1. تقوا و پاک دامنی:
مهم ترین سفارش امام(علیه السلام) به فرزند
دلبندش، تقوای الهی است، آن جا که می فرمایند: (واعلم یا بنی ان احب ما
انت آخذ به الی من وصیتی تقوی الله2; پسرم، بدان محبوب ترین چیزی که از
میان گفته هایم در این وصیت نامه به آن تمسک می جویی، تقوای الهی و
پرهیزکاری است.)
حصار مستحکم
اهمیت و جایگاه تقوا برای جوانان آن
وقت معلوم می شود که تمایلات و احساسات دوره جوانی مد نظر قرار گیرد. برای
جوانی که در معرض طغیان غرایز و احساسات تند و شکوفایی خواهش های نفسانی و
غریزه جنسی و تخیلات موهوم به سر می برد، تقوا به منزله قلعه و حصار
مستحکمی است که او را از تاخت و تاز دشمنان مصون می دارد و مانند سپری است
که از اصابت تیرهای زهراگین شیاطین باز می دارد. امام علی(علیه السلام) می
فرمایند: (اعلموا عبادالله ان التقوی دار حصن عزیز3; بدانید ای بندگان خد،
تقوا دژی مستحکم و غیرقابل نفوذ است.)
استاد مطهری(ره) می گوید: (نباید
تصور کرد که تقوا از مختصات دین داری است، از قبیل نماز و روزه، بلکه تقوا
لازمه انسانیت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگی حیوانی و جنگلی خارج
شود ناچار است که تقوا داشته باشد.)4
جوان همواره بین دوراهی قرار دارد
و به سوی دو نقطه متضاد کشیده می شود. از یک طرف، ندای وجدان اخلاقی و
الهام الهی او را به سوی خوبی ها سوق می دهد و از طرف دیگر غرایز درونی و
نفس اماره و وساوس شیطانی او را به ارضای خواهش های نفسانی فرمان می دهد.
در این جنگ و گریز تنها جوانی می تواند از این صحنه کشمکش و نزاع بین عقل و
شهوت، خیر و فساد و پاکی و آلودگی به سلامت خارج شود که خود را به سلاح
ایمان و تقوا مجهز کرده و از ابتدای جوانی به خودسازی و جهاد با نفس
بپردازد.
حضرت یوسف(علیه السلام) در سایه همین تقوا بود که توانست با
اراده ای قوی از آزمون سخت الهی سربلند بیرون آید و به اوج عزت نایل شود.
قرآن
مجید رمز پیروزی یوسف(علیه السلام) در عرصه مبارزه با نفس را رعایت دو اصل
مهم و اساسی (تقوا) و (خویشتن داری) می داند و می فرمایند: (انه من یتق
ویصبر فان الله لایضیع اجر المحسنین5; کسی که پرهیزکاری کند و شکیبایی
ورزد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند.)
تقویت اراده
بسیاری از جوانان از ضعف اراده و فقدان قدرت تصمیم گیری شکایت می کنند و برای درمان آن چاره جویی می کنند. آنان می گویند:
برای
ترک عادات زشت و ناپسند بارها تصمیم گرفته ایم اما کم تر موفق شده ایم.
امام علی(علیه السلام) از تقوا به عنوان عامل تقویت اراده و مالکیت نفس که
نقش عمده ای در ترک گناه و عادات ناپسند دارد، یاد می کند و می فرمایند:
آگاه باشید! خطاها و گناهان مانند اسب های سرکش و لجام گسیخته ای هستند که
گناه کاران بر آن ها سوارند و آنان را در قعر دوزخ سرنگون خواهند ساخت و
تقوا همانند مرکب های راهوار و آرامی است که صاحبانشان بر آن ها سوارند و
زمامشان را به دست دارند و آنان را تا بهشت پیش می برند.6
باید در نظر
داشت که این کار شدنی است. افرادی که در این وادی قدم بنهند، مشمول الطاف
خفیه الهی خواهند بود. چنان که قرآن کریم می فرمایند: (والذین جاهدوا فینا
لنهدینهم سبلنا7; آنان که در راه ما جهاد و کوشش می کنند، راه های خود را
به آن ها نشان می دهیم.)
2. فرصت جوانی:
بدون تردید
یکی از عوامل مهم موفقیت و کام یابی، بهره برداری صحیح و اصولی از شرایط و
فرصت های مناسب است، که فرصت جوانی از اساسی ترین آن ها به شمار می رود.
نیروی
معنوی و قوای جسمانی، گوهر گران سنگی است که خداوند متعال در اختیار نسل
جوان قرار داده است. بر این اساس پیشوایان دین همواره بر اغتنام فرصت جوانی
تاکید کرده اند. امام علی(علیه السلام) در این باره می فرمایند: (بادر
الفرصه قبل ان تکون غصه8; پیش از آن که فرصت از دست رود و مایه اندوهت
گردد، آن را غنیمت شمار.) سعدی با الهام از سخنان بزرگان می گوید:
جوانا ره طاعت امروز گیر
که فردا جوانی نیاید ز پیر
قضا روزگاری زمن در ربود
که هر روزش از پی شب قدر بود
من آن روز را قدر نشناختم
بدانستم اکنون که درباختم
امام
علی(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه (لاتنس نصیبک من الدنیا9; بهره ات را
از دنیا فراموش مکن) می فرمایند: (لاتنس صحتک و قوتک وفراغک وشبابک ونشاطک
ان تطلب بها الاخره10; سلامتی و قدرت و فراغ بال و جوانی و نشاط خود را
فراموش مکن، از آن ها در راه آخرت استفاده کن.)
آن حضرت درباره کسانی
که از نعمت جوانی بهره صحیح و کافی نبرده اند، می فرمایند: آن ها در ایام
سلامت بدن سرمایه ای مهیا نکردند و در اولین فرصت های زندگی درس عبرتی
نگرفتند، آیا کسی که جوان است جز پیری انتظار دارد.11
سوال از جوانی
جوانی
و نشاط و بالندگی، نعمت بزرگی است که در روز قیامت از آن سوال می شود. در
روایتی از رسول اکرم(ص) نقل است که فرمود: در قیامت هیچ یک از بندگان، قدم
از قدم برنمی دارند تا از وی چهار سوال شود; از عمرش که آن را در چه راه به
کار انداخته و چگونه فانی کرده است، از جوانیش که آن را در چه راهی پایان
داده است، از اموالش سوال می شود که از چه راهی به دست آورده و در چه راهی
خرج کرده است و از حب و دوستی با اهل بیت از وی سوال می شود.12
رسول
گرامی اسلام(ص) در کنار ایام عمر به طور جداگانه از جوانی نام برده اند که
ارزش اختصاصی جوانی را می رساند. متاسفانه شرایط فوق العاده و فرصت
استثنایی دوران جوانی کوتاه و زودگذر است و بلبل جوانی روزی از شاخسار عمر
خواهد پرید. تا هست قدرش را بدانیم و آن را یک سرمایه شماریم. امام
علی(علیه السلام) می فرمایند:
(شیئان لایعرف فضلهما الا من فقدهما:
الشباب والعافیه13; دو چیز است که قدر و قیمتشان را نمی شناسد مگر کسی که
آن دو را از دست داده باشد: یکی جوانی و دیگری تندرستی.)
3. خودسازی:
بهترین
زمان برای تربیت و خودسازی، دوره جوانی است، زیرا صفحه دل جوان با زشتی ها
و خصلت های ناپسند شکل نگرفته و چراغ فطرت در دلش خاموش نگشته است. امام
علی(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام) چنین می فرمایند: (انما
قلب الحدث کالارض الخالیه ما القی فیها من شیء قبلته فبادرتک بالادب قبل ان
یقسوا قلبک ویشتغل لبک14;
قلب نوجوان مانند زمین خالی است که هرچه در
آن بیفشانی آن را می پذیرد، پس پیش از آن که قلبت سخت شود و فکرت به امور
دیگر مشغول گردد، به تعلیم و تربیت تو مبادرت کردم و همت خود را بر تربیت
تو گذاشتم.)
عادات ناپسند در دوران جوانی ریشه دار نشده است، از این رو
مبارزه با آن سهل و آسان است. جوانان باید از این امتیاز بزرگ به شایستگی
استفاده کنند. امام خمینی(ره) بارها بر ضرورت اصلاح در ایام جوانی تاکید می
کردند. ایشان در یکی از سخنرانی های خود فرمودند: (جهاد اکبر، جهادی است
که انسان با نفس طاغوتی خودش انجام می دهد. شما جوان ها از حالا باید شروع
کنید به این جهاد. نگذارید که قوای جوانی از دستتان برود. هرچه قوای جوانی
از دست برود، ریشه های اخلاق فاسد در انسان زیادتر می شود و جهاد مشکل تر.
جوان زود می تواند در این جهاد پیروز شود. پیر به این زودی نمی تواند.
نگذارید اصلاح حال خودتان را از زمان جوانی به زمان پیری بیفتد.)15
خاربن و خارکن
استاد
مطهری(ره) می گوید: (مولوی مثلی می آورد راجع به این که هرچه انسان بزرگ
تر می شود صفات او قوی تر و ریشه دار تر می گردد. می گوید: مردی خاری را در
معبر مردم کاشت و مردم از این بوته خار دررنج بودند. او قول داد که سال
دیگر آن را بکند و سال دیگر نیز کار را به سال بعد موکول کرد و سال های بعد
نیز به همین ترتیب عمل کرد. از طرفی درخت، سال به سال ریشه دارتر می شد و
از طرف دیگر خود او سال به سال ضعیف تر می گردید; یعنی میان رشد درخت و قوت
او نسبت معکوس برقرار بود. حالات انسان نیز مانند خاربن و خارکن است. روز
به روز صفات در انسان ریشه های عمیق تری پیدا می کند و اراده انسان را ضعیف
تر می کند. قدرت یک جوان در اصلاح نفس خود از یک پیر بیش تر است.)
خاربن در قوت و برخاستن
خارکن در سستی و در کاستن16
باید
جوانان عزیز این هشدار امام علی(علیه السلام) را جدی بگیرند که می
فرمایند: (غالب الشهوه قبل قوه ضراوتها فانها ان قویت ملکتک واستفادتک ولم
تقدر علی مقاومتها17; پیش از آن که تمایلات نفسانی به تجری و تندروی عادت
کنند با آن ها مقابله کن، زیرا اگر تمایلات در تجاوز و خودسری نیرومند
شوند، فرمانروای تو خواهند شد و تو را به هرسو که بخواهند می برند و قدرت
مقاومت در برابر آن ها را از دست خواهی داد.) مولوی می گوید:
زان که خوی بد بگشته ست استوار
مور شهوت شد ز عادت هم چو مار
مار شهوت را بکش در ابتدا
ورنه اینک گشت مارت اژدها18
4. بزرگ منشی:
یکی
دیگر از وصایای امام علی(علیه السلام) به جوانان، پرورش عزت نفس و بزرگ
منشی است، آن جا که می فرمایند: (اکرم نفسک عن کل دنیه و ان ساقتک الی
الرغائب فانک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضا ولاتکن عبد غیرک وقد جعلک
الله حرا19; بزرگوارتر از آن باش که به پستی تن دهی هرچند تو را به مقصود
رساند، زیرا نمی توانی در برابر آن چه از آبرو و شخصیت در این راه از دست
می دهی بهایی به دست آوری، و بنده دیگری مباش که خداوند تو را آزاد آفریده
است.)
حس عزت طلبی یکی از نیازهای اساسی انسان است که خوش بختانه دست
آفرینش بذر آن را در نهاد آدمی افشانده است. بدیهی است که این بذر نیاز به
مراقبت و رشد و شکوفایی دارد. عزت نفس موجب بهره وری فرد از نیروی خرد و به
کارگیری آن در امور زندگی و منشا تکوین شخصیت در انسان است. بی دلیل نیست
که نظام سلطه فرعونی در طول تاریخ برای استثمار دیگران، در گام نخست روح
مکرمت انسانی را نشانه گرفته و شخصیت آنان را تحقیر می کند. قرآن مجید در
این باره می فرمایند: (فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوما فاسقین20;
فرعون قومش را تحقیر کرد، پس آن ها هم از او اطاعت کردند، چون آن ها قومی
فاسق بودند.)
عزت و بزرگواری نفس در گرو اموری است که بدان اشاره می شود:
الف:
ترک گناه: از مواردی که به عزت نفس آدمی آسیب فراوانی می رساند، ارتکاب به
گناه و ناپاکی است. پرهیز و اجتناب از آلودگی به گناه از عوامل دست یابی
به شرافت نفس است. امام علی(علیه السلام) می فرمایند: (من کرمت علیه نفسه
لم یهنها بالمعصیه21; کسی که برای نفس خود کرامت قائل است، آن را با گناه
پست و خوار نمی سازد.) گناهان بزرگ هم چون زن، دروغ، غیبت، فحش و ناسزا با
بزرگ منشی و کرامت نفس تضاد آشکار دارد.
ب: روح بی نیازی: چشم طمع داشتن به مال دیگران و درخواست کمک کردن در غیر موارد اضطرار، شرافت و عزت نفس را مخدوش می کند.
امام
علی(علیه السلام) می فرمایند: (المسئله طوق المذله تسلب العزیز عزه
والحسیب حسبه22; درخواست از مردم، طوق ذلتی است که عزت را از عزیزان و
شرافت را از شریفان سلب می کند.)
ج: نگرش صحیح: عزت و کرامت نفس تا حد
زیادی بستگی به نگرش انسان به خود دارد. کسی که خود را ناتوان جلوه دهد،
مردم نیز او را ذلیل و خوار می بینند. از این رو امام علی(علیه السلام) می
فرمایند:
(الرجل حیث اختار لنفسه ان صانها ارتفعت وان ابتذلها اتضعت23;
ارزش شخصیت هر فردی وابسته به روشی است که اتخاذ می کند. اگر نفس خود را
از پستی و ذلت بر کنار نگاه داشت، به مقام رفیع انسانی نایل می شود و اگر
عزت معنوی خویش را ترک گفت، به پستی و ذلت می گراید.)
اگر در جهان بایدت برتری
نباید که خود پست و دون بشمری
چو خود، خویشتن پست بینی و خوار
دگر از کس امید عزت مدار
د:
پرهیز از گفتار و رفتار ذلت آمیز: کسی که خواهان کرامت و عزت نفس است باید
از هر سخن یا عملی که نشانه ضعف و ناتوانی است، اجتناب کند. اسلام به
منظور تحقق این امر، از تملق و چاپلوسی، شکایت از روزگار و طرح مشکلات
زندگی برای مردم، بلندپروازی های بی جا و حتی تواضع بی مورد نهی کرده است.
هیچ مسلمانی حق ندارد با چاپلوسی که منافی با شرافت و آزادگی است، خویشتن
را آلوده کند. امام علی(علیه السلام) می فرمایند: (کثره الثنإ ملق یحدث
الزهو ویدنی من العزه24; زیاده روی در ستایش و تحسین، تملق و چاپلوسی است
که از یک سو در مخاطب نخوت و تکبر پدید می آورد و از سوی دیگر عزت نفس را
دور می کند). شکایت از زندگی و طرح مشکلات با مردم، به عزت نفس آسیب جدی می
رساند. امام علی(علیه السلام) می فرمایند: (رضی بالذل من کشف ضره لغیره25;
کسی که مشکلات زندگی اش را برای دیگران آشکار کند، در حقیقت به خواری و
ذلت رضایت داده است.)
5. وجدان اخلاقی:
یکی از وصایای
امام علی(علیه السلام) به جوانان، میزان قرار دادن وجدان اخلاقی در معاشرت
اجتماعی است. آن حضرت خطاب به فرزندش چنین می فرمایند: (یا بنی اجعل نفسک
میزانا فیما بینک و بین غیرک26; پسرم، خود را معیار و مقیاس قضاوت بین خود و
دیگران قرار ده.)
نادیده گرفتن این اصل مهم اخلاقی نتیجه ای جز تیرگی
روابط دوستانه نخواهد داشت; همان گونه که التزام به وجدان اخلاقی تضمین
کننده دوستی پایدار و روابط سالم اجتماعی است. اگر در جامعه، تمام افراد
براساس وجدان اخلاقی با یک دیگر معاشرت کنند و به حقوق و منافع و حیثیت
دیگران احترام بگذارند، روابط اجتماعی مستحکم تر و آرامش و امنیت جامعه
تقویت خواهد شد. وجدان اخلاقی، آدمی را چون طبیب به درد و درمان خویش متوجه
و سلامت روان را اعلام می کند. در روایتی آمده است که مردی خدمت رسول
خدا(ص)
رسید و عرض کرد: همه وظایف خود را به خوبی انجام می دهم ولی یک
گناه را نمی توانم ترک کنم و آن رابطه نامشروع است. اصحاب از این سخن
برآشفتند. حضرت فرمود: شما کاری نداشته باشید، من می دانم چگونه با او بحث
کنم. آن گاه فرمود: شما مادر، خواهر و به طور کلی ناموس دارید؟ جوان عرض
کرد: آری. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: آیا می پسندی دیگران
با ناموس و محارم تو چنین روابط نامشروع داشته باشند؟ عرض کرد: خیر. حضرت
فرمود: پس چگونه حاضر می شوی دست به چنین کار نادرستی بزنی؟ جوان سر به زیر
افکند و عرض کرد: دیگر تعهد می کنم که دنبال چنین گناهی نروم.27
هر
انسان مسلمانی وظیفه دارد در برخورد با مردم از ندای درونی خود پیروی و به
مقتضای وجدان عمل کند. امام سجاد(علیه السلام) می فرمایند:
حق مردم آن
است که از آزار آن ها خودداری کنی و چیزی را برای آنان دوست بداری که برای
خود دوست می داری و نپسندی آن چه را برای خود نمی پسندی.28
اسلام با
توجه دادن به وجدان اخلاقی می کوشد تا افراد بشر در باطن خود مراقبی
بگمارند تا آن ها را از تجاوز و آزار به دیگران حتی در حالت خشم و دشمنی
باز دارد. بر این اساس قرآن مجید به نفس لوامه که همان وجدان است، قسم یاد
کرده و می فرمایند: (لااقسم بیوم القیامه ولااقسم بالنفس اللوامه29; سوگند
به روز رستاخیز و سوگند به جانی که آدمی را در مورد عصیان و ارتکاب گناه
سرزنش و ملامت می کند). روان شناسان این نیروی سرزنش کننده باطنی را وجدان
اخلاقی می نامند.
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
6. تجربه اندوزی:
استفاده
از تجارب دیگران از جمله مواردی است که در وصایای امام علی(علیه السلام)
دیده می شود. آن حضرت می فرمایند: (اعرض علیه اخبار الماضین و ذکره بما
اصاب من کان قبلک من الاولین و سر فی دیارهم و آثارهم فانظر فیما فعلوا و
عما انتقلوا و این حلوا و نزلوا30; اخبار گذشتگان را بر قلبت عرضه کن و آن
چه را که به پیشینیان رسیده به یاد آر، در دیار و آثار مخروبه آن ها گردش
کن و درست بنگر آن ها چه کرده اند. ببین از کجا منتقل شده اند و در کجا
فرود آمده اند.)
هرچند آحاد جامعه به راهنمایی افراد آزموده و استفاده
از تجارب دیگران نیازمندند اما جوان به دلایل مختلف نیاز بیش تری به شناخت
تاریخ و تجارب به دست آمده از سرگذشت پیشینیان دارد، زیرا:
اول، جوان
به مقتضای سن کم خود، دارای ذهنی خام و عاری از تجربه است. او سرد و گرم
روزگار را نچشیده و با مشکلات و دشواری های کم تری در زندگی رو به رو شده
است، که گفته اند:
(آن چه را که جوان در آیینه می بیند پیر در خشت خام
بیند). از این رو بعضی مواقع فشار مشکلات، آرامش درونی جوان را مختل می کند
و او را به افسردگی یا تندخویی می کشاند.
ثانی، تخیلات موهوم که از
ویژگی های دوران جوانی است، چه بسا جوان را از شناخت حقیقت باز دارد.
تجربه، پرده های وهم و پندار را پاره می کند و انسان را به واقع رهنمون می
سازد.
امام علی(علیه السلام) می فرمایند: (التجارب علم مستفاد31; تجارب بشر، دانش سودمندی است.)
ثالث،
جوان با وجود برخورداری از منبع سرشار هوش علمی و فنی و قابلیت کسب مهارت
های گوناگون، به دلیل نداشتن تجارب زندگی فاقد هوش اجتماعی است. از این رو
در معرض تصمیم های نسنجیده و زیان بار و افتادن در دام دیگران قرار دارد.
امام علی(علیه السلام) می فرمایند: (من قلت تجربته خدع32; کسی که تجربه اش
کم و ناچیز باشد، فریب می خورد.)
در سایه تجربه، اشتباه به حداقل می
رسد. امام علی(علیه السلام) می فرمایند: (من کثرت تجربته قلت غرته33; کسی
که تجربه اش زیاد باشد، کم تر فریب خورد.)
آن چه می تواند مددکار جوان
در ایام سخت و عبور از مراحل دشوار زندگی باشد، بهره برداری از تجارب کسانی
است که خود در طول زندگی این منازل پرخطر را طی کرده و به سلامت از آن ها
گذشته است. امام علی(علیه السلام) می فرمایند: با مردان آزموده هم نشین باش
که آن ها متاع پرارج تجربه های خود را به گران ترین بها یعنی فدا کردن عمر
خود تهیه کرده اند و تو آن متاع گران قدر را با ارزان ترین قیمت (با صرف
چند دقیقه) به دست می آوری.34
عبرت از تاریخ
یکی از مصادیق بارز
تجربه اندوزی، مطالعه سرگذشت پیشینیان و تار یخ امم سابق است. تاریخ آیینه
ای است که گذشته را نشان می دهد و حلقه رابط بین حال و گذشته و چراغ راه
آینده است. استاد مطهری(ره) می گوید: (انسان همان طور که از مردم هم زمان
خود ادب و راه و رسم زندگی می آموزد و احیانا لقمان وار از بی ادبان ادب می
آموزد که مانند آن ها نباشد، به حکم همین قانون از سرگذشت مردم گذشته نیز
بهره می گیرد. تاریخ مانند فیلم زنده ای است که گذشته را تبدیل به حال می
نماید.)35
مشابهت سرنوشت ملت ه، همگان به ویژه نسل جوان را به مطالعه
تاریخ فرا می خواند. امام علی(علیه السلام) می فرمایند: برای شما در تاریخ
قرون گذشته درس های عبرت فراوانی وجود دارد. کجایند عمالقه؟ کجایند فرزندان
آن ها؟ کجایند فرعون ها و فرزندانشان؟36
7. آداب معاشرت و دوستی:
شکی
نیست که بقا و دوام دوستی منوط به رعایت حدود دوستی و آداب معاشرت است.
دوست گرفتن آسان است اما نگه داری آن مشکل تر است. امام علی(علیه السلام)
در قسمتی دیگر از نامه مبارک خود به نکات ظریفی که موجب پایداری پیوند
دوستی است، اشاره می کند و می فرمایند: ناتوان ترین مردم کسی است که از
دوست گرفتن عاجز باشد و ناتوان تر از او فردی است که دوست را از دست
بدهد.38
بعضی جوانان از عدم ثبات و ناپایداری روابط دوستانه شکایت می
کنند، که دلیل عمده آن رعایت نکردن حدود دوستی و افراط و تفریط در رفاقت
است. به طور یقین عمل به دستورات و نصایح سودمند امام علی(علیه السلام) می
تواند در حل این مشکل کارساز باشد.
محورهای کلی سخنان امام علی(علیه السلام) در این قسمت عبارت است از:
الف)
اعتدال در دوستی: افراط در دوستی و تجاوز از حریم اعتدال در دوران جوانی
کم وبیش دیده می شود، و دلیل آن انگیزه عاطفی و احساسات دوران جوانی است.
این عده از جوانان در ایام دوستی به رفیق خود بیش از حد ابراز علاقه و محبت
می کنند و در ایام جدایی بیش از حد ابراز مخالفت و دشمنی می کنند تا جایی
که ممکن است به کارهای خطرناکی دست بزنند. توصیه امام علی(علیه السلام)
میانه روی در رفاقت است. آن حضرت می فرمایند: با دوست مورد علاقه ات به
مدارا اظهار دوستی کن، شاید روزی دشمنت گردد و در اظهار بی مهری به کسی که
بر او خشم گرفته ای مدارا کن، چه بسا ممکن است دوستت گردد.38 در این نامه
نیز آن حضرت می فرمایند:
اگر خواستی رابطه ات را با برادرت قطع کنی
راهی را برایش بگذار که اگر روزی خواست برگردد، راه بازگشت داشته باشد.
سعدی در این باره می گوید: (هر آن سری که داری با دوست در میانه منه، چه
دانی که وقتی دشمن گردد و هر گزندی که توانی به دشمن مرسان، باشد که وقتی
دوست شود.)39
ب) محبت متقابل: دوستی و رفاقت براساس محبت متقابل است.
اگر یکی از دو طرف خواهان برقراری رابطه و دیگری بی میل باشد، نتیجه ای جز
ذلت و خواری مشتاق دوستی نخواهد داشت. از این رو امام علی(علیه السلام) در
نامه مبارک می فرمایند: (لاترغبن فیمن زهد عنک40; به کسی که به تو علاقه
ندارد، ابراز علاقه مکن.) شاعر می گوید:
چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی
وگرنه مهربانی درد سر بی
ج)
حفظ رابطه دوستی: امام علی(علیه السلام) به حفظ رابطه دوستی تاکید می ورزد
و از عواملی که موجب تحکیم آن می شود، یاد می کند و می فرمایند: اگر رفیقت
امساک ورزید، تو بذل و بخشش داشته باش و هنگام فاصله گرفتن او، تو نزدیک
شو و هنگام سخت گیری او، نرمش داشته باش و هنگام ارتکاب گناه و خط، عذرش را
بپذیر. اما از آن جا که بعضی ظرفیت کمی داشته و بزرگواری و احسان را حمل
بر حقارت دیگری و زرنگی خود می کنند، آن حضرت می فرمایند: در همه این موارد
موقع شناس باش و برحذر باش از این که آن چه گفته شد در غیر محلش قرار دهی
یا درباره کسی که اهلیت ندارد به انجام برسانی.
نکته دیگر نصیحت کردن
به رفیق و خیرخواهی برای او است. آن حضرت می فرمایند: خیرخواهی ات را به
دوستت خالص کن، خواه خوش آیند دوستت باشد و خواه خوش آیند او نباشد.41
پی نوشت ها:
1 زین العابدین قربانی، اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی، ص58.
2 نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 31.
3 همان، خطبه 156.
4 ده گفتار، ص14.
5 یوسف (12) آیه 90.
6 نهج البلاغه، خطبه 16.
7 عنکبوت (29) آیه 69.
8 نهج البلاغه، نامه31.
9 قصص (28) آیه 77.
10 بحارالانوار (چاپ بیروت) ج68، ص177.
11 نهج البلاغه، خطبه82.
12 بحارالانوار، ج74، ص160.
13 غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص183.
14 نهج البلاغه، نامه 31.
15 آیین انقلاب اسلامی، ص203.
16 نقل از: استاد مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص79.
17 غررالحکم و دررالکلم، همان، ص392.
18 مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص327.
19 نهج البلاغه، همان.
20 زخرف (43) آیه 54.
21 غررالحکم و دررالکلم، ج5، ص357.
22 همان، ج2، ص145.
23 همان، ص77.
24 همان، ج4، ص595.
25 همان، ص93.
26 نهج البلاغه، همان.
27 زین العابدین قربانی، همان، ص274.
28 بحارالانوار، ج71، ص9.
29 قیامه (75) آیه 1و2.
30 نهج البلاغه، همان.
31 غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص260.
32 همان، ج5، ص185.
33 همان، ص214.
34 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، (قم، منشورات مکتبه آیه الله العظمی مرعشی نجفی، چاپ دوم) ج20، ص335.
35 مجموعه آثار، ج2، ص372.
36 نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه181.
37 بحارالانوار، ج74، ص278.
38 نهج البلاغه، قصار260.
39 گلستان سعدی، باب8.
40 نهج البلاغه، نامه 31.41 همان.