روز زمین، آسمان و فرشتگان بر امام حسین(علیه السلام)، استحباب زیارت اربعین و ... از جمله مواردی است که جایگاه و ارزش والای این واژه و عدد را در معارف اسلامی بیان می دارد.2
با این همه، در احادیث، تنها استحباب زیارت اربعین درباره امام حسین(علیه السلام) وارد شده است و چنین سفارشی درباره هیچ یک از معصومان(علیهم السلام) پیش و پس از سیدالشهدا(علیه السلام)وجود ندارد. بنابراین از نظر تاریخی و حدیثی، هیچ پیشینه ای را نمی توان برای اربعین و اعمال مربوط به این روز تا پیش از حادثه عاشورا تصور کرد و این ویژگی و امتیاز، تنها از آنِ امام حسین(علیه السلام)است.

استحباب زیارت اربعین در روایات و گزارش های تاریخی

مهم ترین دلیل بزرگداشت اربعین سیدالشهدا(علیه السلام) روایت مرسله ای از امام عسکری(علیه السلام)است که فرموده است: نشانه های مؤمن، پنج چیز است که یکی از آن ها زیارت اربعین است.3 افزون بر این، امام صادق(علیه السلام)زیارت اربعین را به صفوان بن مهران جمّال تعلیم داده است که در آن به بزرگداشت اربعین تصریح شده است.4
اما درباره منشأ اهمیت اربعین در منابع کهن شیعه، باید گفت که به این روز از دو جهت توجه شده است. یکی از جهت بازگشت اسرا از شام به مدینه و دیگری به سبب زیارت قبر سیدالشهدا(علیه السلام) توسط جابر بن عبدالله انصاری، یکی از اصحاب برجسته رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام).
شیخ مفید، شیخ طوسی و علامة حلّی(قدس سره) در این باره می نویسند:
روز بیستم صفر روزی است که حرم امام حسین(علیه السلام) از شام به سوی مدینه بازگشتند. هم چنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای زیارت امام حسین(علیه السلام) از مدینه به کربلا آمد و او اولین کسی بود که قبر امام حسین(علیه السلام) را زیارت کرد.5

جابر بن عبدالله انصاری; نخستین زائر قبر امام حسین(علیه السلام)

منابع تاریخی زیارت قبر امام حسین (علیه السلام)6 را توسط جابر دو گونه، گزارش کرده اند. گزارش نخست از طبری شیعی است که زیارت جابر را همراه با عطیه عوفی، به طور مسند و با تفصیل گزارش کرده ، اما در آن، سخنی از ملاقات وی با اهل بیت امام حسین(علیه السلام)به میان نیاورده است. گزارش دوم از سید ابن طاووس است که زیارت جابر را بدون همراهی عطیه و به اختصار ، بیان کرده و به دنبال آن ، ملاقات جابر را با اسرای اهل بیت(علیهم السلام) که از شام بازگشته اند، آورده است. ابتدا گزارش طبری و سپس گزارش ابن طاووس را بررسی می کنیم.
عماد الدین طبری (متوفای 525 ق) در بشارة المصطفی به سندش از عطیة بن سعد بن جناده کوفی جدلی7 نقل کرده که گفت: با جابر بن عبدالله به قصد زیارت امام حسین(علیه السلام)حرکت کردیم ، چون به کربلا رسیدیم جابر به سوی فرات رفت و غسل کرد، سپس پارچه ای به کمر بست و پارچه ای به دوش انداخت و عطر زد ، سپس ذکرگویان به سوی قبر امام(علیه السلام) رفت. وقتی نزدیک قبر شد ، گفت: دستم را بگیر و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را به روی قبر انداخت و آن قدر گریه کرد که بی هوش شد. بر او آب پاشیدم تا به هوش آمد. آن گاه سه بار گفت: ای حسین! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمی دهد. بعد ادامه داد: تو چگونه جواب دهی در حالی که رگ های گردنت را بریدند و بین سر و بدنت جدایی انداختند. گواهی می دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مؤمنان و هم پیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نفر از اصحاب کسایی ; فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه (علیها السلام) سرور زنانی و چرا چنین نباشی که سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان متقین تربیت شده ای و از سینه ایمان ، شیر خورده ای و از دامان اسلام برآمده ای. خوشا به حالت در حیات و ممات. اما دل مؤمنان در فراق تو ناخرسند است و شک ندارد که آن چه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد. شهادت می دهم که تو همان راهی را رفتی که برادرت یحیی بن زکریا پیمود.
آن گاه نگاهی به اطراف قبر افکند و گفت: سلام بر شما ای جان های پاک که در آستان حسین(علیه السلام) فرود آمدید. گواهی می دهم که شما نماز را بر پا داشته و زکات پرداختید ، امر به معروف و نهی از منکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدا را پرستیدید تا آن که مرگ شما را فرا رسید. سوگند به خدایی که محمد(صلی الله علیه وآله) را به حق فرستاد ، ما در راهی که رفتید ، شریک شماییم.
عطیه گفت: به جابر گفتم: چگونه با آنان شریکیم در حالی که نه [با آنان] دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کوه بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، اما اینان سر از پیکرهای شان جدا شد، فرزندان شان یتیم گشتند و همسران شان بیوه شدند؟
جابر گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) شنیدم که می فرمود: هر کس گروهی را دوست دارد در عمل آنان شریک است. سوگند به آن که محمد(صلی الله علیه وآله) را به حق به پیامبری فرستاد نیت من و نیت یارانم همان است که حسین(علیه السلام) و اصحابش داشتند. مرا به سوی خانه های کوفیان ببر. چون مقداری راه رفتیم، به من گفت: ای عطیه! به تو وصیتی بکنم؟ گمان نکنم پس از این سفر ، دیگر تو را ببینم. دوست دار خاندان محمد (صلی الله علیه وآله) را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است ، دشمن خاندان محمد(صلی الله علیه وآله) را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هر چند اهل نماز و روزة بسیار باشد. با دوست دار آل محمد(علیهم السلام) مدارا کن; او هر چند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام دیگرش با محبت این خاندان ثابت می ماند. دوست دار آل محمد(علیهم السلام)به بهشت می رود و دشمنان شان به دوزخ.8
اما سید ابن طاووس جریان زیارت جابر را این گونه، گزارش کرده است:
چون اهل بیت حسین(علیهم السلام) از شام به عراق آمدند، به راهنمای کاروان گفتند که ما را از کربلا عبور بده. آنان چون به قتل گاه رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنی هاشم و مردان خاندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را ملاقات کردند که برای زیارت قبر حسین(علیه السلام)آمده بودند. همه شروع به گریه و ناله نمودند و بر صورت های شان سیلی می زدند و به گونه ای عزاداری و نوحه سرایی می کردند که جگرها را آتش می زد. زنان منطقه عراق نیز نزد اهل بیت(علیهم السلام) آمده و آنان نیز چند روزی عزاداری کردند.9

آیا اهل بیت(علیهم السلام) روز اربعین در کربلا حضور داشته اند؟

یکی از مسائل مبهم و پیچیده در تاریخ عاشورا تعیین زمان حضور اهل بیت امام حسین(علیه السلام) در کربلا بعد از شهادت ایشان است، زیرا اغلب منابع حدیثی و تاریخی در این باره به صراحت گزارش نکرده اند که آیا این حادثه، روز بیستم صفر سال 61 اتفاق افتاده است یا پس از آن؟ آن چه بسیاری از منابع کهن از آن سخن گفته اند، این است که در این روز، سرِ امام حسین(علیه السلام) به بدنش ملحق شده است که در ادامه نوشتار به این گزارش ها خواهیم پرداخت. هم چنین گزارش شده است که بیستم صفر روزی است که خاندان امام حسین(علیه السلام) از شام به مدینه بازگشتند. اما در این باره، قول دیگری است که اربعین را روز ورود اسرا از شام به کربلا دانسته است. سید ابن طاووس(رحمه الله) در این باره می نویسد:
در غیر کتاب مصباح آمده است که اهل بیت(علیهم السلام) روز بیستم صفر از شام به کربلا رسیدند.10
این ابهام و پیچیدگی در این حادثه، سبب شده است که در قرون متأخر، در میان اندیشمندان شیعه دو نظر عمده در این باره، بهوجود آید : 1ـ دیدگاه منکران ورود اهل بیت(علیهم السلام)به کربلا در اربعین اول، 2ـ دیدگاه موافقان این امر. پیش از پرداختن به شناسایی و معرفی طرفداران دو دیدگاه و نقد و بررسی دلایل آنان، لازم است دو موضوع، روشن شود: یکی، تاریخ ورود اسرا به شام و دیگری، مدت اقامت شان در شام.

تاریخ ورود اسرا به شام

درباره تاریخ ورود اسرا به دمشق، منابع تاریخی چند گونه گزارش کرده اند:
اول: برخی منابع همراهی اسرا را با سر امام(علیه السلام) در ورود به شام گزارش کرده اند. ابن حبّان (متوفای 354 ق) در این باره نوشته است:
... سپس عبیدالله بن زیاد، سر حسین بن علی (علیهما السلام) را همراه با زنان و کودکان اسیر از خاندان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به شام روانه کرد.11
شیخ صدوق(رحمه الله) (متوفای 381 ق) نیز نگاشته است:
ثم امر [عبیدالله] بالسبایا و رأس الحسین(علیه السلام) فحملوا الی الشام.12
به گزارش خوارزمی در جریان ملاقات سهل بن سعد با سکینه، دختر امام حسین (علیه السلام) هنگام ورود اهل بیت (علیهم السلام) به شام، وقتی سهل از سکینه می خواهد که هر تقاضایی دارد اجابت می کند، سکینه به سهل می گوید که از حمل کنندة سر امام(علیه السلام) بخواهد تا سر را جلوتر از اهل بیت(علیهم السلام) حمل کنند تا نگاه شامیان به سر معطوف شود و از توجه و نگاه به اهل بیت (علیهم السلام) منصرف شوند.13 این جریان حاکی از همراهی سر امام(علیه السلام) با اهل بیت(علیهم السلام)در ورود به شام است.
ابوحنیفه دینوری (متوفای 382 ق)، ابن اثیر و سبط ابن جوزی نیز بر این باورند که اسرا به همراه سرِ امام(علیه السلام) به شام رفته اند.14
سید ابن طاووس به نقل از امام سجاد(علیه السلام) نوشته است:
مرا بر شتری حمل کردند که ناهموار راه می رفت در حالی که سرِ حسین(علیه السلام) بر نیزه و زنان خاندان ما پشت سر من سوار بر استرهای استخوانی می آمدند و بچه های کوچک و بزرگ پشت سرِ ما و گرداگرد ما نیزه ها بود.15
وی در جای دیگر درباره پاسخ یزید به نامه عبیدالله مبنی بر کسب تکلیف وی درباره اسرا ، نوشته است: یزید در پاسخ نامه عبیدالله بن زیاد ، امر کرد که سر حسین (علیه السلام) و کسانی را که با وی کشته شده اند ، همراه با زنان و خاندان حسین(علیه السلام) نزد وی بفرستد.16
دوم: این که سرِ امام(علیه السلام) پیش از رسیدن اسرا به دمشق، به آن جا رسید. ابن اعثم و خوارزمی این قول را بیان کرده اند.17
سوم: اهل بیت(علیهم السلام) بعد از مدتی از فرستادن سرِ امام(علیه السلام) به شام، رهسپار شدند، اما هنگام ورود به شام، به
حمل کنندة سر، ملحق شدند. این قول از شیخ مفید و طبرسی است.18
البته احتمال دارد که اهل بیت(علیهم السلام) همراه با سر امام (علیه السلام) وارد دمشق شده باشند، اما سرِ امام(علیه السلام) زودتر به دربار یزید برده شده باشد که این احتمال، همان قول اول است و قول دوم نیز بر آن حمل می شود.
از آن چه نوشته شد می توان نتیجه گرفت که اگرچه برخی گفته ها حاکی از همراه نبودن اهل بیت(علیهم السلام) با سرِ امام(علیه السلام)در ورود به شام است، اما قوت قول اول، یعنی همراهی سرِ امام(علیه السلام) با اهل بیت در ورود به دمشق با توجه به تعدد ناقلان آن، بیشتر است. اکنون باید دید که اهل بیت و سرِ امام(علیه السلام) چه روزی وارد دمشق، شده اند؟
ابوریحان بیرونی در رخدادهای ماه صفر نوشته است:
فی الیوم الأوّل، ادخل رأس الحسین(علیه السلام) مدینة دمشق; روز اول ماه صفر، سرِ حسین(علیه السلام) وارد دمشق شد.19
قزوینی (متوفای 682 ق) نگاشته است:
روز اول ماه صفر، عید بنی امیه است، چون در آن روز، سر حسین(علیه السلام) را به دمشق وارد ساختند.20
کفعمی (متوفای 905 ق) نیز می گوید: روز اولِ صفر، سرِ حسین(علیه السلام) به دمشق وارد شد.21
اما در برابر این گزارش ها، نقل عماد الدین طبری است. او شانزدهم ربیع الاول (66 روز پس از عاشورا) را روز ورود اهل بیت امام حسین(علیه السلام) به دمشق می داند.22
گزارش ابوریحان با توجه به تقدم زمانی وی بر طبری از یک سو و دقت وی در ثبت گزارش های تاریخی از سوی دیگر، بر نقل طبری مقدم است، علاوه، براین، گزارش قزوینی و کفعمی نیز مؤید این قول است.

مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) در شام

گزارش های تاریخی درباره مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) یا مدت عزاداری آنان در شام ، متفق نیست. برخی همانند ابن اعثم، شیخ مفید و به پیروی او ، شیخ طبرسی ، با تعبیر عامی از مدت زمان اقامت اسرای کربلا سخن گفته اند: «و اقامو ایّاما»23 یا «فَاَقامُوا اَیّاماً24; چند روز اقامت داشتند» ، اما برخی دیگر، به مدت اقامت یا عزاداری اهل بیت(علیهم السلام)در شام تصریح کرده اند:
محمد بن جریر طبری (متوفای 310 ق) ، خوارزمی (به نقل از ابومخنف) ، ابن عساکر و ابن کثیر مدت برپاداشتن عزاداری را در شام توسط اهل بیت (علیهم السلام) و زنان خاندان معاویه، سه روز می دانند.25
قاضی نعمان مغربی (متوفای 363 ق) مدت اقامت اهل بیت (علیهم السلام) را در شام یک ماه و نیم نوشته است.26
سبط ابن جوزی (متوفای 654 ق) می نویسد: همسران یزید برای حسین (علیه السلام) سه روز عزاداری کردند.27
سید ابن طاووس (متوفای 664 ق) مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) را در زندان دمشق به مدت یک ماه پذیرفته است.28
عماد الدین طبری (زنده تا 701 ق) می نویسد : اهل بیت(علیهم السلام) هفت روز عزاداری کردند.29
مجلسی می نگارد که اهل بیت (علیهم السلام) هفت روز عزاداری کردند و روز هشتم یزید آنان را خواست و بعد از استمالت و دل جویی از آنان ، ترتیب بازگشت شان را به مدینه فراهم کرد.30 وی در جای دیگر نوشته است که زنان خاندان ابوسفیان برای اهل بیت(علیهم السلام) سه روز عزاداری کردند.31
صرف نظر از قول قاضی نعمان که تنها قائل به اقامت یک ماه و نیم اسرا در شام است و هیچ کس پیش و پس از او ، چنین دیدگاهی را بیان نکرده و هم چنین دیدگاه ابن طاووس که قول به یک ماه ماندن اهل بیت (علیهم السلام) را در شام با تعبیر «قیل» بیان کرده است ، گزارش های دیگر حاکی از آن است که خاندان امام(علیه السلام) پس از آزادی ، از سه روز تا یک هفته بیشتر در شام اقامت نداشته اند ، به ویژه با توجه به این امر که اقامت بیشتر آنان ، نه تنها به هیچ رو به سود یزید نبود، بلکه سبب بروز انقلاب و شورش مردم بر ضد دستگاه حاکم می شد، از این رو یزید با شتاب، درصدد استمالت و دل جویی از اهل بیت(علیهم السلام) برآمده، آنان را رهسپار مدینه کرد. بنابراین، باید پذیرفت که اقامت اهل بیت(علیهم السلام) در شام، حداکثر بیش از ده روز نبوده است.

منکران ورود اهل بیت(علیهم السلام) در اربعین اول

با توجه به آن چه درباره زمان ورود اهل بیت(علیهم السلام) به دمشق و مدت اقامت آنان در شام نوشته شد، برخی از اندیشمندان نتوانسته اند ورود اهل بیت(علیهم السلام) را به کربلا در اربعین اول بپذیرند و به دلایلی، آن را بعید یا حتی محال دانسته اند که در ذیل، دیدگاه آنان مطرح می شود:
1ـ اگرچه از گذشته در میان اندیشمندان شیعی مشهور شده است که ابن نمای حلی (متوفای 645 ق) در کتاب مثیرالاحزان و سید ابن طاووس در کتاب لهوف نیز قائل به ورود اهل بیت(علیهم السلام) در بیستم صفر سال 61 شده اند32 و برخی پژوهشگران معاصر نیز در مقام پاسخ گویی به این شبهه و رد نظر مخالفان، بر این نکته تأکید کرده اند،33 اما چنین پنداری درست به نظر نمی رسد، زیرا هیچ کدام از این دو اندیشمند، در عبارات هایشان به آمدن اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در روز بیستم صفر تصریح نکرده اند، بلکه تنها ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا و ملاقات با جابر را گزارش کرده اند،34 حتی ابن طاووس(رحمه الله)در اثر دیگرش به نام الاقبال بالاعمال الحسنه (که تا نُه سال مانده به آخر عمرش، یعنی تا سن هفتاد سالگی مشغول نگارش و تدوین آن بوده است)35 پس از نقل قول شیخ مفید(رحمه الله) و شیخ طوسی(رحمه الله) و قولی که اربعین را روز ورود اسرا از شام به کربلا می داند، ورود اهل بیت را به کربلا در روز بیستم صفر سال 61 به صراحت نفی می کند. وی در این باره می نویسد:
در [کتاب] مصباح [المتهجد] دیدم که اهل بیت حسین(علیهم السلام) همراه علی بن حسین(علیهما السلام) در روز بیستم صفر، به مدینه رسیدند36 و در غیر مصباح یافتم که آنان به هنگام بازگشت از شام، در همان روز به کربلا رسیدند و هر دو قول (از جهت زمانی) بعید به نظر می رسد، چرا که عبیدالله بن زیاد (که لعنت خدا بر او باد) نامه ای برای یزید نوشت و برای فرستادن اسیران به شام از او اجازه خواست و او تا زمانی که پاسخ یزید را دریافت نکرد، اهل بیت(علیهم السلام) را به شام نفرستاد که البته این کار، بیست روز و یا بیشتر طول کشید. هم چنین گزارش شده که هنگامی که اهل بیت(علیهم السلام) را به شام بردند، آنان یک ماه در جایی بودند که از گرما و سرما مصون نبودند و صورت جریان آن است که آنان پس از اربعین، به عراق و یا به مدینه رسیدند. اما عبور آنان از کربلا زمان بازگشت ممکن است، اما در روز بیستم صفر نبوده است، چرا که آنان طبق آن چه روایت شده است جابر بن عبدالله انصاری را ملاقات کردند و اگر جابر به عنوان زیارت از حجاز آمده باشد، رسیدن خبر به او و آمدنش به کربلا، بیش از چهل روز نیازمند است.37
چنان که ملاحظه می شود ابن طاووس اصل آمدن اهل بیت را به کربلا نه در کتاب لهوف و نه در کتاب اقبال نفی نمی کند، هم چنان که عبارت اخیر سید در اقبال، قرینه واضح بر آن است که وی در کتاب لهوف نیز حکم به ورود اهل بیت(علیهم السلام) را در اربعین (چنان که به وی نسبت داده اند) نداده است، چرا که اگر وی چنین دیدگاهی داشت، در کتاب اقبال که سال ها بعد از لهوف تألیف شده است، بیان می کرد که من از گفته خود در کتاب لهوف برگشته ام و نظر نهایی من در این باره، آن چیزی است که اکنون می گویم.
بنابر این، ابن طاووس و ابن نما از منکران ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در روز بیستم صفر سال 61 هستند.
2ـ علامه مجلسی (متوفای 1111 ق) نیز از منکران ورود خاندان امام حسین(علیه السلام) به کربلا در روز اربعین است. وی در این باره نوشته است:
در اخبار، علت استحباب زیارت اربعین بیان نشده است. مشهور اصحاب علت استحباب را، بازگشت اهل بیت حسین(علیهم السلام)در آن روز (بیستم صفر) به کربلا در زمان برگشت شان از شام و ملحق کردن علی بن حسین(علیهما السلام)سرهای شهدا را به اجساد مطهرشان بیان کرده اند. اما قول دیگر در این باره آن است که اهل بیت(علیهم السلام) در این روز به مدینه بازگشتند. هر دو قول جداً بعید است، چرا که این مدت زمان (چهل روز) برای این دو امر (حضور در کربلا یا در مدینه) گنجایش ندارد، چنان که این امر از اخبار و قراین پیداست. اما این امر در سالی دیگر بوده است، این نیز بعید است.38
3ـ میرزا حسین نوری (1254 -1320ق) نویسنده مستدرک الوسائل، در کتاب لؤلؤ و مرجان بعد از نقل عبارت سید ابن طاووس در لهوف مبنی بر آمدن اسرا به کربلا، به نقد آن می پردازد که در ادامه نوشتار، به تفصیل دلایل وی نوشته خواهد شد.
4ـ شیخ عباس قمی (متوفای 1359ق) نیز به پیروی از استادش محدث نوری، منکر حضور اهل بیت(علیهم السلام) در روز اربعین در کربلا شده است.39
5ـ ابوالحسن شعرانی (متوفای 1352ش) نیز از دیگر منکران ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در بیستم صفر است.40
6ـ استاد شهید مرتضی مطهری خبر ملاقات جابر با اهل بیت(علیهم السلام) را منکر شده و می فرماید که تنها کسی که این مطلب را نقل کرده، سید ابن طاووس در لهوف است و هیچ کس دیگر به جز ایشان، نقل نکرده، حتی خود سید در کتاب های دیگرش متعرض آن نشده است و دلیل عقلی نیز با آن سازگار نیست.41
شایان توجه است که اگر مقصود استاد از خبر ملاقات، در خصوص روز اربعین است چنان که گفتیم ابن طاووس حتی در کتاب لهوف نیز چنین چیزی را نگفته است.
7ـ محمد ابراهیم آیتی از دیگر محققانی است که مسئله ورود اهل بیت(علیهم السلام) را به کربلا در روز بیستم صفر سال 61، افسانه ای تاریخی می داند که نمی توان برای آن سند قابل اعتمادی به دست داد.42
8ـ دکتر سید جعفر شهیدی نیز از دیگر منکران این حادثه است.43

موافقان ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا

در مقابلِ منکران، برخی اندیشمندان قائل به حضور اهل بیت(علیهم السلام) در کربلا در اربعین اول شده اند یا دست کم از ظاهر کلام شان، چنین استفاده می شود:
1ـ ابوریحان بیرونی (متوفای 440 ق) می نویسد:
و فی العشرین ردّ رأس الحسین(علیه السلام) الی مجثمه حتی دفن مع جثّته و فیه زیارة الاربعین و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام;44 در روز بیستم (صفر)، سرِ حسین(علیه السلام) به بدنش ملحق و در همان مکان دفن گردید. و زیارت اربعین درباره این روز (بیستم صفر) است و آنان (چهل نفر) اهل بیت او بودند (که) پس از بازگشت از شام (قبر امام(علیه السلام) را زیارت کردند.)
چنان که ملاحظه شد، بیرونی، افزون بر دلیل مشهور برای نام گذاری زیارت اربعین به این نام، دلیل دیگری را بیان کرده و گفته است این زیارت را اربعین گویند، زیرا چهل تن از اهل بیت امام حسین(علیه السلام) روز بیستم صفر موفق به زیارت قبر سیدالشهداء(علیه السلام) شدند.
2ـ شیخ بهائی (متوفای 1030 ق) می گوید:
روز نوزدهم45 صفر، زیارت اربعین اباعبدالله الحسین(علیه السلام)است... در این روز که چهل روز از شهادت امام(علیه السلام)می گذشت، روز ورود جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر حضرت است و آن روز با روز ورود اهل بیت امام(علیهم السلام) از شام به کربلا یکی شد، در حالی که آنان آهنگ رفتن به مدینه را داشتند.46
3ـ سید محمد علی قاضی طباطبائی
وی در قالب پاسخ گویی به شبهه های محدث نوری که منکر وصول اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا در روز اربعین است، به اثبات امکان ورود اهل بیت(علیهم السلام) در اربعین سال 61ق پرداخته است که در ادامه نوشتار به پاسخ های وی نیز اشاره خواهد شد.

4 میرزا محمد اشراقی معروف به ارباب (متوفای 1341 ق)

وی پس از بیان گزارش طبری در بشارة المصطفی درباره زیارت جابر می نویسد:
در این خبر معتبر، مذکور نیست که زیارت جابر در روز اربعین بوده یا روز دیگر و نیز ذکر نشده که زیارت جابر در سال اول شهادت بوده یا بعد، لیکن مذکور در کتب شیعه، تحقق دو امر است. در هر حال، ورود اهل بیت(علیهم السلام) را به کربلا در روز اربعین، بسیاری ذکر کرده اند، از عامه و خاصه ... و در سیره و تاریخ محفوظ است که بعد از سال شهادت، اهل بیت(علیهم السلام) مسافرتی به عراق ننموده اند.47

بررسی دلایل محدث نوری درباره انکار حضور اهل بیت(علیهم السلام) در کربلا در اربعین اول

محدث نوری با ایراد هفت اشکال48 بر دیدگاه سید ابن طاووس، ورود اهل بیت(علیهم السلام) را به کربلا در اربعین اول، منکر شده است که چون انکار این امر به طور مبسوط توسط وی صورت گرفته و دیگران در این باره از وی پیروی کرده اند، در ذیل، این اشکال ها به اختصار و با اضافات و تغییراتی همراه با پاسخ آن ها، آورده می شود:
اول: عدم تناسب زمان با حوادث: از حوادثی که در مدت چهل روز اتفاق افتاده است، یکی نامه عبیدالله به یزید برای کسب تکلیف درباره اسراست که حدود بیست روز یا بیشتر طول کشیده است، و دیگری مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) در شام که برخی منابع، یک ماه49 و برخی دیگر، یک ماه و نیم50 نوشته اند. بنابراین، مدت زمانی که صرف کسب تکلیف از یزید و رفتن اهل بیت(علیهم السلام) به شام و اقامت در آن جا و سپس بازگشت آنان شده است، با حضور در کربلا و ملاقات با جابر در روز بیستم صفر از جهت زمانی ناسازگار است، از این رو نمی توان پذیرفت که اهل بیت(علیهم السلام)روز اربعین سال 61 در کربلا حضور داشته اند.
نقد: شواهد تاریخیِ زیادی وجود دارد که برخی افراد، فاصله بین کوفه تا شام را حدود ده روز و حتی کم تر از چهار روز طی کرده اند. قاضی طباطبائی، این مؤیدها و شواهد را تا هفده مورد، گرد آورده51 و آن چه را محدث نوری در این باره گفته است، صرف استبعاد دانسته و مسئله را از فرض امتناع که محدث نوری در پی اثبات آن بود، خارج ساخته است. البته برخی شواهد تاریخی که این محقق آورده، قابل خدشه و حتی غیرقابل پذیرش است، اما در مجموع، امکان این امر را اثبات می کند.
اما مسئله اقامت بیست روزه اهل بیت(علیهم السلام) در کوفه به منظور کسب تکلیف عبیدالله از یزید، باید توجه داشت که در این باره، منابع کهن، سخنی از نامه ابن زیاد به یزید و کسب تکلیف او درباره اسرا و سرهای شهدا به میان نیاورده اند، بلکه در برخی تصریح شده است که ابن زیاد گزارش انجام مأموریتش را در نامه ای نوشته و به همراه سرِ امام حسین(علیه السلام)به شام فرستاده است،52 چنان که در برخی دیگر، تنها به اصل آمدن پیک از سوی یزید مبنی بر امر کردن عبیدالله به فرستادن اهل بیت(علیهم السلام)به شام، اشاره شده است.53
بنابراین، آن چه درباره اجازه ابن زیاد از یزید ادعا شده، از نگاه گزارش های تاریخی نامعلوم و نامشخص است، زیرا طبری که واقعه کربلا را از افرادی هم چون امام باقر(علیه السلام)، حصین بن عبدالرحمان و هشام کلبی (شاگرد ابومخنف) نقل کرده، در هیچ کدام، سخنی از اجازة عبیدالله از یزید به میان نیاورده است; تنها در گزارش وی از عوانة بن حکم، به چنین مسئله ای اشاره شده که این خبر به دلیل اشکال های بسیاری که دارد، مخدوش و غیرقابل پذیرش است.54
دوم: عدم بیان این جریان در منابع تاریخی کهن: طبری55 و شیخ مفید56 (که هر دو، گزارش عاشورا را از ابومخنف نقل می کنند) و بعدها نیز طبرسی57 (متوفای 548 ق)، خوارزمی (متوفای 568 ق)،58 ابن اثیر (متوفای 630 ق)، سبط ابن جوزی و عماد الدین طبری59 متعرض چنین حادثه ای نشده اند. محدث نوری در این باره می افزاید :
و نشود که ایشان در سیر خود، به کربلا روند و جابر را ملاقات کنند و چند روزی عزاداری کنند و شیخ مفید آن را در محل معتمدی ندیده باشد یا دیده و در این مقام اشاره به آن نکند.60
نقد، اولا: عدم تصریح به وقوع این جریان، غیر از تصریح به عدم وقوع آن است، بنابراین نمی توان از عدم تصریح مورخان، انکار آنان و در نتیجه، عدم وقوع آن را نتیجه گرفت، چرا که برخی حوادث و قضایای تاریخی به علل گوناگون که در این جا جای پرداختن به آن نیست در منابع تاریخی منعکس نشده است.61
ثانیاً: چنان که نوشته خواهد شد برخی مورخان و اندیشمندان، به حضور اهل بیت(علیهم السلام)در کربلا تصریح کرده اند، از جمله بیرونی، ابن نما، سید ابن طاووس و شیخ بهائی;
ثالثاً: کلام شیخ مفید به گونه ای است که حاکی از حذف برخی حوادث تاریخی است:
فسار معهم فی جملة النعمان، و لم یزل ینازلهم فی الطریق و یرفق بهم کما وصّاه یزید و یرعونهم حتی دخلوا المدینة; آنان (اهل بیت(علیهم السلام)) همراه نعمان شدند و پیوسته نعمان آنان را در راه فرود می آورد و (چنان که یزید سفارش کرده بود) با آنان مدارا و رعایت حال شان را می کرد تا آن که وارد مدینه شدند.
تعبیر «حتی دخلوا المدینة» حاکی از آن است که در این بین، حوادث دیگری بوده که شیخ مفید، متعرض آن ها نشده است. البته این امر یا به سبب شیوه اختصار نویسی وی در کتاب ارشاد و یا به این علت است که مبنای ایشان در گزینش اخبار تاریخی، اخبار متواتر و یا دست کم اخبار مستفیض درباره یک حادثه است و چون خبر متواتر یا مستفیضی در این باره به دست وی نرسیده، از آوردن آن صرف نظر کرده است.
سوم: اخبار بازگشت اهل بیت(علیهم السلام) به مدینه در بیستم صفر: چنان که گذشت ، شیخ مفید(رحمه الله)در مسارّ الشیعه و بعد از وی، شیخ طوسی(رحمه الله) در مصباح المتهجّد و علامه حلی(رحمه الله)در العدد القویه62 و منهاج الصلاح63 و کفعمی در کتاب مصباح،64 نه تنها اشاره به جریان ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا نکرده اند، بلکه تصریح کرده اند که روز بیستم صفر اهل بیت(علیهم السلام) از شام به مدینه بازگشتند.
نقد، در منابع یاد شده، هیچ تصریحی بر عدم حضور اهل بیت(علیهم السلام) در کربلا نشده است، بنابراین، ممکن است گزارش هایی از حضور اهل بیت(علیهم السلام) در کربلا وجود داشته (همانند گزارشی که ابوریحان نقل کرده) که یا به دست آنان نرسیده و یا رسیده است، اما به دلایلی به آن استناد نکرده اند.
افزون بر این چنان که اشاره شد ابوریحان و بعد از او شیخ بهائی، تصریح کرده اند که روز اربعین، اهل بیت(علیهم السلام)در کربلا حضور داشته اند.
چهارم: عدم بیان دیدار جابر با اهل بیت(علیهم السلام) در روایت: کتاب های بشارة المصطفی، مقتل الحسین خوارزمی و مصباح الزائر که جریان زیارت جابر را در روز اربعین گزارش کرده اند، از ملاقات وی با اهل بیت(علیهم السلام) سخنی به میان نیاورده اند، در حالی که اگر چنین حادثه ای اتفاق افتاده بود، به یقین گزارش می شد.
نقد، اولاً: چنان که اشاره شد، برخی از منابع، به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) توسط اهل بیت(علیهم السلام) اشاره کرده اند;
ثانیاً: به نظر می رسد که یا جابر بن عبدالله انصاری، دست کم دوبار موفق به زیارت قبر امام(علیه السلام) شده است، یک بار با عطیه عوفی که طبری، خوارزمی و ابن طاووس در مصباح الزائر آن را گزارش کرده اند، و بار دیگر که ابن نمای حلی و سید ابن طاووس گزارش گر آن هستند، و یا چون بنای سید ابن طاووس (همانند شیخ مفید) بر اختصار و گزینش حوادث بوده و آن چه از دیدگاه وی اهمیت داشته، مسئله دیدار جابر با اسرا (نه چگونگی آمدن جابر به کربلا) بوده است، از این رو جابر، اهل بیت(علیهم السلام) را دیدار می کند، اما خبری از همراهی وی با عطیه نیست.
پنجم: حرکت اهل بیت(علیهم السلام) از راه سلطانی: محدث نوری بر این باور است که مسیر حرکت اهل بیت(علیهم السلام) از کوفه به شام، یا از راه سلطانی بوده است و یا از راه بادیه. وی برای اثبات حرکت آنان از راه سلطانی، دلایل و شواهد ذیل را می آورد:
1ـ اگرچه اصل مقتل ابومخنف در دست نیست و آن چه موجود است، دست خوش تغییراتی شده و آن را از اعتبار و اعتماد انداخته است، ولی آن چه نسخه های متعدد این کتاب بر آن متفق هستند، آن است که اهل بیت(علیهم السلام) را از راه تکریت و موصل و نصیبین و حلب که راه سلطانی است، به شام برده اند. این راه غالباً آباد و از دهکده های بسیار و شهرهای آباد می گذرد و از کوفه تا شام حدود چهل منزل دارد و قضایای متعدد و برخی کرامات، از قبیل قضیه راهب قِنَّسْرِین و نیز کراماتی از سر مبارک در ایام سیر از آن راه رخ داده، چنان که قطب راوندی65 (متوفای 573 ق)، ابن شهرآشوب66 (متوفای 588 ق) به نقل از خصائص نطنزی، و سبط ابن جوزی67 (متوفای 654 ق) نوشته اند، که نمی توان همه آن ها را نادرست دانست، بهویژه آن که در برخی از آن ها، انگیزه ای برای جعل وجود نداشته است.
2ـ عماد الدین طبری در کتاب کامل بهائی ضمن گزارش حرکت اسرا، از نام چند شهر چنین یاد می کند که مؤیّد راه سلطانی است: «در آن سیر، به آمِد و موصل و نصیبین و بعلبک و مَیّافارقین و شیزر عبور نمودند». هم چنین وی ماجراهایی را در منازل، نقل کرده است.68
بنابراین با توجه به مسیر حرکت و در نظر گرفتن کم ترین مدت زمان توقف اهل بیت(علیهم السلام)در شام، بازگشت در اربعین اول، از محالات و ممتنعات است.
محدث نوری درباره احتمال حرکت اسرا از راه بادیه می گوید: اما اگر بپذیریم که مسیر حرکت از بیابان بوده است، باز هم بازگشت در اربعین اول ممتنع است، چرا که حد فاصل بین کوفه تا شام مستقیماً 175 فرسنگ (1050 کیلومتر) است. ورود اهل بیت(علیهم السلام) به کوفه روز دوازدهم محرم و در کاخ پسر زیاد، روز سیزدهم بوده است. بنا به گفته ابن طاووس در اقبال، رفتن قاصد از کوفه تا شام و بازگشت وی به کوفه، کم تر از بیست روز امکان ندارد. مسئله اعزام پیک و بازگشت او را مورخانی هم چون ابن اثیر نیز در کامل آورده اند.69 اما احتمال فرستادن کبوترِ نامه رسان نیز قابل تصور نیست، چون در آن دوره، این کار معمول نبوده و نخستین بار این کار، توسط نورالدین محمود بن زنگی در سال 565 ق صورت گرفته است.
بنابراین، مدت اقامت یک ماهه در شام (چنان که ابن طاووس نوشته است) و طی کردن هشت فرسنگ (حدود 50 کیلومتر) در شبانه روز، مستلزم آن است که 22 روز در راه باشند که در مجموع بیش از چهل روز طول کشیده است. البته این مدت برای قافله ای که زنان، کودکان و ضعیفان را به همراه دارد، میسّر نبوده، در حالی که حضور در کربلا، بیش از زمان یاد شده را می طلبیده است.
نقد، در پاسخ این اشکال باید گفت که یکی از مسائل مبهم و نامشخص در تاریخ عاشورا، تشخیص مسیر حرکت کاروان اهل بیت(علیهم السلام) از کوفه به دمشق است. منابع تاریخی متقدم، هیچ خبر معتبری که مسیر حرکت کاروان اسرا را از کوفه به سوی شام مشخص کند، گزارش نکرده اند، اما با مراجعه به منابع تاریخی کهن و نقشه های جغرافیای این منطقه می توان به این نتیجه رسید که در آن زمان، در مجموع، سه مسیر برای رسیدن به شام وجود داشته است:
مسیر اول، مسیر سلطانی و آباد بوده که از کنار برخی شهرها می گذشته است. این همان راهی است که محدث نوری با استشهاد به گفته عماد الدین طبری از آن سخن به میان آورده است. هم چنین یکی از محققان معاصر، با بررسی و مطالعه این مسئله، مسیر حرکت کاروان اهل بیت(علیهم السلام) را به شام از این راه، چنین نوشته است:
تکریت، موصل، لبا، کحیل، تل اعفر، نصیبین، حرّان، معرة النعمان، شیزر، کفرطاب، حماة، حمص و دمشق.70
فرهاد میرزا، از شهرهای این مسیر، با تفصیل بیشتری چنین یاد کرده است:
حَصّاصَه، تکریت، اعمی، دیر عروة، صَلیتا، وادی الفحلة، وادی النخلة، أرمینیاء، لینا، کُحَیْل، جُهَیْنَه، مَوْصِل، تل اعفر، سِنجار، نَصیبَیْن، عین الوردة، رَقّه، جَوسَق، بِشْر، بسر، حلب، سرمین، قِنَّسرین، مَعَرّة النعمان، شَیْزَر، کفرطالب، سیبور، عَقْر، حَماة، حِمْص، بعلبک و دمشق.71
بنابر این مسیر، کاروان اسرا برای رسیدن به دمشق از راه تکریت به شمال عراق رفته و سپس وارد ایالت جزیره (شمال عراق کنونی و شمال شرقی سوریه) شده است، پس از آن از راه موصل به نصیبین رفته و در نوار مرزی کنونی ترکیه و سوریه، به حرّان رسیده اند. سرانجام با طی کردن مسیر 1500 کیلومتر و در نهایت، عبور از مناطق غربی سوریه و پشت سر گذاشتن مناطق و شهرهایی همانند حلب، معرة النعمان، حماة و حمص، وارد دمشق شده اند.
مسیر دوم، مسیر مستقیم کوفه به شام است که از منطقة بادیة الشام می گذرد. این مسیر را اگرچه محدث نوری احتمال داده است، اما عبور کاروان اهل بیت(علیهم السلام) از این راه با قراین و شواهد تاریخی، هم سو و موافق نیست، چنان که با این جمله از سخنان حضرت زینب(علیها السلام)خطاب به یزید، سازگار نیست:
اَمِنَ العدل یابنَ الطُلَقاءِ تخدیرُکَ حرائرک و امائک و سوقُک بناتِ رسول الله(صلی الله علیه وآله)سبایا قد هتکت ستورهُنَّ و ابْدَیْتَ وجوهَهُنَّ تحدّوا بهنّ الاعداء من بلد الی بلد و یستشرفهُنَّ اهلُ المناقلِ...;72 ای فرزند آزاد شدگان! آیا از عدالت است که زنان و کنیزانت را در سرایت در پشت پرده جای دهی، اما دختران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را (در میان نامحرمان) به صورت اسیر حاضر نمایی که به پوشش آنان تعرض شود و صورت هایشان نمایان باشد و دشمنان، آنان را از شهری به شهر دیگر ببرند و مردم آنان را ببینند... .
بدیهی است که اگر مسیرکاروان اسرا از صحرای سوزان و بدون آبادی بادیة الشام بود، حضرت زینب(علیها السلام)می بایست از تشنگی و گرسنگی طفلان امام(علیه السلام) و دیگر همراهان و مسائلی از این قبیل، انتقاد و شکایت کند، نه از گذشتن از شهرها و قرار گرفتن در معرض دید بیگانگان به عنوان اسیر.
هم چنین در گزارش ابن اعثم و خوارزمی درباره مسیر حرکت از کوفه به شام، تصریح شده است که اسرای اهل بیت(علیهم السلام)همانند اسیران ترک و دیلم، از شهری به شهری برده شدند.73
مسیر سوم، مسیر معمول و مرسوم بین کوفه و شام است; یعنی مسیری که از ساحل غربی رود فرات و از شهرهایی چون انبار، هیت، قرقیسیا، رقّه و صفین می گذرد. این راه، همان راهی است که سپاه امیرالمؤمنین(علیه السلام) آن را برای جنگ با معاویه پیمود.74 هم چنین لشکریان معاویه (در رویارویی با سپاه امام حسن(علیه السلام)) برای رسیدن به مَسْکِن، از این راه عبور کردند. این مسیر نه به درازی و طولانی مسیر سلطانی است و نه مشکلات مسیر کویر بی آب و سوزان را دارد. بنابراین، به نظر می رسد انتخاب این مسیر میانه، از احتمال بیشتری برخوردار باشد. البته شواهد موجود و کراماتی که در خصوص سر امام(علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) در شهرهای حلب، قنسرین، حماة، حمص و دیر راهب نقل شده است، به این دلیل که مشترک بین دو مسیر سلطانی و میانه است، نمی تواند شاهدی برای یکی از دو راه به شمار آید، اگرچه در صورت قوت آن ها دلیلی دیگر، بر منتفی بودن مسیر حرکت کاروان از راه بادیة الشام است.
از آن چه گذشت، روشن شد که اگرچه احتمال رفتن اهل بیت(علیهم السلام)به شام از مسیر اول منتفی نیست، اما دلایل متقن و شواهد محکم بر این امر وجود ندارد. بنابراین، دیگر نوبت به محاسبات مسافت بین دو منطقه شام و عراق و بررسی طول این مسیر نمی رسد، هم چنان که احتمال مسیر سوم به سبب کوتاهی و معمول و مرسوم بودن آن، بیشتر است. افزون بر این چنان که در پاسخ اشکال اول محدث نوری گذشت یکی از محققان معاصر، شواهد تاریخی زیادی آورده است که برخی از افراد، فاصله بین کوفه تا شام را حدود ده روز و حتی کم تر از چهار روز طی کرده اند، از این رو اگرچه حرکت کاروان اسرا (آن هم با شرایط خاص خود)، کندتر از طی کردن مسیر توسط یک نفر بوده است، اما دیگر نمی توان محال بودن طی کردن مسیر کوفه به شام را توسط اسرا در مدت ده روز یا در نهایت، اندکی بیشتر، از منکر آن پذیرفت.
ششم: چرا جابر اولین زائر شمرده شده است؟ ششمین استدلال محدث نوری آن است که اگر اهل بیت(علیهم السلام) و جابر در یک روز، بلکه در یک زمان به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام)نائل شدند، پس چرا جابر به عنوان نخستین زائر امام(علیه السلام) دانسته شده و آن را از مناقب وی شمرده اند؟
نقد: از ظاهر سخن ابن طاووس استفاده می شود که جابر زودتر از اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا رسیده باشد :
فوصلوا الی موضع المصرع، فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری و جماعة من بنی هاشم و رجالاً من آل رسول الله قد وردوا لزیارة قبر الحسین(علیه السلام)، فوافوا فی وقت واحد، و تلاقوا ... .
بنابراین، جابر پیش از اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا رسیده است، اما گویا وی از عبارت «فَوافَوْا فی وقت واحد»، هم زمانی ورود اهل بیت(علیهم السلام) را با جابر به کربلا برداشت کرده است، در حالی که با ملاحظة دو تعبیر «فوصلوا» و «فوجدوا»، روشن می شود که تعبیر «فوافَوْا...» ناظر به اجتماع آنان برای گریه و عزاداری در یک زمان است، نه هم زمانی حضور آنان در کربلا. از این رو ممکن است جابر پیش از ایشان، به کربلا رسیده باشد و گروهی از بنی هاشم پس از جابر و پیش از ورود اهل بیت امام حسین(علیه السلام) به کربلا رسیده باشند.
هفتم: فرجام اسرا : محدث نوری در آخرین دلیلش، سه نکته را بیان کرده است:
1ـ در شام سخنی از بازگشت به کربلا نبوده است، چرا که پس از پشیمانی ظاهری یزید، وی خاندان امام(علیه السلام) را بین اقامت در شام یا رفتن به مدینه مخیّر کرد که اهل بیت(علیهم السلام) بازگشت به مدینه را برگزیدند و در آن جا اصلا سخنی از رفتن به کربلا نبود;
2ـ هیچ قدر مشترکی بین راه شام به مدینه و شام به عراق وجود ندارد، چنان که کسانی که این راه ها را رفته اند به این امر (عدم وجود راه مشترک) معترف هستند;
3ـ با پلیدی ذاتی و خبث باطنی که در یزید وجود داشت، بعید بود که اگر آنان درخواست بازگشت به کربلا را می دادند، او بپذیرد.75
پاسخ: استبعادهایی که در این دلیل بیان شده است، استوار به نظر نمی رسد. اما درباره نکتة اول و سوم، چنان که در منابع تصریح شده است، یزید از رفتار خود با اهل بیت(علیهم السلام)اظهار پشیمانی کرده، تقصیر کشتن امام و یارانش را بر عهده ابن زیاد می گذارد. یکی از پیامدهای این ندامت آن بود که اهل بیت(علیهم السلام) را آزاد گذاشت که در شام بمانند یا به مدینه بروند و چون آنان رفتن به مدینه را اختیار کردند، به فرستادگان خود که اسرا را همراهی می کردند، دستور داد که با آنان خوش رفتاری کرده، هر جا و هر زمان که خواستند فرود آیند، با آنان موافقت کنند.76 بنابراین اگر اهل بیت(علیهم السلام)در دمشق چنین تقاضایی را از یزید کرده باشند، طبیعی است که یزید با توجه به تغییر اوضاع و شرایط و در نتیجه دگرگونی رویه و رفتارش نسبت به اسرا، ناچار باید این درخواست را می پذیرفت، هر چند این سازگاری با پلیدی ذاتی او مطابق نباشد، هم چنان که اگر اهل بیت(علیهم السلام) پس از خروج از دمشق، از مأموران یزید خواسته باشند که آنان را به کربلا ببرند، می بایست آنان طبق فرمان یزید (چنان که ابن سعد نوشته است) اطاعت کنند. بنابراین اگر در شام سخنی از کربلا رفتن به میان نیامده است چنان که اشاره شد یا به این سبب بوده است که اهل بیت(علیهم السلام) پس از خروج از دمشق، چنین درخواستی کرده اند و اساساً چنین درخواستی در شام مطرح نبوده و یا اگر نزد یزید چنین تقاضایی را مطرح کرده اند، چون مدینه مقصد نهایی بوده است و کربلا به منزلة یکی از منازل بین راه به حساب می آمده; سخنی از رفتن به کربلا به میان نیامده است و یزید (با توجه به تعبیر ابن سعد) اجازه فرود آمدن در کربلا را نیز صادر کرده بود. بنابراین، پرسش یزید از اهل بیت(علیهم السلام) ناظر بر محل اقامت دائمی است، از این رو منافات ندارد که قاصد مدینه، از کربلا عبور کند.77
از آن چه گفته شد، درخواست اسرا مبنی بر رفتن به کربلا، چه در دمشق بوده باشد و چه در خارج آن، هیچ اشکالی در پی ندارد. اما این که قدر مشترکی بین راه مدینه و عراق وجود ندارد، باید بررسی کرد که مسیر بازگشت اسرا از کدام راه بوده است؟ در این باره باید گفت منابع تاریخی سکوت کرده اند. البته برخی اندیشمندان شیعه هم چون ابن نما و ابن طاووس که به ملاقات اهل بیت(علیهم السلام)با جابر در کربلا تصریح کرده اند، گویا بر این باور بوده اند که مسیر شام به مدینه، از عراق می گذشته است، چنان که گفته اند چون کاروان اهل بیت(علیهم السلام) از عراق عبور داده شد، اهل بیت(علیهم السلام) به راهنما گفتند که ما را به کربلا ببر.78 این در حالی است که طبق گزارش جغرافی دانان متقدم، اصلا راه شام به مدینه (یا به طور کلی حجاز) از راه شام به عراق، از ابتدای مسیر جدا بوده است، چنان که ابن خردادبه (متوفای حدود 300 ق) مسیر کوفه (که نزدیک کربلا است) به دمشق را در قرن چهارم چنین نوشته است:
حیره، قطقطانه، بقعه، ابیض، حوشی، جمع، خُطی، جُبّه، قلوفی، رواری، ساغده، بقیعه، اعناک، اذرعات، منزل، دمشق.79
و نیز همو و ابن رسته مسیر دمشق به مدینه را چنین نگاشته اند:
منزل، ذات المنازل، سَرغ، تبوک، مُحْدَثَه، اقرع، جُنَینه، حِجر، وادی القری، رحبه (رحیبه)، ذِی المَروة، مرّ، سویداء، ذی خُشُب، مدینه.80
اگرچه اکنون هیچ نام و نشانی از منازل و مناطق یاد شده در منطقة عراق و شام وجود ندارد و نیز بر روی نقشه های جغرافیایی اثری از آن ها به چشم نمی خورد، اما چنان که از این دو گزارش استفاده می شود، تنها نقطه مشترک بین دو مسیر کوفه و مدینه، مکانی به نام «منزل» است و از آن جا، راه مدینه از کوفه جدا می شود. از این رو اگر نپذیریم که اهل بیت(علیهم السلام) از همان شهر دمشق و دربار یزید، قصد رفتن به کربلا را داشته اند، ممکن است آنان از این نقطه مشترک، قصد رفتن به کربلا را کرده اند. بنابراین اگر از سخن ابن نما و ابن طاووس چنین برداشت شود که آنان مسیر مشترک طولانی برای مسیر شام به مدینه و کربلا قائل شده اند، نمی تواند تعبیر این دو اندیشمند در این باره درست باشد، مگر آن که گفته شود که اساساً اهل بیت(علیهم السلام) از همان راهی که به شام برده شدند، به عراق بازگشته اند که البته این احتمال، در صورتی می تواند بر واقع منطبق باشد که اهل بیت(علیهم السلام)یا از همان دربار یزید، مسئله رفتن به مزار امام حسین(علیه السلام) را نزد وی مطرح کرده و از او در این باره موافقت گرفته باشند و یا دست کم تا پیش از ترک تنها نقطه مشترک مسیر کوفه و مدینه، یعنی اقامت گاه «منزل»، به صورتی موافقت او را احراز کرده باشند، در غیر این صورت، منطقی به نظر نمی رسد که اهل بیت(علیهم السلام) بدون هیچ انگیزه ای از راه عراق به مدینه بازگردند.

شواهد دیگر

از مجموع آن چه نوشته شد، امکان حضور اهل بیت(علیهم السلام) در اربعین سال 61ق بر مزار امام(علیه السلام) اثبات شد، اما آیا در خارج و واقع نیز چنین حادثه ای اتفاق افتاده است؟ در پاسخ باید گفت: چنان که نوشته شد برخی نویسندگان، همانند ابوریحان بیرونی و شیخ بهائی، تصریح کرده اند که حضور اهل بیت(علیهم السلام) در روز بیستم صفر بوده است. افزون بر این، قراین و شواهد دیگری برای اثبات این مسئله وجود دارد که می توان به آن ها استناد کرد که عبارت اند از: محل دفن سر امام(علیه السلام)،الحاق سر امام(علیه السلام) به بدنش توسط امام سجاد(علیه السلام) در روز اربعین و وجه استحباب زیارت اربعین.
1. محل دفن سر امام(علیه السلام): در این که سر امام حسین(علیه السلام) کجا دفن شده است، منابع تاریخی شیعه و سنی گزارش های گوناگونی آورده اند تا آن جا که شش قول در این باره گفته شده است:
قول اول: سر به بدن ملحق شده است. این قول مشترک میان شیعه و سنی است. علمای شیعه، از جمله شیخ صدوق (متوفای381 ق)، سید مرتضی (متوفای 436 ق)، فتال نیشابوری (متوفای 508 ق)، ابن نمای حلی، سید ابن طاووس (متوفای 664 ق) شیخ بهائی و مجلسی این قول را بیان کرده اند.
شیخ صدوق و پس از او، فتال نیشابوری در این باره می نویسند: علی بن حسین(علیهما السلام)همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسین(علیه السلام) را به کربلا بازگرداند.81
سید مرتضی در این باره می گوید: روایت کرده اند که سر امام حسین(علیه السلام) با جسد در کربلا دفن شد.82
ابن شهر آشوب(رحمه الله) بعد از نقل سخن فوق از سید مرتضی، از قول شیخ طوسی نقل کرده است که به همین سبب (ملحق کردن سر امام(علیه السلام) به بدن و دفن آن) زیارت اربعین (از جانب امامان(علیهم السلام)) توصیه شده است.83
ابن نمای حلی نیز نگاشته است : آن چه از اقوال بر آن می توان اعتماد کرد، آن است که بعد از آن که سر امام(در شهرها گردانده شد، به بدن بازگردانده شد و با جسد دفن شد.84
سید ابن طاووس نوشته است: اما سر حسین(علیه السلام)، روایت شده که سر برگردانده شد و در کربلا با جسد شریفش دفن شد و عمل اصحاب بر این معنا بوده است.85
مجلسی، یکی از وجه های استحباب زیارت امام حسین(علیه السلام) را در روز اربعین، الحاق سرهای مقدس را به اجساد توسط علی بن حسین(علیه السلام) بیان کرده است.86 وی در جای دیگر بعد از نقل اقوال دیگر در این باره می نویسد: مشهور بین علمای امامیه آن است که سر امام(علیه السلام)همراه بدن دفن شده است.87
برخی اندیشمندان اهل سنت نیز این قول را بیان کرده اند:
ابوریحان بیرونی (متوفای440 ق) در این باره می نویسد:
و فی العشرین ردّ رأس الحسین(علیه السلام) الی مجثمه حتی دفن مع جثّته...; در روز بیستم (صفر)، سرِ حسین(علیه السلام) به بدنش ملحق و با آن دفن گردید.88 قرطبی (متوفای 671 ق) می نویسد:
امامیه می گویند که سرِ حسین(علیه السلام) پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و این روز نزد آنان معروف است و زیارت در آن روز را زیارت اربعین می نامند.89
قزوینی نیز نگاشته است: روز اول ماه صفر، عید بنی امیه است، چون در آن روز، سر حسین(علیه السلام) را به دمشق وارد ساختند و در روز بیستم آن ماه، سر ایشان به بدن، باز گردانده شد.90
مناوی (متوفای 1031 ق) نوشته است: امامیه می گویند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن شد.91
قول دوم: در کنار قبر امیرالمؤمنین(علیه السلام);92
قول سوم: مسجد رقه در کنار فرات;
قول چهارم: بقیع نزد قبر مادرش فاطمه(علیها السلام);
قول پنجم: دمشق;
قول ششم: قاهره.93
بررسی و تأمل در این اقوال، این نتیجه را در بردارد که دیدگاه اول، یعنی الحاق سر به بدن، مشهور و مورد اعتماد و عمل علمای شیعه است، از این رو این قول قابل اعتنا و پذیرش است و بنا بر گزارش های تاریخی چنان که اشاره شد این الحاق در روز بیستم صفر سال 61 بوده است.
2. الحاق سر به بدن: این مسئله از بازگشت اهل بیت(علیهم السلام) به کربلا جدا نیست، زیرا چنان که گفته شده است بنا بر قول مشهور، این کار توسط امام زین العابدین(علیه السلام)صورت گرفته است94 و هیچ گزارش تاریخی وجود ندارد که امام سجاد(علیه السلام) در زمان دیگری به کربلا آمده باشد، بنابراین، حضور اهل بیت(علیهم السلام)بر قبر امام(علیه السلام) نیز باید روز اربعین اتفاق افتاده باشد.
3. وجه استحباب زیارت اربعین: درباره وجه استحباب زیارت اربعین، دو امر بیان شده است. یکی، روایت امام عسکری(علیه السلام)است که در آن، زیارت اربعین یکی از علایم مؤمن دانسته شده، و دیگری تعلیم زیارت اربعین به صفوان بن مهران جمال توسط امام صادق(علیه السلام)است. پرسشی که در این باره مطرح است آن است که آیا وجه و انگیزه استحباب می تواند تنها عامل حضور یک صحابی بر قبر امام حسین(علیه السلام) در روز اربعین باشد یا در این روز باید وقایع دیگری اتفاق افتاده باشد؟ بنابراین، الحاق سرِ مطهر امام حسین(علیه السلام) به بدن و حضور اهل بیت(علیهم السلام) (که در میان آنان امام معصوم، یعنی امام سجاد(علیه السلام) حضور داشت) برای الحاق سر به بدن و زیارت قبر حضرت تنها می تواند وجه استحباب زیارت اربعین را توجیه کند، چنان که مجلسی یکی از وجوه محتمل استحباب زیارت اربعین را همین موارد، بیان کرده است،95 و شیخ طوسی نیز وجه توصیة امامان(علیهم السلام)را به زیارت اربعین، مسئله الحاق سر به بدن دانسته است.96

جمع بندی و نتیجه گیری

از مجموع آن چه گذشت شد روشن شد که اگرچه از نظر اخبار تاریخی و حدیثی، اثبات حضور اهل بیت(علیهم السلام) در روز اربعین بر سر مزار سیدالشهداء(علیه السلام) چندان آسان نیست، اما با توجه به قراین و شواهدی که برای حضور اهل بیت(علیهم السلام) در کربلا در بیستم صفر سال 61 بیان شد، پذیرفتنی است که اهل بیتِ امام حسین(علیه السلام) در این روز موفق به زیارت مزار سیدالشهدا(علیه السلام)شده اند.
کتاب نامه
1. آیتی، محمد ابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، مقدمه علی اکبر غفاری، چاپنهم: تهران، نشر صدوق، 1375.
2. ابن ابی طاهر طیفور، ابوالفضل احمد، بلاغات النساء، تعلیق برکات یوسف هَبُّود، بیروت، مکتبة العصریه، 1422ق.
3. ابن اثیر، اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
4. ، الکامل فی التاریخ، تحقیق مکتب التراث، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق.
5. ، الکامل فی التاریخ، چاپ دوم: بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.
6. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، 1411ق.
7. ابن حبان، محمد بن احمد ابی حاتم تمیمی بستی، الثقات، حیدر آباد، مؤسسه الکتب الثقافیه، 1395ق.
8. ابن خردادبه، مسالک و ممالک، ترجمة سعید خاکرند، چاپ اول: تهران، مؤسسه مطالعات و انتشارات تاریخی، 1371.
9. ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفیسه، ترجمه و تعلیق حسین قره چانلو، چاپ اول: تهران، امیرکبیر، 1365.
10. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، [بی تا].
11. ، «ترجمة الحسین(علیه السلام) و مقتله»، «تراثنا»، ش 10، 1408ق.
12. ابن شهرآشوب، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، تحقیق یوسف بقاعی، بیروت، دارالاضواء (افست ذوی القربی)، 1421ق.
13. ابن طاووس، سیدرضی الدین علی بن موسی، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، چاپ اول : قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1416ق.
14. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن الحسن، ترجمة الامام الحسین(علیه السلام)، تحقیق محمد باقر محمودی، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیه، 1414ق.
15. ابن قولویه قمی، ابوالقاسم جعفر بن محمد، کامل الزیارات، تحقیق جواد قیومی، چاپ اول: قم، مؤسسة نشر الفقاهه، 1417ق.
16. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، البدایة و النهایه، تحقیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.
17. ابن مطهر حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویه، تحقیق سید مهدی رجایی، چاپ اول: قم، مکتبة آیة الله مرعشی نجفی، 1408ق.
18. ابن نما حلی، نجم الدین محمد بن جعفر، مثیرالاحزان، نجف، مطبعة الحیدریه، 1369ق.
19. اشراقی (ارباب )، میرزا محمد، الاربعین الحسینیه، چاپ دوم: [بی ج]، اسوه، 1379.
20. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، [بی تا].
21. ، لواعج الاشجان، [بی ج]، مکتبة بصیرتی، [بی تا].
22. امینی، محمد امین، الرکب الحسینی فی الشام و منه الی المدینة المنوره، چاپ اول: قم، کوثر غدیر، 1381.
23. بهائی عاملی، محمد بن حسین، توضیح المقاصد، قم، مکتبة آیة الله مرعشی نجفی، 1407ق.
24. بیرونی خوارزمی، ابوریحان محمد بن احمد، آلاثار الباقیة عن القرون الخالیه، بیروت، دارصادر، [بی تا].
25. پاک نیا، عبدالکریم، «اربعین در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)»، نشریه «مبلغان»، ش 52، 1383.
26. تستری (شوشتری)،محمد تقی، قاموس الرجال، چاپ اول: قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1424ق.
27. تقوی دامغانی، رضا، اربعین در فرهنگ اسلامی، چاپ اول: تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1368.
28. حرّ عاملی، محمد بن حسن، امل الآمل، تحقیق سید احمد حسینی، بغداد، مکتبة اندلس، 1404ق.
29. خوارزمی، ابوالمؤید موفق بن احمد المکی (اخطب خوارزم)، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، چاپ اول: قم، دارانوار الهدی، 1418ق.
30. خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه، [بی جا، بی ن]، 1413ق.
31. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، 1960م.
32. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، چاپ نهم: بیروت، مؤسسة الرساله، 1413ق.
33. راوندی، قطب الدین سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، قم، مدرسة الامام المهدی (عج)، [بی تا].
34. سبحانی، جعفر، شخصیت های اسلامی شیعه، تحقیق و نگارش مهدی پیشوایی چاپ دوم: قم، توحید، 1373.
35. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، تقدیم محمد صادق بحرالعلوم، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، [بی تا].
36. سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، چاپ اول: قم، الانوار الهدی، 1417 ق.
37. ، مصباح الزائر، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث.
38. سید مرتضی، رسائل المرتضی، تقدیم سید احمد حسینی، قم، دارالقرآن الکریم، 1405ق.
39. شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)، چاپ ششم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374.
40. ، زندگانی فاطمه زهرا(علیها السلام)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367.
41. صدوق، ابوجعفر محمد بن بابویه قمی، الامالی، تحقیق قسم الدرسات مؤسسة البعثه، قم، مؤسسة البعثه، 1407ق.
42. طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، چاپ دوم: قاهره، مکتبة ابن تیمیه [بی تا].
43. طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، اِعلام الوری بأعلام الهُدی، تحقیق مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)لاحیاء التراث، چاپ اول: قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، 1417ق.
44. طبرسی، ابومنصور احمد بن علی، الاحتجاج، تحقیق سید محمد باقر خرسان، نجف، دارالنعمان، 1386ق.
45. طبری، عماد الدین ابوجعفر محمد بن ابی القاسم، بشارة المصطفی، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، چاپ اول: قم، مؤسسة النشر الاسلامی،1420ق،
46. طبری، عماد الدین حسن بن علی، کامل بهائی، تهران، مکتبة المصطفوی، [بی تا].
47. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1409ق.
48. ، المنتخب من ذیل المذیل، بیروت، مؤسسة الأعلمی، 1409ق.
49. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، تحقیق حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348.
50. ، تهذیب الاحکام، تحقیق حسن موسوی خرسان، چاپ چهارم: تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365.
51. ، رجال الطوسی، تحقیق جواد قیّومی اصفهانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1415ق.
52. ، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسة فقه الشیعه، 1411ق.
53. فرهاد میرزا معتمد الدوله، قمقام زخّار و صمصام بتّار، تهران، اسلامیه، 1377ق.
54. قاضی طباطبائی، سید محمد علی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، چاپ سوم: قم، بنیاد علمی و فرهنگی شهید آیت الله قاضی طباطبائی، 1368.
55. قاضی نعمان تمیمی مغربی، ابوحنیفه، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق سید محمد حسینی جلالی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، [بی تا].
56. قرطبی، محمد بن احمد، التذکرة فی امور الموتی و امور الآخره، دارالکتب العلمیة، [بی تا].
57. قزوینی، زکریا محمد بن محمود، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، (چاپ شده در حاشیة کتاب «حیاة الحیوان» دمیری)، [بی ج]، [بی ن]، [بی تا].
58. قمی، شیخ عباس، الدمع السجوم (ترجمة نفس المهموم)، تهران، اسلامیه، 1374 ق.
59. ، سفینة البحار، چاپ دوم: تهران، دارالاسوة، 1416ق.
60. ، منتهی الآمال، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، چاپ اول: قم، نشر دلیل، 1379.
61. کفعمی، ابراهیم بن علی ، المصباح، قم، منشورات رضی و زاهدی.
62. کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، الفروع من الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، اسلامیه، 1363.
63. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ دوم: بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.
64. ، جلاء العیون، چاپ اول: تهران، رشیدی، 1362.
65. محمدی ری شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، چاپ اول: قم، دارالحدیث، 1421ق.
66. مطهری، مرتضی، حماسة حسینی، قم، صدرا.
67. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، تحقیق مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، مؤسسة آل البیت، 1413ق.
68. ، المزار، تحقیق سید محمد باقر ابطحی، قم، مدرسة الامام المهدی(علیه السلام)، 1411ق.
69. ، مسارّ الشیعه (چاپ شده در جلد 7 مؤلفات شیخ مفید)، تحقیق مهدی نجف، چاپ دوم: بیروت، دارالمفید، 1414ق.
70. مناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر، چاپ دوم: بیروت، دارالمعرفة، 1391ق.
71. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، چاپ دوم: [بی ج]، مؤسسة العربیة الحدیثه، 1382 ق.
72. نوری طبرسی، میرزا حسین، چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، تحقیق مصطفی درایتی، چاپ اول: قم، انتشارات احمد مطهری، 1379.
73. نیشابوری، محمد بن فتال، روضة الواعظین، چاپ اول: بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1406ق.

پی نوشت ها:

1 دانشجوی دوره دکتری تاریخ.
2. برای آگاهی بیشتر در این باره، ر .ک: رضا تقوی دامغانی، اربعین در فرهنگ اسلامی، و نیز عبدالکریم پاک نیا، «اربعین در فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)»، نشریه مبلغان، ش 52، 1383 ش 21، ص 33.
3. شیخ مفید، المزار، ص 53; محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجد، ص 787 788; محمد بن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص 215; سید ابن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة، ج3، ص 100. (از این پس به اختصار، «الاقبال» نوشته می شود.) متن روایت چنین است: «علامة المؤمن خمس: صلاة الاحدی و الخمسین، و زیارة الاربعین، و التختم بالیمین، وتعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم; نشانة مؤمن، پنج چیز است: (خواندن) پنجاه و یک رکعت نماز (هفده رکعت واجب و سی و چهار رکعت مستحبی)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، پیشانی به خاک مالیدن و بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحیم». درباره انگشتر به دست راست کردن باید گفت که این مسئله، سفارش ائمه معصومین(علیهم السلام)است که در واقع، نوعی مبارزه با سیره خلفای بنی امیه است، چرا که به گفته زمخشری نخستین کسی که انگشتر به دست چپ کردن را شعار خود قرار داد و بر خلاف سنت عمل کرد، معاویه بود. (علامه عبدالحسین امینی، الغدیر، ج 10، ص 210). هم چنین شیعه، بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم را در نمازهایی که واجب است حمد و سوره آن بلند خوانده شود (صبح، مغرب و عشا)، واجب و در نمازهایی که واجب است حمد و سوره آن اخفاتی خوانده شود (ظهر و عصر)، مستحب می دانند و این امر نیز به دستور و سفارش ائمه(علیهم السلام) بوده است، زیرا چنان که فخر رازی گفته است اخفات در بسم الله را بنی امیه رواج دادند تا آثار علی(علیه السلام) را نابود کنند. (جهت آگاهی بیشتر درباره تفسیر این روایت، ر. ک: سید محمد علی قاضی طباطبائی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص390 به بعد).
4. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 788- 789; همو، تهذیب الاحکام، ج6، ص 113- 114; سید ابن طاووس، همان، ج3، ص 101- 103; مجلسی، بحار الانوار، ج 98، ص 331 -332.
5. شیخ مفید، مسارّ الشیعة (چاپ شده در جلد 7 مؤلفات شیخ مفید)، ص 46; شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 787; رضی الدین علی بن یوسف مطهر حلی، العدد القویه، ص 219.
3 . جابر بن عبدالله بن عمرو بن حزام (حرام) بن ثعلبه انصاری از اصحاب برجسته رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، امیرالمؤمنین(علیه السلام) و چهار امام بعدی بوده است و در جریان عقبه دوم که کودکی بیش نبود، همراه پدر در جمله هفتاد تنی بود که با رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بیعت کرد و در بیعت رضوان (شجره) شرکت داشت. (ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج2، ص 180 181) کشّی درباره او نوشته است: «جابر از پیشتازان گرد آمده اطراف وجود علی(علیه السلام) و جزء گروه هفتاد نفر (در پیمان عقبة دوم) و آخرین کس باقی مانده از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و از پیروان اهل بیت(علیهم السلام) بود. وی در حالی که عمامة سیاه بر سر گذاشته بود، در مسجد می نشست و صدا می زد: یا باقر العلم! و تکیه زنان بر عصایش در کوچه های مدینه و مجالس آنان می گشت و می گفت : علی(علیه السلام) برترین بشر است، هر کس نپذیرد، کافر است. ای گروه انصار! فرزندانتان را بر محبت علی تمرین دهید، هریک از آنان این محبت را نپذیرفت، درباره نطفه اش از مادرش سؤال کنید. وی چون پیر شده بود، حجاج با او کاری نداشت.» (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج1، ص 38، ح 78 و ص 41، ح 87 و 88 و ص 44، ح 93 و ص 124 125، ح 195). آیت الله خویی(رحمه الله)درباره وی می نویسد: «جابر از یاران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و از بهترین یاران امیرالمؤمنین(علیه السلام) و از جمله شرطه الخمیس بود. (معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج4، ص 330). کلینی با سند صحیح خود از امام باقر(علیه السلام)این سخن را درباره وی روایت کرده است که هیچ گاه جابر دروغ نگفته است (همان، ص334). گزارش های تاریخی درباره تعداد غزوه هایی که جابر شرکت داشته است، یکسان نیست. طبرانی معتقد است که وی در سیزده غزوه شرکت داشته است (همان، ج2، ص 182). شیخ طوسی(رحمه الله) گفته است که جابر در جنگ بدر و هجده غزوه دیگر، پیامبر(صلی الله علیه وآله) را همراهی نموده است. (رجال الطوسی، ص 31 32). به گفته ابن اثیر، جابر در هفده غزوه شرکت کرده است و به سبب منع پدرش، در جنگ بدر و اُحُد حضور نداشت. اما کلبی معتقد است که جابر در احد شرکت داشته گفته شده که وی در هیجده جنگ شرکت جسته و در جنگ صفین نیز علی را همراهی کرده است. (اسد الغابة، ج1، ص 257). در عظمت علمی جابر همین بس که ذهبی وی را فقیه و مفتی مدینه در زمان خود معرفی نموده است (شمس الدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص190). جابر از راویانی است که عده زیادی از وی نقل حدیث نموده اند. برخی، تعداد احادیث وی را تا 1540 حدیث نوشته اند. (ذهبی، همان، ج3، ص 194). جابر در سال 78 ق (رجال الطوسی، ص 32) در حالی که بیش از نود سال داشت، چشم از جهان فروبست.
7. عطیة بن سعد بن جنادة عوفی جدلی قیسی، یکی از تابعان و محدثان و مفسران بزرگ شیعه است که توفیق همراهی جابر را در زیارت قبر امام حسین(علیه السلام)داشته است و او را می توان به عنوان دومین زائر امام(علیه السلام) دانست. او از اهل کوفه بود و در زمان خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دیده به جهان گشود. مادرش کنیز رومی بوده است. درباره انتخاب نامش روایت شده است که وقتی عطیه متولد شد، پدرش از امیرالمؤمنین خواست که نامی برای فرزندش انتخاب کند. حضرت فرمود: «هذا عطیة الله; او هدیة خداوند است». از این رو نام او«عطیّه» گذاشته شد و حضرت صد درهم از بیت المال برای او مقرر کرده و به پدرش سعد داد. او در جریان قیام عبد الرحمن بن محمد بن اشعث بر ضد حجاج بن یوسف ثقفی همراه عبدالرحمن بود و پس از شکست سپاه ابن اشعث، به فارس گریخت. حجاج به محمد بن قاسم ثقفی حاکم فارس، نوشت که عطیه را فراخوان و به او تکلیف کن که علی را لعن کند. اگر او از لعن علی سرباز زد، چهارصد ضربه شلاقش زده و موی سر و ریشش را بتراش. عطیه چون حاضر به لعن علی(علیه السلام) نشد، ضربات شلاق و تحمل اهانت را در راه دوستی با امیرالمؤمنین(علیه السلام) به جان خرید. هنگامی که قتیبه، حاکم خراسان شد، عطیه نزد او رفت و تا هنگامی که عمر بن هبیره حاکم عراق شد، در خراسان اقامت داشت آن گاه طی نامه ای از ابن هبیره درخواست کرد تا به کوفه بازگردد. ابن هبیره با درخواست وی موافقت کرد و او در کوفه اقامت گزید تا آن که در سال 111ق بدرود حیات گفت. (محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج6، ص 304; محمد بن جریر طبری، المنتخب من ذیل المذیل، ج8، ص 128). عطیه تفسیر قرآنی دارد که در پنج جزء گرد آوری شده است. وی می گوید: من قرآن را سه بار با دید تفسیری و هفتاد بار با نگاه قرائتی، بر ابن عباس عرضه داشتم (شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج6، ص 296، ماده عطا).
8. عمادالدین ابوجعفر محمد بن ابی القاسم طبری، بشارة المصطفی، ص 125 126. خوارزمی نیز این جریان را با تفاوت هایی گزارش کرده است(ر.ک: ابوالمؤید موفق بن احمد مکی (اخطب خوارزم)، مقتل الحسین، ج2، ص 190 191). سید ابن طاووس نیز زیارت جابر را با تفصیلی دیگر به نقل از «عطا» آورده است: (ر.ک: مصباح الزائر، ص 286). به نظر می رسد مراد از عطا، همان عطیّه باشد، چنان که محدث نوری نیز این احتمال را داده است (میرزا حسین نوری طبرسی، چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، ص 236). محقق قاضی طباطبائی نیز بر این امر (یکی بودن عطیه با عطا)، دلیل آورده است (سید محمد علی قاضی طباطبائی، همان، ص 203 208).
9. اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 114. این گزارش را ابن نمای حلی نیز به اختصار نقل کرده است: مثیرالاحزان، ص 86 .
10. الاقبال، ج3، ص 100.
11. محمد بن حبان بن احمد ابی حاتم تمیمی بستی، الثقات، ج2، ص 312 «ذیل مدخل : یزید بن معاویه».
12. الامالی، مجلس 31، ح 3، ص 230.
13. مقتل الحسین(علیه السلام) ،ج2، ص 68.
14. الاخبار الطوال، ص 260; الکامل فی التاریخ، تحقیق مکتب التراث، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق، ج2، ص 576 و تذکرة الخواص، ص 260 و 263.
15. الاقبال، ج3، ص 89.
16. اللهوف، ص 99.
17. کتاب الفتوح، ج5، 127- 129; مقتل الحسین(علیه السلام)، ج2، ص 62.
18. الارشاد، ج2 ، ص 118; اعلام الوری، ج 1، ص 473 و مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص 130.
19. ابوریحان محمد بن احمد بیرونی خوارزمی، آلاثار الباقیة عن القرون الخالیه، ص 331.
20. زکریا محمد بن محمود قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ص 45.
21. مصباح کفعمی، ص 510.
22. عماد الدین حسن بن علی طبری، کامل بهائی، ج2، ص 293.
23. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص133.
24. الارشاد، ج2، ص 122 و إعلام الوری بأعلام الهدی، ج1، ص 475.
25. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 353; خوارزمی، همان، ج2، ص 81 ; ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین(علیه السلام)، ص 338; ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، البدایة و النهایه، ج 8 ، ص 212.
26. ابوحنیفه قاضی نعمان بن محمد تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج3، ص 269.
27. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 262.
28. الاقبال، ج3، ص 101.
29. کامل بهائی، ج2، ص 302.
30. بحار الانوار، ج 45، ص 196 و جلاء العیون، ص 409.
31. همان، جلاءالعیون، ص 405.
32. به نظر می رسد چنین نسبتی به سید از این جا ناشی شده است که از یک سو شیخ مفید و شیخ طوسی گفته اند که روز اربعین روزی است که جابربن عبدالله به کربلا آمد، و از سوی دیگر چنان که نوشته خواهد شد برخی منابع، تصریح کرده اند که الحاق سرِ مطهر امام حسین(علیه السلام) به بدنش، روز بیستم صفر بوده است که توسط اهل بیت(علیهم السلام)انجام شده است، و از سوی سوم، چون در هیچ یک از منابع تاریخی کهن، سخنی از آمدن اهل بیت(علیهم السلام)به کربلا در زمان دیگر به میان نیامده است، از این رو از سخن سید چنین برداشت شده که ملاقات اهل بیت(علیهم السلام) با جابر روز اربعین بوده است. اما باید توجه داشت که شیخ مفید و شیخ طوسی که به حضور جابر در روز اربعین در کربلا تصریح کرده اند، نه تنها به ملاقات اهل بیت(علیهم السلام)با جابر اشاره نکرده اند، بلکه تصریح کرده اند که در روز اربعین اهل بیت(علیهم السلام) از شام به سوی مدینه رهسپار شدند، نه آن که به کربلا رسیدند، و ابن طاووس و ابن نما نیز که به ملاقات تصریح کرده اند، هیچ اشاره ای به این که این ملاقات روز اربعین بوده است، نکرده اند، چنان که به این نکته، محدث قمی نیز اشاره کرده است (منتهی الآمال، ج2، ص 1015).
33. سید محمد علی قاضی طباطبائی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص 21.
34. عبارت ابن نما در این باره چنین است: «و لما مرّ عیال الحسین(علیه السلام) بکربلاء، وجدوا جابر بن عبدالله الانصاری(رحمه الله) و جماعة من بنی هاشم قدموا لزیارته فی وقت واحد، فتلاقوا بالحزن و الاکتیاب و النوح علی هذا المصاب المقرح لاکباد الاحباب». (مثیر الاحزان، ص 86).
ابن طاووس نیز در این باره نگاشته است: «و لما رجع نساء الحسین(علیه السلام) و عیاله من الشام و بلغوا العراق، قالوا للدلیل مُرْ بنا علی طریق کربلاء، فوصلوا الی موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری(رحمه الله) و جماعة من بنی هاشم و رجالا من آل رسول الله(صلی الله علیه وآله) قد وردوا لزیارة قبر الحسین(علیه السلام)فوافوا قی وقت واحد و تلاقوا بالبکاء و الحزن و اللطم و اقاموا الم آتم المقرحة للاکباد و اجتمع الیهم نساء ذلک السواد فاقاموا علی ذلک ایاماً». (اللهوف، ص 114).
35. سید ابن طاووس، الاقبال، ج3، ص 370.
36. شایان توجه است که تعبیر شیخ طوسی در مصباح در این باره، «رجوع» است نه وصول که ابن طاووس گفته است. عبارت شیخ در این باره، چنین است: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیّدنا أبی عبدالله الحسین بن علی بن ابی طالب(علیهما السلام) من الشام الی مدینة الرسول». بدیهی است که رجوع و بازگشت غیر از وصول و رسیدن به مدینه است، از این رو برداشت ابن طاووس از کلام شیخ طوسی نادرست به نظر می رسد. بنابراین، این که سید ابن طاووس رسیدن اهل بیت(علیهم السلام) را به مدینه به شیخ طوسی نسبت داده و سپس آن را بعید شمرده، موضوعاً منتفی است.
37. ابن طاووس، همان، ج3، ص 100 101 و مجلسی، بحار الانوار، ج 98، ص 335 - 336.
38. بحار الانوار، ج 98، ص 334.
39. منتهی الآمال، ج2، ص 1014 1015.
40. الدمع السجوم (ترجمة نفس المهموم)، ص 269.
41. مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص30.
42. محمد ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص 139 141.
43. وی با طرح چند پرسش در این باره در این موضوع تردید کرده است: «آیا کاروان مستقیماً از دمشق به مدینه رفته است یا راه خود را طولانی ساخته و به کربلا آمده است تا با مزار شهیدان دیداری داشته باشد؟ آیا یزید با این کار موافقت کرده است؟ و اگر کاروان به کربلا بازگشته، آیا درست است که در آن جا با جابر بن عبدالله انصاری که او نیز برای زیارت آمده بود، دیداری داشته؟ آیا در آن جا مجلسی از سوگواران بر پا شده؟ و چگونه حاکم کوفه بر خود هموار کرده است که در چند فرسنگی مرکز فرمان فرمایی او چنین مراسمی برپا شود؟ و بر فرض که این رویدادها را ممکن بدانیم، این اجتماع در چه تاریخی بوده است؟ چهل روز پس از حادثة کربلا ؟ مسلماً چنین چیزی دور از حقیقت است. رفتن و برگشتن مسافر عادی از کربلا به کوفه و از آن جا به دمشق و بازگشتن او با وسایل آن زمان، بیش از چهل روز وقت می خواهد، تا چه رسد به حرکت کاروانی چنان و نیز ضرورت دستورخواهی پسر زیاد از یزید درباره حرکت آنان به دمشق و پاسخ رسیدن ، که اگر همه این مقدمات را در نظر بگیریم، دو سه ماه وقت می خواهد. فرض این که کاروان در اربعین سال دیگر (سال 62) به کربلا رسیده، نیز درست نیست، چرا که ماندن آنان در دمشق برای مدتی طولانی، به صلاح یزید نبود. به هر حال، هاله ای از ابهام، گرد پایان کار را گرفته است و در نتیجه دست کاری های فراوان در اسناد دست اول، باید گفت که حقیقت را جز خدا نمی داند» (سید جعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا((علیها السلام))، ص 261). در بررسی و نقد دیدگاه محدث نوری، به این پرسش ها پاسخ داده خواهد شد.
44. بیرونی، آلاثار الباقیة عن القرون الخالیه، ص 331.
45. معرفی روز نوزدهم صفر به عنوان روز اربعین، مبتنی بر محاسبه روز عاشورا به عنوان مبدأ اربعین است، اما با توجه به آن که هیچ کس به جز شیخ بهایی، روز نوزدهم را اربعین ندانسته است، محاسبه از روز بعد (یازدهم محرم) است، چرا که چنان که مرحوم سید در اقبال متذکر شده است شهادت امام حسین(علیه السلام)در ساعات آخر روز عاشورا رخ داده است، از این رو این روز به حساب نمی آید. البته امکان دارد محرم سال 61، 29 روزه بوده است که با احتساب روز عاشورا، باز هم قول مشهور تأیید می شود.
46. توضیح المقاصد، ص 6 7.
47. میرزا محمد اشراقی (ارباب)، الاربعین الحسینیه، ص 205.
48. میرزا حسین نوری طبرسی، چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، ص 232- 243.
49. ابن طاووس، الاقبال، ج3، ص 101.
50. ابوحنیفه نعمان بن محمد تمیمی مغربی، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج3، ص 269.
51. سید محمد علی قاضی طباطبائی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص 33 -133.
52. ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص 127 و 586.
53. محمد بن سعد، «ترجمة الحسین(علیه السلام) و مقتله»، مجله تراثنا، 1408ق، شماره 10، ص 190.
54. ر.ک: محمد تقی تستری (شوشتری)، قاموس الرجال، ج12، ص 37.
55. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 353- 354.
56. شیخ مفید، الأرشاد، ج2، ص 122.
57. ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، اِعلام الوری بأعلام الهُدی، ج1، ص 476.
58. مقتل الحسین(علیه السلام)، ج2، ص 82.
59. کامل بهائی، ج2، ص 302.
60. محدث نوری، همان، ص 233.
61. چنان که شیخ مفید، خود از پرداختن به جزئیات جریان سقیفه و مسأله بیعت با ابوبکر، به سبب شرایط حاکم بر عصر خویش، خودداری کرده است: الارشاد، ج1، 189.
62. ص 219.
63. این اثر، تلخیص کتاب مصباح المتهجد است که محدث نوری در کتاب دارالسلام از آن نقل می کند.
64. شیخ ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، المصباح، قم، منشورات الرضی و الزاهدی، ص 489 و ص 510.
65. قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج2، ص 578.
66. ابوجعفر محمد بن علی بن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 67.
67. تذکرة الخواص، ص 264.
68. کامل بهائی، ج2، ص 291- 292. طبری در کتاب یاد شده، از مسیر بازگشت اهل بیت(علیهم السلام) سخنی نگفته است، اما به اختصار، مسیر حرکت آنان از کوفه به شام و برخی از حوادث بین راه را آورده است.
69. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج3، ص 437.
70. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)، ص 62.
71. فرهاد میرزا معتمد الدوله، قمقام زخّار و صمصام بتّار، ج2، ص 548 -550.
72. ابومنصور احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 35; خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص 72; مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 134 و ص158 و ابو الفضل احمد بن ابی طاهر طیفور، بلاغات النساء، ص 39 (با تفاوت هایی در عبارات).
73. ابن اعثم، همان، ج 5، ص 127 و خوارزمی، همان، ج2، ص 62.
74. نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، ص 134 و محمد محمدی ری شهری، موسوعة الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، ج 6، فصل 6، ص 55.
75. چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لؤلؤ و مرجان)، ص 229 243.
76. محمد بن سعد، ترجمة الامام الحسین(علیه السلام)، چاپ شده در «تراثنا»، ش 10، 1408ق، ص 193 و ابن عساکر، همان، ص 340.
77. در این باره ر. ک: محمد امین امینی، الرکب الحسینی فی الشام و منه الی المدینة المنورة، ج6، ص 308ـ309.
78. عبارت ابن نما در این باره چنین است: «و لما مرّ عیال الحسین(علیه السلام)بکربلاء...» (مثیر الاحزان، ص 86).
ابن طاووس نیز چنین نگاشته است: «و لما رجع نساء الحسین(علیه السلام) و عیاله من الشام و بلغوا العراق، قالوا للدلیل مُرْ بنا علی طریق کربلاء...» (اللهوف، ص 114).
79. ابن خردادبه، مسالک و ممالک، ص 84 .
80. همان، ص 140 و احمد بن عمر بن رسته، الاعلاق النفیسه، ص 214.
81. شیخ صدوق، الامالی، مجلس سی و یکم، ص 232; فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص 192 و مجلسی، بحار الانوار، ج45، ص 140.
82. رسائل المرتضی، ج3، ص130.
83. مناقب آل ابی طالب، ج4، ص85 و مجلسی، بحار الانوار، ج44، ص 199: «قال الطوسی(رحمه الله): و منه زیارة الاربعین».
84. نجم الدین محمد بن جعفر بن نما حلی، مثیرالاحزان، ص85 .
85. سید ابن طاووس، اللهوف فی قتلی الطقوف، ص 114.
86. مجلسی، بحار الانوار، ج 98، ص 334.
87. همان، ج45، ص 145.
88. بیرونی، الآثار الباقیة عن القرون الخالیه، ص 331.
89. محمد بن احمد قرطبی، التذکرة فی امور الموتی و امور الآخره، ج2، ص 668.
90. زکریا محمد بن محمود قزوینی، عجائب المخلوقات و الحیوانات و غرائب الموجودات، ص 45.
91. عبدالرؤوف مناوی، فیض القدیر، ج1، ص 205.
92. ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص 84; کلینی، الکافی، ج4، ص571 572; ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص35 36 و ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص 85 .
93. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 265 266; سید محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج1، ص 626 627 و همو، لواعج الاشجان، ص 247 250; محمد امین امینی، همان، ج 6، ص 321 337. قاضی طباطبائی ضمن اشاره به اقوال در این موضوع و دفاع از قول به الحاق سر به بدن، اقوال دیگر را در این باره نقد و بررسی کرده است. ر.ک: تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، ص 303 به بعد.
94. مجلسی، بحار الانوار، ج 45، ص 145 و همو، جلاء العیون، ص 407.
95. مجلسی، بحارالأنوار، ج98، ص 334.
96. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص85.


برگرفته از : فصلنامه تاریخ در پژوهش
  • حسین توکلی

اعتبار اربعین امام حسین (علیه السلام) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی ‌وفاداران به امام حسین (علیه السلام) شناخته شده بوده است‌. کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از روایات ‌فراوان درباره تقویم مورد نظر شیعه درباره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه و عبادت است ‌، ذیل ماه «صفر» می‌نویسد: نخستین روز این ماه (از سال 121)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است‌.
روز سوم این ماه از سال 64 روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به دیوارهای آن سنگ ‌پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله بن زبیر در نبرد بود.
روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین (علیه السلام) یعنی کاروان ‌اسرا ، از شام به مدینه مراجعت کردند. و روزی است که جابر بن عبدالله بن ‌حرام انصاری‌ ، صحابی رسول خدا (ص‌) ، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت ‌قبر امام حسین (علیه السلام) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آن ‌حضرت را زیارت کرد.

اعمال روز اربعین امام حسین (علیه السلام):

در این روز زیارت امام حسین (علیه السلام) مستحب است و این زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (علیه السلام) روایت ‌شده که فرمود: علامات مؤمن پنج تاست‌: خواندن 51 رکعت نماز در شبانه‌روز ـ نمازهای واجب و نافله و نماز و شب ـ به دست کردن انگشتری دردست راست ‌، برآمدن پیشانی از سجده ‌، و بلند خواندن بسم الله الرحمن ‌الرحیم در نماز.
شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه ‌السلام آورده است‌: السلام علی ولی الله و حبیبه‌ ، السلام علی خلیل الله و نجیبه ‌، السلام علی صفی الله و ابن صفیه‌...
این مطلبی است که شیخ طوسی‌ ، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن ‌پنجم درباره اربعین آورده است‌. طبعاً بر اساس اعتباری که این روز میان ‌شیعیان داشته است‌، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست‌، شیعیان به حرمت ‌آن‌، زیارت اربعین می‌خوانده‌اند و اگر می ‌توانسته‌اند مانند جابر بر مزار امام ‌حسین (علیه السلام) گرد آمده و آن امام را زیارت می‌کردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست ‌و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (علیه السلام) جمع می شوند.

در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.

1. عدد چهل‌

نخستین مسأله‌ای که در ارتباط با « اربعین‌» جلب توجه می‌کند، تعبیر اربعین ‌در متون دینی است‌. ابتدا باید نکته‌ای را به عنوان مقدمه یادآور شویم‌:
اصولا باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی‌، اعداد نقش خاصی به‌ لحاظ عدد بودن‌، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که‌ کسی نمی ‌تواند به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یا چهل یا هفتاد به کار رفته ‌، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری‌ ، از آن روست که برخی از فرقه‌های مذهبی‌، بویژه آنها که تمایلات‌ «باطنی‌گری‌» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب می ‌کرده‌اند ، و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشه‌های انحرافی و باطنی ‌و اسماعیلی ‌، مروج چنین اندیشه‌ای درباره اعداد یا نوع حروف بوده و هستند.
در واقع‌، بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده ‌، می ‌تواند بر اساس یک‌ محاسبه الهی باشد، اما این که این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی می‌توان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست‌. به‌عنوان نمونه ‌، در دهها مورد در کتابهای دعا ، عدد صد بکار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید ، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمی‌شود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته برای مردم عادی‌، برخی از این اعداد طی‌ روزگاران ‌، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفاده‌هایی هم از آن‌ها می‌شود.
تنها چیزی که درباره برخی از این اعداد می‌شود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت ‌است‌. به عنوان مثال‌، درباره هفت چنین اظهار نظری شده است‌. بیش از این ‌هر چه گفته شود، نمی ‌توان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.
مرحوم اربلی‌، از علمای بزرگ امامیه ‌، در کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة ‌در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده ‌گانه برای اثبات امامت ‌ائمه اطهار(علیه السلام) استناد کرده‌اند ، اظهار می‌دارد ، این مسأله نمی‌تواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد ، اسماعیلیان یا هفت امامی‌ها ، می‌توانند دهها شاهد ـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت مقدس است ‌، کما این که این کار را کرده‌اند.

عدد «اربعین‌» در متون دینی‌

یکی از تعبیرهای رایج عددی‌، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است‌. یک نمونه آن که سن‌ّ رسول خدا (صلی الله علیه واله‌) در زمان مبعوث شدن‌، چهل بوده است‌. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است‌. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیده‌اند. از ابن عباس (گویا به نقل از پیامبر (ص‌)) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است ‌که ‌، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرت خواهند رفت‌. (مجموعه ورام‌، ص 35)
در قرآن آمده است «میقات‌» موسی با پروردگارش در طی چهل روز حاصل‌شده است‌. در نقل است که‌، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود. (مستدرک وسائل ج 9، ص 329) در باره بنی اسرائیل هم آمده که‌ برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه می ‌کردند. (مستدرک ج 5،ص 239) در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او می ‌آموزد و حکمت ‌را در قلب و زبانش جاری می‌کند. بدین مضمون روایات فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط‌، از همین بابت بوده است‌. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی از حدیث مزبور نادرست است‌، به تفصیل سخن گفته است‌.
اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات ‌فراوان دیگر آمده ‌، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل ‌حدیث و شرح و بسط آنها شده است‌. در این نقلها آمده است که اگر کسی از امّت من‌ ، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد ، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگری آمده است که ‌امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت می‌کردند ، در برابر دشمنانم می‌ایستادم‌. (الاحتجاج‌، ص 84 )
مرحوم کفعمی نوشته است‌: زمین از یک ‌قطب‌، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب‌، هیچگاه خالی ‌نمی‌شود. (بحار ج 53، ص 200)
درباره نطفه هم تصور براین بوده که بعد از چهل‌ روز عَلَقه می‌شود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد در نقلهای کهن بکار رفته است‌، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شده‌است‌.
در روایت است که کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول‌ نمی‌شود. و نیز در روایت است که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش ‌تند می‌شود. نیز در روایت است که کسی که چهل روز طعام حلال بخورد ، خداوند قبلش را نورانی می‌کند. نیز رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: کسی که لقمه حرامی ‌بخورد ، تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌شود. (مستدرک وسائل‌، ج 5، ص 217)
اینها نمونه‌ای از نقلهایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است‌.

2. اربعین امام حسین (علیه السلام)

باید دید در کهن‌ترین متون مذهبی ما ، از «اربعین‌» چگونه یاد شده است‌. به عبارت ‌دیگر دلیل برزگداشت اربعین چیست‌؟ چنان که در آغاز گذشت‌، مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (علیه السلام) است‌. حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌: 1 ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل‌) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.
این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که درمنابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین (علیه السلام) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده ‌است‌.
اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است‌.
نخست: روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم : روزی که جابر بن عبدالله انصاری ‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را زیارت کند. شیخ مفید (م 413) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است ‌، اشاره به روز اربعین‌کرده و نوشته است‌: این روزی است که حرم امام حسین (علیه السلام)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (علیه السلام) وارد کربلا شد.
کهن‌ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌. شیخ ‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌الحسین (علیه السلام) و روز سوم ماه صفر ، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال‌هجری است‌ ، می‌نویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری ، صحابی رسول خدا (ص‌) از مدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (علیه السلام) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت ‌مستحب است و آن زیارت اربعین است‌. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین ‌، هنگامی است که روز بالا آمده ‌است‌.
در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده ‌، آمده‌: در بیستم ‌این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. (نزهة‌الزاهد، ص 241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌، ص‌) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌ این مطلب آمده است‌. برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ‌طوسی‌ ، بر آن است که روز اربعین ‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 154) به هر روی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (علیه السلام) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.

3. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا

اشاره کردیم که شیخ طوسی‌، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای ‌کربلا از شام به مدینه دانسته است‌. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است‌. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن‌، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است‌. با این حال‌، علامه مجلسی پس از نقل هر دو این‌ها، اظهار می‌دارد: احتمال صحت هر دوی اینها (به لحاظ زمانی‌) بعید می‌نماید. (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ایشان این ‌تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است‌. با این حال‌، درمتون بالنسبه قدیمی‌، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.
باید توجه داشت که این دو کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند ، از جهاتی‌ ، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون ‌کهن‌تر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌ ، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌عنوان یک منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269) نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.
در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است‌:
در نخستین روز ماه صفر ، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق‌ ، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه ‌و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول‌:
لست من خندف ان لم أنتقم‌
من بنی أحمد، ما کان فَعَل‌
لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا
جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌
فأهلّوا و استهلّوا فرحا
ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌
قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌
و عدلناه ببدر ، فاعتدل (الاثار الباقیه‌، ص 422)
وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (علیه السلام) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود ، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (علیه السلام) می زد.
دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ میداند که طبیعی‌تر می‌نماید.

4. میرزا حسین نوری و اربعین‌

علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضه‌ها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی ‌از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.
ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده‌است که اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 152)
داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به‌کربلا در اربعین نقل کرده است‌. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته می‌شود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده‌، درآن مطرح کرده است‌.
اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح‌ می ‌گوید اسرا روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده ‌در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانسته‌اند، در هر دو مورد تردید می‌کند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است‌، بعید است که آنان در اربعین به ‌مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس می‌گوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است‌، اما نمی‌توانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به‌ بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاووس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید می‌کند. (اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101).
این ممکن است که ابن طاووس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردید های او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می رسد منطقی ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زائر است.
اما درباره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (علیه السلام) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشاره‌ای به این که ‌اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم ‌اشاره‌ای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلا هم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌، و طبقات الکبری اثری از این خبر دیده نمی‌شود.
روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین‌حذف و تحریفی‌، دلیلی وجود ندارد.
خبر زیارت جابر، درکتاب بشارة المصطفی آمده‌، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است‌.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم‌، به تبع استاد خود نوری ‌، داستان آمدن‌اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است‌. (منتهی الامال‌، ج 1،صص 817 ـ 818) در دهه‌های اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب ‌بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است‌. (بررسی تاریخ‌عاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.

5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین‌

شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه‌، کتاب‌ مفصلی با نام «تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» درباره اربعین ‌نوشت‌که اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.
هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام‌ به کربلا در نخستین اربعین‌ ، بعید نیست‌. این کتاب که ضمن نهصد صفحه‌ چاپ شده‌ ، مشتمل بر تحقیقات حاشیه‌ای فراوانی در باره کربلاست که بسیارمفید و جالب است‌. اما به نظر می‌رسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ، چندان موفّق‌نبوده است‌.
ایشان درباره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه‌ ، از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند ، هفده نمونه از مسافرتها و مسیرها و زمانهایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده‌اند. دراین نمونه‌ها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر این‌، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (علیه السلام) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در کربلا باشند.
باید به اجمال گفت‌: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان‌، در چنین زمان ‌کوتاهی‌، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این ‌خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یا نه‌. تا آنجا که می‌دانیم‌، نقل این خبر در منابع ‌تاریخی‌، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمی‌کند. به علاوه‌، علمای بزرگ شیعه‌، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی‌، نه تنها به آن اشاره نکرده‌اند، بلکه به عکس‌ِ آن تصریح کرده و نوشته‌اند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (علیه السلام) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است‌.
آنچه می ‌ماند این است که نخستین زیارت امام حسین (علیه السلام) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (علیه السلام) بهره می‌گرفتند، آن‌روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده‌، به عنوان روزی که زیارت امام‌حسین (علیه السلام) در آن مستحب است‌، اعلام فرمودند.
متن زیارت اربعین هم از سوی حضرت صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی‌، شیعیان را از زیارت‌آن حضرت در این روز برخوردار می‌کند.
اهمیت خواندن زیارت اربعین تا جایی است که از علائم شیعه دانسته شده است‌، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز در روایات بیشماری‌، از علائم شیعه بودن عنوان شده است‌.
زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل از صفوان بن مهران جمال آمده است‌. وی گفت که مولایم صادق (علیه السلام) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است..... (مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام‌، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101، مزار مشهدی‌، ص 514 (تحقیق قیومی‌)، مزار شهید اول (تحقیق‌مدرسة الامام المهدی‌، قم 1410)، ص 185 ـ 186).
این زیارت‌، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است‌، اما از آن روی که‌ مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است‌، دارای اهمیت ویژه می‌باشد. در بخشی از این زیارت در باره هدف امام حسین‌(علیه السلام) از این نهضت آمده است‌:"... و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة ‌و حیرة الضلالة‌... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی‌".
خدایا ، امام حسین (علیه السلام) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی و سرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت ‌خود را به دنیای پست فروخته‌اند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به ‌شهادت رساندند.

دو نکته کوتاه:
نخست آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (علیه السلام) در کتاب کامل الزیارات ‌ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام‌حسین (علیه السلام) یادآور شده است‌. (اربعین شهید قاضی‌، ص 386)
دوم این که ابن طاووس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر مطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (علیه السلام) روز دهم محرم به شهادت رسیده‌ باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده ‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده ‌اند. (بحار الانوار، ج 98، ص 335).

منبع:سایت تخصصی امام حسین علیه السلام
  • حسین توکلی

اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاری‌ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید


دلا کوی حسین عرش زمین است
مطاف و کعبه دل ها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند
حسین بن علی، آن را نگین است
دل ما در پی آن کاروان است
که از کرب و بلا، با غم روان است

طفلان عوض جامه ، دل خویش دریدند
سیلی زده بر صورت و فریاد کشیدند
با گریه از این قبر به آن قبر دویدند
بر گرد قبوری که چهل روز ندیدند
یا ابا عبدالله

کاروان می آید از شهر دمشق
بر سر خاک شه سلطان عشق
کاروان با خود رباب آورده است
بهر اصغر شیر و آب آورده است
کاروان آمد ولی اکبر نداشت
ام لیلا ، شبه پیغمبر نداشت
کاروان آمد ولی شاهی نبود
بر بنی هاشم دگر ماهی نبود
 

حسین جان
بالا نرفت آن که به پای تو ، پا نشد
آقا نشد ، هر آن که برایت گدا نشد

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

بعد از چهل غروب غربت و غم ، خسته آمدم
تنها نه دل ، که با تن شکسته آمدم
لبریز از اشتیاق دیدنت ای آفتاب من
بر خاک غم فتادم و بنشسته آمدم
 

امشب شب اربعین مصباح هداست

دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت

امشب شب یاد عشقیاء و شهداست


aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درس، بهر مسلمین است
اربعین حسینی تسلیت باد

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

سالی است نکو که دل نکوتر باشد

چشم از هیجان عشق او تر باشد
آغاز بهار اربعین است و دلم

ای کاش به گنبدش کبوتر باشد

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif



به یاد کربلا دل‏ها غمین است
دلا خون گریه کن چون اربعین است

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


خدایا بحق این روز عزیز، ما را چون جابر، از محبان و شیعیان واقعی امام حسین علیه السلام قرار بده/ آمین.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


السلام علی الباکی علی الحسین
التماس دعا.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن
جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن
شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن
جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


چهل شبانه گذر کرد بر زمین بى تو
چهل شبانه بى عشق، بى یقین، بى تو
پس از تو پیرهن سوگوار تا به ابد
چه گریه ها که ندارد در آستین بى تو

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


از بدرود اشکبار کاروان، چهل غروب گذشته است و قصه هاى سوخته، به چشم هاى فرات مى ریزد.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اربعین، با بوى خون در مشام و آبله در پا، رسیده است تا بگوید همه اتفاقات سرخ، در راستاى شکیبایى زینب علیهاالسلام بود.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را سر بر شانه هاى آسمان مى گرییم. «اى چرخ! غافلى که چه بیداد کرده اى»

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


چهل روز گذشت. نه اشک‏ها در چشم دوام آوردند، نه حرف‏ها بر زبان! روایت درد، آسان نیست.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


چهل روز گذشت. اما چهل سال دیگر چهارصد سال،... هم بگذرد، صدای «هل من ناصر» تو بی ‏جواب نخواهد ماند.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اربعین؛ فرصتی برای دیدارها، مجالی برای زیارت آسمانی‏ها، طواف حاجیان داغ‏دیده بر مزار حسین، فرصتی برای یکدله شدن، پیوستن به صاحبان فضیلت و کرامت، آشنایی با عاشقانه‏های هفتاد و دو پروانه.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اربعین؛ تمرین سوختن، تمرین شعله‏ ور شدن، مشق ققنوسی بودن، مشق سوختن در آتش عشق، مشق فداکاری و ایثار، تمرین پرواز با بال‏های شکسته

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اسلام را عاشورا بیمه کرد و عاشورا را اربعین.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اربعین که می آید، باید از زینب گفت؛ از حاصل زخم ها و نمازهای نشسته ای که هنوز او را به یاد دارند.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

اربعین می آید؛ اما تلاوت زیبایی را تنها در چشمان زینب علیهاالسلام باید جست. اربعین می شکفد و نام زینب گل می کند. زینب از آن چه یزیدیان شرم زده هراس داشتند هم بالاتر بود. زینب علیهاالسلام ، با خطبه ای از غربت در میان هلهله زنان شام، گل گریه کاشت.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اربعین است و کاروان تأثیرگذار عشق آمده است. فرزند مکه و منا ـ زین العباد ـ آمده است؛ پیک انقلاب گر، برای شامیانی آمده است که دل هاشان از بنای مسجد دمشق هم سخت تر بود.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اربعین آمده است؛ همراه سپاه پیروز افتخار و وارثان خون و روشنی
چهل روز از اشک های کربلا می گذرد؛ قطراتی که حاوی پیام فتح اند و دلاورمردی. امروز «جابر» و «عطیه» خود را به مدفن حنجره آزادگی رسانده اند.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


در چهلمین روز، تنها چیزی که برای همه تداعی می شود، حدیث خون و پیروزی است.
سجاده نشین لحظه های سرخ عبادت! دستی برآور و سینه ام را عاشورایی کن. می خواهم پس از چهل وادی رنج و گریه، نام تو، مستی فزای دقایق عزایم باشد.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن
جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اربـعیـــن آمـــد و اشکــم ز بـصـر می‏آید
گوییا زینب محزون ز سفر می‏آید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کــز اسیران ره شام خبر می‏آید
 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


باز دلم خون شد و چشمم گریست
آنکه درین روز چون من نیست کیست؟
بـــاز دگــــــر بــــاره رسیـــد اربعین
جــوش زنـــد خـــون حـسـیــن از زمین
غــــرق تــلاطــــم شده بحر محیط
یک ســـره درد اســت بـســـاط بَسیط
شــــد چهــلـــم روز عزای حسین
جــــان جهـــــان بــــاد فـــدای حسین

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اربعین؛ روز بازگشت پرستوهای داغ‏دار به کاشانه؛ روز رهایی از اسارت‏ها، روز گسستن غل و زنجیرها، هجرت از غربت و آوارگی، ساکن شدن در حریم امن دوست.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اربعین؛ روز زیبایی حقیقت، روز زیارت چشم‏ها از زیبایی‏های کربلا، روز تماشای واقعه عاشورا، روز به گل نشستن خون ذبح عظیم کربلا.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif



اربعین؛ روز «نَصْرٌ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ»، روز پیروزی خون بر شمشیر، روز جاودانگی حسین علیه‏ السلام .

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


چهل روز از مرثیه بی ‏پایان خدا در خاک می‏گذرد و چهل عمره از بادیه‏ پیمایان عرفات کربلا

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

ای آن که لحظه لحظه کنار تو زیستم!

امشب، چهل شب است برایت گریستم
امشب چهل شب است که آب از گلوی من

پایین نرفته، بغض عطشناک کیستم؟

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

 بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن

جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن

شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن

جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

امام صادق (ع): آسمان چهل روز در عزای حسین(ع) گریست . . .

اربعین حسینی برشما و خانواده ی محترمتان تسلیت

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

درسی که اربعین به مامی دهد، زنده نگهداشتن یادِحقیقت

وخاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است . . .

« مقام معظم رهبری »

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

به یاد کربلا دل‏ها غمین است

دلا خون گریه کن چون اربعین است . . .

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

کاروان می آید از شهر دمشق

بر سر خاک شه سلطان عشق

کاروان با خود رباب آورده است

بهر اصغر شیر و آب آورده است

کاروان آمد ولی اکبر نداشت

ام لیلا ، شبه پیغمبر نداشت

کاروان آمد ولی شاهی نبود

بر بنی هاشم دگر ماهی نبود

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

حسین جان

بالا نرفت آن که به پای تو ، پا نشد

آقا نشد ، هر آن که برایت گدا نشد

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

بعد از چهل غروب غربت و غم ، خسته آمدم

تنها نه دل ، که با تن شکسته آمدم

لبریز از اشتیاق دیدنت ای آفتاب من

بر خاک غم فتادم و بنشسته آمدم

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

در چهلمین روز، تنها چیزی که برای همه تداعی می شود، حدیث خون و پیروزی است.

سجاده نشین لحظه های سرخ عبادت! دستی برآور و سینه ام را عاشورایی کن. می خواهم پس از چهل وادی رنج و گریه، نام تو، مستی فزای دقایق عزایم باشد.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن

جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

اربـعیـــن آمـــد و اشکــم ز بـصـر می‏آید 

گوییا زینب محزون ز سفر می‏آید 

باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست 

کــز اسیران ره شام خبر می‏آید

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج) السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده (یاصاحب الزمان آجرک الله) اربعین حسینی بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض می نمایم)

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

امشب شب اربعین مصباح هداست
دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد حق پر زد و سوخت
امشب شب یاد عشقیاء و شهداست

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا...، این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد. یاران! شتاب کنید، قافله در راه است. (شهید مرتضی آوینی)

 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

کاروانِ بی سر و بی سرپرست

غُل به گردن، خشکْ لب، تاول به دست

کاروان از بس که آتش دیده بود

اشک در چشمانشان خشکیده بود

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


اربعین است، هنگام میثاق و پیمان دوباره؛ کاروان به مقصد می رسد...

کودکان این کاروان، بزرگترین معلمان تاریخ اند و زنان آن استادان صبر و عزت .

کاروانی که اسیرانش آزادترین آزاده گانند؛ زنجیریانش پای در رکابِ عشق دارند، دخترانش به مردان همیشه روزگار، درس مردانگی و شجاعت می دهند و کودکانش، وجاهت کفر را به تمسخر می گیرند و حیثیت ظلم را یکسره بر باد می دهند. ای عجب از این کاروان که تاریخ را مبهوت کرده است!

 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

امام صادق علیه السلام: آسمان چهل روز در عزای حسین علیه السلام گریست.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


سلام بر اربعین!

سلام بر سوگ به چله نشسته!

سلام بر آسمان که چهل روز بغض شکسته اش را گریسته است!

سلام بر سرهای بر نیزه رفته که به قتلگاه خویش بازآمده اند!

سلام بر کاروان عزت و عزا که بار دل می گشایند و مصائب خود را به واگویه می نشینند!

سلام بر زینب که در اوج بلا، چیزی جز زیبایی ندیده است!

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت
زینب نشسته بر سر قبر مطهرت

یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز

قامت خمیده آمده سرو صنوبرت

نشناختی مرا ز پس این چروکها

من زینب توام ز چه رو نیست باورت

 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

مقام معظم رهبری:  اساسا اهمیت‌ اربعین‌ در آن‌ است‌ که‌ در این‌ روز، با تدبیر الهی‌ خاندان‌ پیامبر صلی الله علیه و آله، یاد نهضت‌ حسینی‌ برای‌ همیشه‌ جاودانه‌ شد و این‌ کار پایه‌گذاری‌ گردید.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

باور نمی کنم که رسیدم کنار تو

باور نمی کنم من و خاک مزار تو

یک اربعین گذشته و من پیرتر شدم

یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو

یک اربعین اسیر بلایم، اسیر عشق

یک اربعین دچار فراقم، دچار تو

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

اربعین گلستانِ ثمردهی اشک های عاشورا است.

 

  ای همسفر قرار تو باورنکردنیست

من ، اربعین ، کنارتو ، باورنکردنیست

با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام

اینجا ، سر مزار تو ، باورنکردنیست

امان از دلِ زینب...

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


امام صادق علیه السلام: مرقد حسین قطعه‏اى از بهشت است.

چهل شبانه گذر کرد بر زمین بى تو

چهل شبانه بى عشق، بى یقین، بى تو

پس از تو پیرهن سوگوار تا به ابد

چه گریه ها که ندارد در آستین بى تو

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

مقام معظم رهبری:  درسی که اربعین به ما می دهد، زنده نگهداشتن یادِ حقیقت و خاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است.

 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

گوئیا یک عمر بود این اربعینی که گذشت

خاطراتی تلخ از داغ سحر آورده ام

اولین بار است، قبرت را زیارت می کنم

قبر زهرا مادرم را در نظر آورده ام

 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

امام حسین علیه السلام: گریستن چشم‏ها و ترسیدن قلب‏ها، رحمتى از جانب خداست.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

من و داغ غمی سنگین چهل روز

چه ها بر من گذشته این چهل روز

چهل روز است هجران من و تو

که هر روزش مرا چندین چهل روز

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


مقام معظم رهبری:  اربعین هم خود یک فروردین دیگر است. اولین شکوفه‌هاى عاشورایى در اربعین شکفته شد. اولین جوشش‌هاى چشمه‌ى جوشان محبت حسینى - که شطّ همیشه جارى زیارت را در طول این قرن‌ها به راه انداخته است - در اربعین پدید آمد.  مغناطیس پُرجاذبه‌ى حسینى، اولین دل‌ها را در اربعین به سوى خود جذب کرد.

 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

کربلا در کربلا پایان نیافت؛ در دشت طَف شعله کشید و در کوفه و شام، در میان هیاهوی مردم و صاعقه کلامِ زنی علی تبار، زنی علی وار، آتش به خرمن ظلم افکند. اکنون از کوفه تا شام و از شام تا هر شامی دیگر، صلای آن زن علی وار، طلیعه صبح است و دشنه ای بر قلب سیاه ستم و جنایت

اربعین، فرصتى براى شناختن زینب علیهاالسلام و تعمّق در قیام حسین علیه السلام است.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

زینب همان کسی است که در راه عفتش

عباس می دهد نخ معجر نمی دهد

 

زینب، اى وارث نجابت خاک! چهل روز است که آسمان، غربتت را مى نگرد. باز هم خطبه اى بخوان تا به ابرها، اذن نزول داده باشى، اى رسول کربلا!

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

امام صادق علیه السّلام:

چهار هزار فرشته نزد قبر سیدالشهدا علیه السّلام ژولیده و غبارآلود، تا روز قیامت بر آن حضرت مى گریند.

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif


    ای آن که لحظه لحظه کنار تو زیستم

امشب، چهل شب است برایت گریستم

امشب چهل شب است که آب از گلوی من

پایین نرفته، بغض عطشناک کیستم؟

 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

جاى رقیه خالى. دخترک نازنین حسین، کبوتر سپید «ارجعى» را زودتر از دیگران دید و به دنبالش پرید... و چه خوب! حالا که کاروان، به نقطه صفر زمین برگشته، نیست که از غصه نبودن بابا، دوباره دق کند!

 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

یاد رقیه حرف گلو گیر زینب است

حرفى که تار صوتى او خوب ادا نکرد

 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

کربلا در کربلا پایان نیافت؛ در دشت طَف شعله کشید و در کوفه و شام، در میان هیاهوی مردم و صاعقه کلامِ زنی علی تبار، زنی علی وار، آتش به خرمن ظلم افکند. اکنون از کوفه تا شام و از شام تا هر شامی دیگر، صلای آن زن علی وار، طلیعه صبح است و دشنه ای بر قلب سیاه ستم و جنایت.

 

aksgif.ir-emaam_hossin_gif-tswyr_mthrkh_mhrm_w_mm_hsyn_013er.gif

أعظم الله أجورنا بمصابنا بالحسین علیه السلام وجعلنا و إیّاکم من الطالبین بثاره مع ولیّه الإمام المهدی علیه السلام


منبع: پایگاه تبیان

  • حسین توکلی

سلام بر ستاره‏ های سوخته بر اندام دشت!

سلام بر بدن‏های چاک چاک!

سلام بر خورشیدهای بر نیزه!

سلام بر مظلومیت بر خاک مانده.

سلام بر اربعین!

سلام بر لحظه ‏های غریب وصال!

سلام بر لحظه‏ای که تو را از عطر خوش بهشتی‏ات باز شناختم!

سلام بر پیراهنی که بوی غربت مادر را می‏دهد!

سلام بر اجساد مطهری که غریب، بر خاک رها شدند!

سلام بر حنجره خشک و تشنه علی اصغر!

سلام بر خیمه ‏های سوخته، بر بدن‏های جدا شده از سر، معصومیت خاکستر شده، سلام بر تو برادر!

چهل وادی دویدم منازل صبر را.

چهل وادی کشیدم بر دوش خود رنج را.

چهل وادی فرو خوردم بغض را.

چهل وادی ویران شدم در خویشتن؛

خراب گشتم برادر، در خرابه‏ های شام.

فرو ریختم برادر، در گریه‏های شبانه سه ساله.

زینت پدر را زیر خنده‏های خویش به تاراج بردند.

حرمت فرزندانت را نادیده گرفتند.

ایستادم، برادر؛ همان‏گونه که سزاوار خواهر چون تویی است. ایستادم؛ سربلند، در اوج شکستگی. ایستادم و یک به یک پرده‏های نیرنگشان را چون تار عنکبوتی سست، پاره کردم. ایستادم و مصیبت حنجره‏های خشک را به گوش‏های غفلت‏ زده رساندم. ایستادم و چشم‏های کور را به سوختگی خیام، باز کردم

ایستادم و انگشت‏های ظلم را در جام‏های به خون آلوده شکستم

چهل وادی صبر کردم، برادر! صبر کردم؛ صبری جمیل برادر؛ «ما رأیت إلاّ جمیلا».

پروانه ‏سان سوختم بر گرد خیمه سجاد.

شعله‏ ها را درآویختم تا جگرگوشه ‏ات را از هیمه آتش بیرون کشیدم.

ذره ذره آب شدم تا کودک هراسانت را از تاریکی‏ها بیرون کشیدم.

هزاران بار مرگ چشیدم تا ضجه‏ های داغ‏دیده طفلان را آرام کردم.

هزاران بار بغض فرو خوردم تا از پس دروازه‏ های نامردی گذشتم.

ایستادم، برادر؛ همان‏گونه که سزاوار خواهر چون تویی است.

ایستادم؛ سربلند، در اوج شکستگی.

ایستادم و یک به یک پرده‏های نیرنگشان را چون تار عنکبوتی سست، پاره کردم.

ایستادم و مصیبت حنجره‏ های خشک را به گوش‏های غفلت‏زده رساندم. ایستادم و چشم‏های کور را به سوختگی خیام، باز کردم.

ایستادم و انگشت‏ های ظلم را در جام‏های به خون آلوده شکستم.

چه کسی می‏توانست بعد از این همه رسوایی، صدای حقیقت را بر خاک ترک‏ خورده کربلا نشنود؟!

چه کسی می‏توانست بعد از این رسوایی تظلم را نبیند؟! چه کسی می‏توانست بعد از این، مظلومیت تو را انکار کند؟! من

آمدم برادر؛ با یک دنیا حرف‏های ناگفته، با کمری شکسته و گیسوانی به سپیدی نشسته.

من آمدم؛ با دلی داغ‏دیده و اندوهی فراوان و با قلبی سوخته.

حالا منم و تو و رنج چهل روز اسارت که بیش از چهل سال، مرا در هم شکست.

آرام بخواب، برادر! در آرامشی ابدی که خون سرخ تو و یارانت، تا قیامت بر صحنه تاریخ نقش بسته است.

 

منبع : پایگاه تبیان

  • حسین توکلی

چهل روز اندوه

چهل روز غم، دیوارهای کوفه را کوبید و نیزه ها، نیمه جان، پا بر زمین زدند.

به یاد آن روز که طنین «هل من ناصر » کائنات را لرزاند.

این بار، تو باید قیام کنی

چشم هایت را باز کن؛ اینجا کربلاست .

آمده ای تا داغ نفس گیر آن ظهر را، با اشک هایت، مویه کنی.

چشم هایت، بغض فروخورده خاک را به فرات می سپارند.

نگاه کن، نخل های کمر خمیده، استقامتت را تحسین می کنند.

آتش از خاک می جوشد و صحرا هنوز بوی خون می دهد!

فرات، تنها شاهد این ماجراست؛ مگر می شود مشک ها را فراموش کند؛ یا لب های تشنه ای را که با حنجره سوخت باد، آب را فریاد می زدند؟!

غم بر تارک دلت می وزد و هوای اسارتی را نفس می کشی که چهل سال، شکسته ترت کرده است.

شانه های صبرت را بگستران؛ چیزی از خاکستر خیمه ها نمانده؛ باد، همه را به تاراج برده است.

آمده ای تا بعد از چهل روز، بوی برادرت را نفس بکشی؛ تا محکم تر و استوارتر از پیش، در شام بایستی.

برو؛ وقت آن است که خطبه هایت را با تمام وجود فریاد بزنی.

دیگر نوبت آن است که عَلَم های افتاده را برافرازی. بلند شو؛ این بار تو باید قیام کنی!

 

 
 


سلام بر اربعین


پیامکهای اربعین


بزرگداشت اربعین و پرسشهایی درباره این روز


پژوهشی در اربعین حسینی


عدد چهل در منابع دینی


چهل حدیث زیارت امام وحسین (ع) در کربلا


اربعین در اشعار فارسی

 

 

 

  

      

کاروان سوگوار

خورشید بر سر خاک، آتش می ریزد.

کاروان خیمه های سوخته، در چهلمین روز خزان بازگشته اند.

قرار است به دنبال لاله های پرپر شده بگردند؛ به دنبال ردپایی از مظلومیت در خاک خفته.

گدازه های آتش، در جام حسرت می سوزند و فرات، عطش خاک را در خود حل کرده است؛ با موج هایی که از داغ آن حماسه، سر به ساحل می زنند.

کاروان آمده است تا خشم تازیانه ها را بر بدن های کوچک، مویه کند؛ آمده است تا قصه دربه دری اش را هم دوش باد، در گوش زمان نجوا کند؛ آمده است تا در رد پای سنگ، آینه های شکسته را جست وجو کند.

غربت کاروان، باران می شود بر خاک و بار دیگر شعله می کشد تمام خاطره های جگر سوخته از زمین .

خورشید، سر به تاریکی گذاشته است و غم، زانو زده در برابر کاروان و:

"افتاده عکس ماه لبِ گودی و زنی در جست وجوی یوسف زیبای بی کفن"

         

از حنجره خسته زینب علیهاالسلام

چهل روز است که چله نشین غربت آیینه ام .

چهل پگاه است که چکاچک شمشیرها، خاموش شده و اندوه نیرنگ کوفیان، از حنجره خسته زینب علیهاالسلام فریاد می شود .

فریاد غربت حسین را باید از گلوی خشکیده طفلی شنید که گل پوش تیر وحشیانه سیاه دلان شد .

ای نخل های صبور، شاهدان بی زبان معرکه آتش و خنجر! آنچه را دیدید، در یک هم سرایی شاعرانه بر جهانیان عرضه کنید .

مرا با داغ نینوا تا قیامت پیمانی ست ناگسستنی .

آقا! عاشورایی ام کن

سجاده نشین لحظه های سرخ عبادت! دستی برآور و سینه ام را عاشورایی کن. می خواهم پس از چهل وادی رنج و گریه، نام تو، مستی فزای دقایق عزایم باشد .

آقا! کسی که امروز به تغزیت خاندان تو برخاسته، می خواست دیروز باشد و هواخواهی اش را با نثار جان خویش به تماشا بگذارد .

از چهلمین شب عروج آسمانی ات، چندین چله گذشته است که در شمار نیست؛ اما زخم ها همچنان تازه و مرثیه ها خواندنی ست .

 

بشنو از دل

ای آن که لحظه لحظه کنار تو زیستم!

امشب، چهل شب است برایت گریستم

امشب چهل شب است که آب از گلوی من

پایین نرفته، بغض عطشناک کیستم؟

بنشان به تل زینبیه، طاقت مرا

من زینبم؛ نمی شود آخر نایستم

آن جاده را مگو به چه حالی گذشتم و

دل کندم از تو؛ آمدم ای هست و نیستم!

من، چادر سیاه غمم، دور تکیه ات

جز ذکر یا حسین تو، تکرار چیستم؟

این اربعین هم از پی آن اربعین گذشت

چشمان صد حسینیه ات را گریستم

      

اربعین لاله ها

بشیر !

وقتی به مدینة النبی رسیدیم، مبادا کسی جلوی قافله اسرای کربلا، گوسفندی را سر ببرد! این کاروان، از سفر چهل روزه با سرهای بریده بر بالای نی می آید .

نگذار هیچ لاله ای را در رثای شهدایمان پرپر کنند! سراسر خاک کربلا، پر بود از گلبرگ های خونین و پاره ای که از هر سو مرا صدا می زدند: «أخی اخَّی»

اجازه نده کسی بر سر و رویش خاک بریزد؛ هنوز باد، گرد و خاک کوچه های کوفه و شام را از سر و روی زنان و کودکان عزادار نربوده است .

این صورت های کبود و دست های سوخته، نیازی به گلاب افشانی ندارند؛ هنوز اربعین گل هایی که با تشنه کامی بر خاک و خون افتادند، نگذشته است .

بگو پای برهنه به استقبالمان نیایند؛ این کاروان پر است از کودکانی که پای پرآبله دارند .

سفارش کن شهر را شلوغ نکنند و دور و برمان را نگیرند، ما از ازدحام نگاه های نامحرم و بیگانه بازگشته ایم .

بگذار آسوده ات کنم بشیر !

دل زینب علیهاالسلام برای خلوت مزار جدش پر می کشد تا به دور از چشم خونبار رباب و سکینه و سجاد علیه السلام و این کاروان داغدار، پیراهن کهنه و خونین حسین علیه السلام را بر سر و روی خویش بنهد و گریه های فرو خورده چهل روزه اش را یک سره رها سازد.

 

منبع: پایگاه حوزه

  • حسین توکلی


یک روز به یاد ماندنی

بچه های خوبم! امروز یه روز به یاد موندنیه. می دونید چرا؟ آخه امروز بعد از سال های سال، بالاخره مردم ایران به آرزوشون رسیدن. امروز روزیه که امام خمینی رحمه الله علیه ، پس از مدت ها دوری از وطن به ایران برگشت تا دل همه مردم ایران رو پر ازشادی کنه. امروز بچه های خوبم! 12 بهمنه، یه روز خوب و به یاد ماندنی که هیچ وقت فراموش نمی شه. خیلی از پدرها و مادرهای شما در این روز، با دسته های گل به استقبال امام خمینی عزیزمون رفتن تا از نزدیک رهبرشون رو ببینن و با صدای بلند به امامشون بگن: ای امام! ای رهبر خوبی که سال ها منتظرت بودیم! خوش آمدی.

شادی بی نظیر

دوستای گل من! می دونم که همتون امروز شاد و سرحالید و می دونید که امروز چه روز بزرگیه. بله بچه ها، اگه از هر کدوم از شما بچه های خوب بپرسم امروز چه روزیه، فقط این جواب رو می دید: امروز 12 بهمن روز ورود امام به میهن. روزی که هر ایرانی دلش پر از شادی شد. حتما بچه های گلم، این رو هم می دونن که چرا همه ایرانیا اون روز، خوشحال و شاد بودن، مگه نه؟ آفرین آفرین به شما که همیشه جواباتون درسته. بله بچه ها، آخه امام با اومدنش آزادی رو به میهن آورد. ایشون اومدند تا به همه دنیا بگن که دشمن ظالم همیشه شکست می خوره و آدم های بد، همیشه نابود می شن. حالا این شاخه گل قرمز رو که توی دستای منه تقدیم می کنم به همه شما بچه هایی که رهبرتون رو دوست دارید و امروز خیلی خیلی خوشحالید.

استقبال باشکوه

اون روز همه منتظر بودن تا اون بیاید و با خودش یک سبد پر از لبخند بیاره. فرودگاه تهران پر بود از جمعیت. اون قدر تعداد مردم زیاد بود که خیلی ها مجبور شدن تو خیابون های اطراف فرودگاه بایستن و منتظر اومدن اون مرد باشن. هیچ کس تا حالا اون قدر مردم رو یک جا ندیده بود. خوب، حتما می دونید از کی حرف می زنم، بله بچه های خوبم! من از 12 بهمن حرف می زنم. روزی که هزاران نفر از مردم خوب ایران، منتظر اومدن امام خمینی بودن. اون ها همشون بادسته های گل جمع شده بودن تا به رهبرشون خوش آمد بگن. رهبری که سال ها از اون ها جدا بود و حالا دوباره داشت به ایران برمی گشت. این روز بیاد ماندنی رو بچه ها! هیچ وقت فراموش نکنید.

قدردانی امام

بچه ها! امروز، یعنی 12 فروردین، پس از یه انتظار طولانی، بالاخره امام عزیزمون از راه رسید و هممون رو شاد کرد. امام پس از این که از هواپیما پیاده شد، رو به مردم ایستاد و با اونا حرف زد. امام خوبمون که حالا میون مردم خوب و با ایمان ایران بود از همه مردم تشکر کرد. امام خوبمون اون روز. از همه کسایی که برای پیروز شدن این انقلاب زحمت کشیده بودن، از روحانیون، دانش آموزها، دانشجوها و معلما و همه و همه قدردانی کرد. امام اون روز از همه مردم خواست که با هم متحد باشن تا دشمن از سرزمینمون بیرون بره. پس بچه ها! وظیفه ما اینه که این حرف امام رو آویزه گوشمون کنیم و همیشه این روز بزرگ، یعنی 12 بهمن رو به خاطر بسپاریم.

امام در تبعید

بچه های عزیزم! حتما بارها و بارها از پدر و مادرتون شنیدید یا این که توی کتابا خوندید که امام عزیزمون مدت های زیادی توی تبعید و دور از ایران زندگی می کرد. ببینم! تا حالا از خودتون پرسیدید که امام این همه سال کجا بوده یا دنبال پاسخ این سؤال بودید؟ خوب، امروز که 12 بهمن، یعنی روز ورود امام به میهن عزیزمون، ایرانه، بهترین وقته که در این مورد با هم حرف بزنیم. بچه ها! امام پس از تبعید از ایران، 11 ماه در ترکیه بودن و بعد از اون مدت 14 سال توی شهر نجف زندگی می کردن. یعنی شاه ظالم اجازه نمی داد که امام به کشور خودش و میون مردمی که دوستش دارن برگرده. پس از اون، امام خوبمون به شهر پاریس، پایتخت فرانسه رفت و مدتی رو هم اون جا زندگی کرد تا این که پس از سال ها مبارزه، روز 12 بهمن 1357 به ایران برگشت و همه رو شاد کرد.

امام در بهشت زهرا

می دونم که امروز خوشحالید و تا حالا کلی هم شیرینی خوردید. همه خوشحالن بچه ها! آخه امروز روزیه که امام عزیزمون به کشور برمی گرده. اون سال ها، یعنی سال های اول انقلاب، همه چشم به راه امام بودن و با اومندش لب های همه ایرانی ها، پر از گل خنده شد. می دونید بچه ها! پس از این که امام وارد فرودگاه مهرآباد شد و اون همه جمعیت رو دید، از همه خواست تا به بهشت زهرابرن تا توی بهشت زهرا، در کنار مزارشهیدانی که برای پیروزی انقلاب جونشون رو فدا کرده بودن، برای مردم حرف بزنه. اون وقت همه مردم که به استقبال امام اومده بودن، به بهشت زهرا رفتن و به حرفای امام گوش دادن. امام اونروز با صدای بلند اعلام کرد: من از ملت دفاع می کنم. اون گفت که ما هرگز از دشمن نمی ترسیم. امام به همه گفت که باید یادشهدای انقلاب همیشه توی ذهنمون باشه. بچه ها شما هم همیشه به یاد شهدای انقلاب باشید.

ترس دشمن از امام

هیچ می دونید آدمای بد همیشه از آدم های خوب و با ایمان می ترسن و از اونا وحشت دارن. بچه های گلم! امام هم یکی ازمردان خوب و با ایمانی بود که دشمنا خیلی خیلی ازش می ترسیدن و دوست نداشتن اون به ایران و به میون مردم برگرده. برای این که با اومدن امام، دیگه اونا نمی تونستن به کارهای بد گذشتشون ادامه بدن، ولی بالاخره به لطف خدا امام عزیز به میهن برگشت و همه آدمای بد مجبور شدن کشورمون رو ترک کنن و باید هم ترک می کردن؛ چون دیو چو بیرون رود فرشته درآید.

یک درس بزرگ

اون روز فرودگاه مهرآباد تهران پر از مردمی بود که از همه جا به استقبال امام اومده بودن. اونا به آسمون نگاه می کردن و منتظر بودن تا هواپیمای حامل امام به زمین بنشینه. بالاخره هواپیما به زمین نشست و انتظار مردم به پایان رسید، ولی پیش از پیاده شدن امام از هواپیما، یه اتفاق افتاد که می تونه برای همه ما یه درس بزرگ باشه بچه ها. وقتی قرار بود امام و همراهانش از هواپیما پیاده بشن، به خاطر احترامی که امام به بزرگ ترها می گذاشتن، صبر کردن تا اول برادر بزرگشون، یعنی آیت اللّه پسندیده، که برای استقبال به داخل هواپیما رفته بودن، پیاده بشن و امام بعد از برادر بزرگترشون از هواپیما پیاده شدن.

جای خالی امام

دوستای گلم! هر سال در چنین روزی، یعنی روز 12 بهمن همه مردم جشن می گیرن و شادی می کنن. چون همه از اومدن امام به میهن خوشحالن. وقتی امام زنده بود، روز 12 بهمن همه مردم به جماران یعنی محل زندگی امام می رفتن و به امامشون تبریک می گفتن، ولی چند سال است که امام دیگه در بین ما نیست. فکر می کنید مردم حالا چطور باید به امام خوبشون تبریک بگن؟ بله بچه ها! حالا هر سال مردم خوب کشورمون روز ورود امام، به کنار مرقدش می رن و باز هم به امام خمینی، رهبرشون می گن که همیشه دوستش دارن وتمام مهربونی ها رو به خاطر می سپارند.


دیداری دوباره

امروز، بیش از این که بیام این جا، احمد رو دیدم. احمد و رضادو تا از بچه های خوب هستن که به کتاب خونه کانون پرورشی میان و اون جا کتاب های زیادی می خونن. اونا درباره پیروزی انقلاب و امام خمینی رحمه الله علیه خیلی چیزها یاد گرفتن، ولی امروز رضا همراه احمد نبود. احمد می گفت رضا امروز با پدرش به مرقد امام رفته. آخه می دونید. رضا خیلی امام خمینی رو دوست داره. چون که با خوندن کتاب ها فهمیده که امام چقدر برای مردم ایران زحمت کشیده. حالا امروز که 12 بهمن، یعنی سالروز ورود امام به میهن اسلامیه، به مرقد امام رفته تا روز ورودش رو تبریک بگه. رضا پسریه که قدر زحمات امامش رو می دونه. شما هم بچه ها! اگه می خواید امامتونو خوب بشناسید، می تونید درباره انقلاب و امام مطالعه کنید و چیزهای زیادی یاد بگیرید.


داستان های دوران تبعید

بچه های خوبم! امام خمینی مدتی از دوران تبعیدش رو در یکی از شهرهای کشور فرانسه به نام نوفل لوشاتو می گذروند. روزهای آخر پیروزی انقلاب، امام تصمیم گرفتن که به ایران برگردن. شب آخری که امام در اون شهر بودن، بعد از نماز مغرب و عشا، همه یارانش رو دور خودش جمع کرد و گفت: «ان شاءاللّه فردا قصد بازگشت به ایران رو داریم. من از دوستانم می خوام که کسی با من به ایران نیاد آخه ممکنه این سفر خطرناک باشه و اتفاقی برامون بیفته. بذارید من تنها به این سفر برم تا اگر اتفاقی افتاد شما آسیبی نبینید». امام همیشه به فکر همه مردم بودن. اون مرد بزرگ می دونست که ممکنه این مسافرت پر از خطر باشه، ولی اون قدر به مردم کشور عشق می ورزید که همه خطرها رو به جون خرید و به ایران اومد. امیدوارم که همیشه حرف های امام و رفتار امام رو به یاد داشته باشیم.


قدردانی از امام

فردای اون شب، قرار بود تا امام از فرانسه به ایران بیاد. مردم شهر کوچکِ نوفل لوشاتو اونقدر به امام علاقه مند شده بودن که تعداد زیادی از اونا با دسته های گل به دیدن امام اومده بودن و از این که امام قصد داشت اون شهر رو ترک کنه، خیلی خیلی ناراحت بودن و حتی گریه می کردن. امام وقتی ناراحتی اونا رو دید بهشون گفت: «من تو این مدت که این جا بودم باعث دردسر شما شدم». وقتی مردم این حرف امام رو شنیدند باز هم به شدت گریه کردن.


همدردی با مردم ایران

بچه ها! امروز می خوام داستان یه فداکاری رو براتون بگم. سال های پیروزی انقلاب که مردم کشورمون هنوز در حال مبارزه با شاه بودن، یعنی سال 1357 توی فصل زمستون هوا خیلی خیلی سرد شده بود و مردم به خاطر کم بود نفت، نمی تونستن خودشون رو گرم کنن و مجبور بودن سرما رو تحمل کنن. توی این سال ها، امام خمینی تو کشور فرانسه در تبعید به سر می برد. وقتی امام شنید که مردم ایران چنین وضعی دارن، با این که توی اون شهر هوا خیلی خیلی سرد بود، دستور داد تا وسایل گرمازا رو از خونه خارج کنن.

امام خوب و فداکارمون می خواست او هم مثل مردم ایران سرما رو تحمل کنه تا به یاد اونا باشه. درود بر رهبر بزرگمون امام خمینی رحمه الله علیه .


امام، عاشق مردم

بچه ها! تا حالا شده مدتی از خونوادتون دور بشید. اگر دور شده باشید، حتما دلتون خیلی تنگ شده و دوست داشتید هر چه زودتر به خونه برگردید. دوستای گلم! امام خمینی هم مدت ها از مردم ایران که مثل خونواده او بودن دور شده بود و خیلی دلش می خواست به ایران، پیش دوستانش برگرده. وقتی یکی از خبرنگارها از امام پرسید، فرودگاه ها بسته شده و اگه شما بخواهید به ایران بگردید، ممکنه آدم های زیادی کشته بشن. آیا باز هم می خواید به ایران برگردید؟ امام خمینی، رهبر بزرگ ما جواب دادن: «من باید پیش برادرهایم باشم تا اگر قرار است که خونم ریخته شود در بین دوستان خودم و همراه با جوان های ایران بریزد».



نگین حلقه مردم

می آید از دور

با یک بغل گل

می آورد او

یک باغ سنبل

بر چهره او

لبخند پیداست

یعنی که امروز

یک روز زیباست

وقتی که آمد

لب ها شکفتند

با رهبر خود

صد نکته گفتند

آن روز رهبر

مثل نگین بود

در حلقه ما

او بهترین بود.


جشن انقلاب

می دونم شمابچه های خوبی که به مدرسه می رید، این روزها تلاش می کنید تا توی تزیین مدرسه به هم کلاسی هاتون کمک کنید. آخه این روزها روزهای پیروزی انقلابه و همه مردم ایران به خاطر این پیروزی بزرگ جشن می گیرن و از خدا برای این لطفش سپاسگزاری می کنن. تمام دانش آموزا، سعی می کنن تا مدرسه رو خیلی زیبا تزیین کنن. اونا می دونن که این جشن، جشن خیلی خیلی بزرگیه. شما چی بچه ها؟ بله همه شما می تونین برای پیروزی انقلابمون جشن بگیرین. شما بچه های کوچولوی گلم هم می تونین روزهای پیروزی انقلاب رو در کنار پدر و مادر یا دوستاتون جشن بگیرید و شادی کنید. دهه فجر بر شما هم مبارک باشه.


خاطرات انقلاب

فاطمه دختریه که داستان های زیادی درباره روزهای انقلاب از پدرش شنیده. آخه پدرفاطمه خانوم یکی از کسایی بوده که توی مبارزه ها و تظاهرات علیه رژیم شاه شرکت می کرده. اون خیلی چیزها درباره امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی می دونه. حالا اون هر وقت به عکس امام نگاه می کنه، داستان هایی رو که پدرش از روزهای انقلاب براش گفته، به یاد میاره. اون می دونه که مردم ایران چقدر امام رو دوست داشتن و همیشه به حرف او گوش می دادن و بالاخره با فداکاری پیروز شدن. اون خیلی دوست داشت می تونست امام رو ببینه، ولی وقتی فاطمه به دنیا اومد، دیگه امام بزرگمون در بین ما نبود، ولی فاطمه یاد و خاطره امام رو همیشه زنده نگه می داره. اون امام و همه مردم مبارز کشور ایران رو دوست داره.


رهبری بی نظیر

بچه ها! شما بچه های گل ایران، می دونید که این روزها، یعنی روزهای دهه فجر، همه جا جشن و سروده و همه به هم تبریک می گن. راستی بچه ها! شما فکر می کنید که راز پیروزی انقلاب چی بود؟ شما فکر می کنید اگه مردم به حرف های رهبری مثل امام گوش نمی دادن. آیا بازم موفق می شدن؟ نه بچه ها. پیروزی انقلاب به خاطر رهبری امام و فداکاری مردم بود. امام هرگز ازدشمن نمی ترسید و با شجاعت مردم رو برای مبارزه راهنمایی می کرد. همه مردم ایران امام رو دوست داشتن و به فرمان های او عمل می کردن. این بود که انقلاب ما پیروز شد و پس از سال ها تونستیم دشمن رو شکست بدیم و آزاد باشیم. پس به روح رهبر عزیزمون درود می فرستیم.


شعارهای مردمی

«مرگ بر شاه»، «درود بر خمینی»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، حتما شما بچه های گلم این شعارها رو این روزها از تلویزیون می شنوید. آره بچه ها. همین طور خیلی شعارهای دیگه ای که مردم، روزهای انقلاب سر می دادن و با شاه مبارزه می کردن. روزهای انقلاب، کوچه پر بود از صدای مردمی که به تظاهرات اومده بودن، زن و مرد، پیر و جوون، کوچیک و بزرگ. همین طور دیوارها هم پر بود از شعارهایی که با رنگ روشون نوشته می شد. بالاخره همه مردم تلاش می کردن تا با فریادها و شعارهاشون، به شاه بگن که باید از ایران بیرون بره؛ چون مردم شاه رو نمی خواستن. پس بچه ها! حالا توی دهه فجر یاد و خاطره همه مردمی که برای آزادی ایران تلاش کردند رو گرامی می داریم.


جشن واقعی

دوستای گلم! می خوام یه سؤال از شما بپرسم. ببینم شما تا حالا مزه پیروزی رو چشیدید یا نه؟ مثلاً فرض کنید چند روز دیگه امتحان دارید. شما برای این که بتونید نمره خوبی توی این امتحان بگیرید. چه کار می کنید؟ خوب معلومه، حتما خیلی خیلی تلاش می کنید تا نتیجه زحمت هاتون رو بگیرید. دوران انقلاب، هم این جوری بود بچه ها؛ مردم اونقدر تلاش کردن و زحمت کشیدن تا تونستن مزد زحمت هاشون رو بگیرن و پیروز بشن. حتما می دونید که این پیروزی چقدرلذت داره نه. واسه همین جشن دهه فجر یه جشن واقعیه. جشن و شادی برای یه پیروزی بزرگ. می دونم که حتما شما هم توی این جشن ها شرکت می کنید. امیدوارم بهتون خوش بگذره و خدا رو هم به خاطراین پیروزی شکر کنید.


حکومت نظامی

خوب گوش کنید بچه ها: «هیچ کس حق نداره از این ساعت به بعد به خیابون ها بیاد. اگر کسی توی خیابونادیده بشه دستگیر می شه.» نه بچه ها. با شما نبودم. این دستوری بود که سربازای شاه تو روزهای پیش از پیروزی انقلاب داده بودند. می دونید به این دستور چی می گفتن؟ شاید شنیده باشید. به این دستور، دستور حکومت نظامی می گفتن؛ یعنی این که بعد از یه ساعت معین، هیچ کس نمی تونست از خونه خارج بشه و اگر کسی از خونه بیرون می رفت، دستگیر می شد و مورد آزار و اذیت سربازای شاه قرار می گرفت. کمی فکر کنید بچه ها! می بینید روزهای انقلاب چه روزهای سختی بوده؟ و مردم چقدر سختی کشیدند تا ما امروز آزاد و سربلند باشیم.


راز بزرگ پیروزی

خوب نگاه کنید دوستای من! این تکه چوب به راحتی تو دستای من می شکنه، ولی این دسته چوب ها رو ببینید، من هر چقدر تلاش کنم نمی تونم اینارو بشکنم. این درسیه که شما از بزرگ تراتون شنیدید و یا توی کتاب ها خوندید. همیشه وقتی یه عده دست به دست هم بِدن، موفق و پیروز می شن. این یه راز بزرگه. یکی از دلیل های پیروزی مردم خوب ما هم همین بود. اونا به این راز بزرگ عمل می کردن؛ یعنی همیشه با هم بودن، و همین باعث پیروزی اونا بردشمن شد. بچه ها دوران انقلاب درس خوبیه برای ما که همیشه یادمون باشه باید وحدتمون رو حفظ کنیم. راستی اگه با هم نباشیم و وحدت نداشته باشیم چه اتفاق های بدی ممکنه بیفته؟


بچه های انقلابی

بچه های گلم! شما اگه تو روزهای انقلاب بودید چیکار می کردید؟ تا حالا به این موضوع فکر کردید؟ می دونم که همه شما دلتون می خواست، اون روزها بودید و همراه با بزرگترهاتون توی تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کردید، ولی حالا هم می تونید بچه های خوب و انقلابی باشید. همین که شما قدر پدرو مادراتون رو که اون روزها بودن و مبارزه کردن بدونید و همین طوربه حرف رهبرتون گوش کنید، مثل اینه که دارید برای پیروزی انقلاب مبارزه می کنید. می دونید چرا؟ چون دشمن هنوز هم منتظره تا ما رو شکست بده، ولی شما بچه های خوب انقلابی می تونید دشمن رو ناامید کنید. با خوب درس خواندن، عمل به دستورات خداوند و تلاش برای پیشرفت، می تونید دشمن رو شکست بدید.


یاد شهیدان

بچه ها حالا چند سالی از اون دوران گذشته. دورانی که شما هنوز به دنیا نیومده بودید. بله دوستای خوبم! از دوران انقلاب حرف می زنم. روزهایی که هزاران نفر جونشون رو برای پیروزی انقلاب فدا کردن و به شهادت رسیدن و حالا در میان ما نیستن تا جشن بزرگ انقلاب رو هر سال تماشا کنن. فکر می کنید وظیفه ما چیه بچه ها؟ ما باید چیکار کنیم؟ بزرگ ترین کار برای قدردانی از این شهیدان بزرگ، اینه که به یاد اونا باشیم و کاری که اونا انجام دادن فکر کنیم. کار بزرگی که ما رو از ظلم و ستم دشمن نجات داد. اونا با شهادت خودشون آزادی رو به ما هدیه دادن. پس درود می فرستیم به روح همه شهدای انقلاب اسلامی و می گیم: در بهار آزادی جای شهدا خالی.


روز شادی امام

بچه ها! امروز روز 19 بهمنه. توی این روز اتفاقی افتاد که باعث شد دل امام شاد بشه. می دونید دوستای کوچولوی من. امروز افراد نیروی هوایی ارتش یعنی خلبان ها و سربازهایی که اون جا خدمت می کردن، پیش امام رفتن و با امام بیعت کردن. می دونید یعنی چی؟ یعنی این که اونا در اون روز اعلام کردن که ما هم با مردم هستیم. اونا هم می خواستن مثل همه مردم که برای پیروزی انقلاب مبارزه می کردن، از این روز به بعد با رژیم شاه مبارزه کنن. و این باعث شد که امام عزیزمون شاد و خوشحال بشه.


روز پیروزی

بچه ها! آی بچه ها! خوب گوش کنید! صدای چیه؟ درختا رو ببینید. پرنده ها رو که چقدر شادن و توی آسمون ایران آزاد پرواز می کنن. کمی فکر کنید. مگه امروز چه خبره؟ بچه ها امروز 22 بهمنه. می دونم که همتون شاد و خوش حالید. آخه امروز روز پیروزی انقلاب اسلامی ماست. روزی که مردم خوب ایران پس از سال ها مبارزه تونستن شاه و رژیم پهلوی رو شکست بدن. پس نه تنها پرنده ها خوشحال و شادن و آواز می خونن که هر ایرانی امروز دلش پر از شور و شادیه. من این روز بزرگ رو به همه شما تبریک می گم.


معنی انقلاب

بچه های خوبم، هیچ می دونید انقلاب یعنی چه؟ من امروز معنی این واژه رو برای شما می گم. اگر کسی که تا حالا کارهای بدی انجام می داده و از این به بعد تصمیم بگیره دیگه کار بدی انجام نده و واقعا آدم خوبی بشه، اون آدم خودشو تغییر داده و یه انقلاب کرده. مردم ما هم بچه ها! وقتی دیدن رژیم شاه ظلم وفساد به راه انداخته و مردم مسلمون و با ایمان رو دوست نداره، به رهبری امام خمینی تصمیم گرفتن رژیم شاه رو شکست بدن تا اوضاع تغییر کنه. پس انقلاب کردن و پیروز شدن. امروز، یعنی 22 بهمن هم روز پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایرانه. این پیروزی بزرگ مبارک باشه.


وقایع روز 22 بهمن

چه غوغایی! کاش بودید و می دیدید بچه ها. اون روز رژیم شاه دستور داد که هیچ کس حق نداره از خونه خارج بشه؛ یعنی حکومت نظامی اعلام کرده بود، ولی رهبر بزرگ انقلاب، امام خمینی رحمه الله علیه که حالا به کشور برگشته بود به مردم گفت که به حکومت نظامی اعتنا نکنن. و به خیابون ها بیان و با تظاهرات، باز هم به رژیم شاه اعتراض کنن. اونوقت بچه ها! فکر می کنید مردم چیکار کردن؟ آره، آره درسته همه مردم به خیابون ها ریختن و به فرمان امام گوش دادن و همه پادگان ها و مکان های نظامی رو از چنگ رژیم شاه در آوردن. حالا دیگه همه جا در اختیار مردم بود. تا این که در پایان اون روز، یعنی روز 22 بهمن همه طعم خوش پیروزی رو چشیدن.


توکل به خدا

بچه ها! احمد پسر کنجکاویه و می خواد همه چیز رو بدونه. دیروز وقتی احمد داشت تلویزیون تماشا می کرد، شنید که مجری تلویزیون، پیروزی انقلاب اسلامی رو به همه مردم تبریک می گه. احمد رو به پدرش کرد و پرسید: پدر چی باعث شد که مردم ما توی انقلاب پیروز بشن. پدر احمد که خودش، تو زمان انقلاب برای پیروزی اسلام، مبارزه کرده بود، لبخندی زد و به عکس امام که روی دیوار قرار داشت نگاه کرد. اونوقت گفت: پسرم! امام خمینی رهبر بزرگی بود که به ما یاد داد با توکل به خداو ایمان می تونیم دشمنامون رو شکست بدیم. احمد اون روز دونست که توکل به خدا و تلاش مردم باعث پیروزی انقلاب ایران شده.


قدردانی از شهیدان

امروز روز 22 بهمنه. دوستای خوبم! امروز یه چیزی شنیدم که می خوام برای شما هم تعریف کنم. امروز صبح وقتی سمیه خانوم که توی کلاس سوم درس می خونه وارد مدرسه شد، دید که خانوم معلم با همه هم کلاسی هاش، شاخه های گلی به دست گرفتن و منتظر اون هستن. بچه ها! شما فکر می کنید اونا می خواستن چه کار کنن؟ بچه ها! می دونید، پدربزرگ سمیه توی روزهای انقلاب شهید شده و حالا که روز پیروزیه انقلابه، همه تصمیم گرفتن به گلزار شهدا برن و از پدربزرگ سمیه که برای آزادی اونا جونش رو فدا کرده قدردانی کنن. آفرین آفرین به بچه های خوب و با ایمان ایران.


روحانیون مبارز

دوستای خوب و گلم! همیشه باید یادتون باشه که از کسایی که برای شما زحمت می کشن و تلاش می کنن قدردانی کنید. امروز هم روز 22 بهمنه، روز پیروزی انقلاب اسلامی. روزی که بالاخره تلاش و کوشش و مبارزه های همه مردم ایران نتیجه داد و با یاری خدا انقلاب ما پس از سال ها مبارزه به پیروزی رسید. بچه ها خوبه بدونید که روحانی های شجاع و با ایمان، نقش خیلی مهمی در پیروزی انقلاب داشتن. اونا بودن که با شجاعت برای مبارزه با دشمن پیش قدم می شدن و به مردم روحیه می دادن تا از رژیم شاه نترسن. پس امروز روزیه که ما باید از روحانی های خوب و شجاع تشکر و قدردانی کنیم. این پیروزی بر همه مبارک باشه.


دشمن شگفت زده

ببینم! تا حالا شده یه اتفاق عجیب رو ببینید و باورتون نشه؟ خوب چه حالتی بهتون دست می ده بچه ها؟ اون روز هم برای دشمن همچین حالتی داشت. روز 22 بهمن رو میگم. روز پیروزی انقلاب. اون روز دشمن نمی تونست باور کنه که مردمی که هیچ سلاحی نداشتن، در مقابل سربازای مسلح رژیم شاه، پیروز بشن. بچه ها! آخه مردم ما فقط با دست خالی و شعارهاشون و توکل به خدا و اتحاد تونستن دشمن رو شکست بدن. دشمنی که همه سلاح ها رو در اختیار داشت. اون روز دشمن، شگفت زده، در حالی که نمی تونست این واقعیت رو باور کنه، عقب نشینی کرد و پا به فرار گذاشت.


روز تبریک

امروز روزیه که واقعا باید به هم تبریک بگیم. به مردم خوب ایران، زنا، مردا، پیرها، جوونا و همه کسایی که توی دوران انقلاب بودن و برای پیروزی انقلاب تلاش کردن. می دونید بچه ها! روز 22 بهمن، وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. دسته دسته مردم پیش امام خمینی رهبر بزرگ انقلاب رفتن و این پیروزی رو به او تبریک گفتن. همین طور از سراسر جهان برای امام خمینی پیام تبریک می فرستادن. آخه اون روز یه روز بزرگ و تاریخی بود.

گرچه در زمستان بود

چون بهار بود آن روز

سرزمین ما ایران

لاله زار بود آن روز


نیایش

بچه ها!

بیاید امروز، یعنی روز 22 بهمن، روز پیروزی انقلاب، دست هامون رو به آسمون بلند کنیم و همه با هم دعا کنیم:

خدایا! انقلاب اسلامی ما رو که برای به دست آوردن اون زحمت های زیادی کشیده شد، حفظ کن.

خدایا! حالا که امام خمینی رهبر انقلاب از بین ما رفته، روح بلندش رو از ما راضی نگه دار.

خدایا! اگه دشمن قصد داره به کشور ما و انقلاب ما آسیب برسونه، خدایا اونو ناامید کن.

خدایا! مابچه های ایران رو یاری بده تا بتونیم راه شهیدان انقلاب رو ادامه بدیم و از انقلاب اسلامی پاسداری کنیم. الهی آمین.


نابودی شب

آمد آن روز پدر

گل لبخند به لب

گفت آمد خورشید

خشک شد چشمه شب

کودک و پیر آن روز

همگی خندیدند

در هوای بهمن

لاله ها رقصیدند

دور شد ابر سیاه

خوب و خوش روزی بود

روز نابودی شب

روز پیروزی بود.

  • حسین توکلی