در شامگاه روز بیست و ششم شهریور سال 1359، صدام، نمایندگان مجلس ملی عراق را برای تشکیل جلسه ای فوق العاده دعوت کرد. پس از تشکیل جلسه، وی پشت تریبون رفت و در سخنرانی مفصلی گفت: «من در برابر شما اعلام می کنم که ما موافقت نامه ششم مارس الجزیره را به طور کامل ملغی می دانیم. »
پنج روز پس از لغو این قرارداد؛ یعنی در ساعت یک و سی دقیقه بعد از ظهر روز سی و یکم شهریور سال 1359، 192 هواپیمای جنگنده نیروی هوایی عراق، به خاک ایران حمله کردند، فرودگاه ها و پایگاه های دوازده شهر بزرگ ایران را هدف قرار دادند و جنگ در زمین، هوا و دریا آغاز شد. در آن روز، صدام به مرکز فرماندهی ارتش آمد تا در اتاق عملیات، از نزدیک در جریان جزئیات نخستین روز جنگ با ایران قرار گیرد؛ روزی که آن را «یوم الرعد»؛ روز صاعقه نامیده بود.
در آن روز، صدام در حالی که چفیه قرمزرنگی به سر داشت و نوار فشنگی به دور کمرش بسته بود، وارد اتاق اصلی عملیات شد. عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق به او گفت: «سرورم! جوانان ما بیست دقیقه پیش به پرواز درآمدند.» صدام در پاسخ او گفت: «نیم ساعت دیگر، کمر ایران را خواهند شکست.
پیش
بینی صدام برای جنگ کوتاه مدت علیه ایران، درست نبود و جنگی را که او آغاز کرد،
2887 روز و در جبهه ای به طول 1200 و به عمق 80 کیلومتر در امتداد مرزهای دو کشور
ادامه یافت
متون ادبی پیرامون دفاع مقدس
عشق یعنی یک استخوان و یک پلاک
سالهای سال تنهای تنها زیر خاک
.
.
.
چشم پاک دختری از جملهای تر مانده است
چشمهای پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهاییاش
عکس بابایش
کنار شعر مادر مانده است
.
.
.
باز هم در دل جنون آغاز شد
زخم میدانهای مین ابراز شد
باز هم مجنون لیلایی شدیم
بعد عمری باز شیدایی شدیم
.
.
.
روییده زتربت شهیدان، گل سرخ
پیغام شهید است به دوران، گل سرخ
تا جان دگر فدا کند رهبر را
روییده هزار باغ و بستان، گل سرخ
.
.
.
رفت و برنگشت و این رسم روزگار ماند
چشم جاده ها هنوز، محو در غبار ماند
این همه شب است و باز، این همه حضور تلخ
فصلهای محکم خالی از بهار ماند
.
.
.
ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
ای شهیدان ، عشق مدیون شماست
هرچه ما داریم از خون شماست
ای شقایق ها و ای آلاله ها
دیدگانم دشت مفتون شماست
.
.
.
شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند
ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم
غافل که شهادت
را جز به اهل درد نمی دهند
.
.
.
دید در معرض تهدید دل و دنیش را
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را
رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر
چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را
.
.
.
رفتن به جهاد نفس راهی است بزرگ
از جبهه گریختن گناهی است بزرگ
ما بر سر پست انقلابیم اکنون
خفتن سر پست اشتباهی است بزرگ
.
.
.
کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالی تو
دلم دوباره گرفته زبیخیالی تو
تو التماس نگاه کدام پنجرهای
که نقش بسته نگاهم به طرح قالی تو
سری که هیچ سرآمدن نداشت، آمد
بلند بود ولیکن بدن نداشت آمد
بلند شد سر خود را به آسمان بخشید
سری که بر تن
خود، خویشتن نداشت آمد
.
.
.
ای دوست به حنجر شهیدان صلوات
بر قامت بی سر شهیدان صلوات
.
.
.
شکر لله شیعه ای نامی شدیم
اهل جمهوری اسلامی شدیم
از خمـینی درس عشق آموختیم
در تنور جنگ و جبهه سوختیم
بیعتی کردیم با سید علی
راه حق در قول و فـعلش منجلی
.
.
.
چفیهی من بوی شبنم میدهد
عطر شبهای محرم میدهد
چفیهی من، سفرهی دل میشود
جمعه، با مهدی، مقابل میشود
.
.
.
در سینهام دوباره غمی جان گرفته است
امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است
تا لحظهای پیش دلم گور سرد بود
اینک به یمن یاد شما جان گرفته است
.
.
.
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد . . .
خوشا آنان که جانان می شناسند
طریق عشق و ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از شهیدان
شهیدان را شهیدان می شناسند
.
.
.
منطق ما ؛ منطق امام حسین (ع) است , اگر دشمن این حقیقت را دریابد
هرگز لحظه ای منتظر خستگی مانخواهد ماند . (شهید آوینی)
.
.
.
بار دیگر لاله ها از خاک روئیدن گرفت
غنچه، پیراهن شکاف انداخت، خندیدن گرفت
نغمه داوود یر دادند مرغان چمن
عطر گل در کوچه های شهرپیچیدن گرفت
.
.
.
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن نهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند