سینه عاقل مخزن اسرار اوست
حضرت علی (ع) می فرمایند سینه عاقل مخزن اسرار اوست و این یعنی اینکه انسان در درونش اسراری دارد که مصلحت نیست دیگران از آن باخبر باشند. سِر آن چیزی که ضرر دارد که دیگران آن را بدانند و جایش در سینه انسان است و نباید انسان آن را به دیگران بگوید، اما انسانهای کم ظرفیت نمی توانند حافظ اسرار باشند.
حضرت علی (ع) می فرمایند: «اگر کسی عاقل باشد سرش را به کسی نمی گوید.» امیرالمؤمنین (ع) در نامه 31 نهج البلاغه می فرماید: « هر انسانی بهتر از دیگران حافظ سِر خودش است.» اگر ما توقع داریم کسی سِر ما را نگه دارد چرا خودمان سِر مان را نگه نمی داریم و از دیگران توقع داریم.بهترین جای سِر سینه خود فرد است. در بیانی است که کلام در بند توست. تا نگفتی سخن اسیر تو ست. وقتی تو سخنی را گفتی اسیر سخنت می شوی. حال اسرار گاهی فردی، گاهی خانوادگی، گاهی اداری و گاهی مربوط به دوستان و گاهی مربوط به کشور و گاهی مربوط به دین است.انسان اگر اسرار کشورش را به کسی بگوید خیانت کرده. اسرار دینی را هم نباید گفت، برخی چیزها اسرار دینی است، یعنی مطالبی است که افراد ناآشنا به دین آمادگی و ظرفیت پذیرش آن را ندارند، و وقتی به آنان بگوییم پس می زند یا عواطفش جریحه دار می شود و جنگ مذهبی راه می افتد و نباید گفت.
چهره گشاده دام دوستی است
جمله بعدی حضرت علی (ع) این است که چهره گشاده دام دوستی است. یعنی اگر علاقه مند هستیم که دوست داشته باشیم؛ آسان ترین و کم هزینه ترین راه جذب دوست این است که انسان چهره اش گشاده باشد. همه انسانها از چهره گشاده لذت می برند. محبوب بودن چیزخوبی است و منفور بودن بد. اگر منفور بودن به خاطر خداست، عیب ندارد. اگر به وظایف دینی مان عمل می کنیم ما را دوست ندارند می گوییم الحمدلله که به خاطر حق و حقیقت داریم غرامت می پردازیم. اما گاهی به خاطر خلق بدمان ما را دوست ندارند این ضعف است و ناپسند. در زیارت امین ا... می خوانیم خدایا مرا هم در زمین و هم در آسمان محبوب کن.
در روایت داریم لبخند زدن ثواب دارد. سلام کردن تکمیل حلقه دوستی است. محبت، احسان و هدیه دادن هم از جمله راه های دیگر است. همچنین در کلمات قصار امیرالمؤمنین(ع) می خوانیم که بی عرضه ترین افراد کسانی هستند که نمی توانند دوست برای خودشان کسب کنند و بی عرضه تر از آنان افرادی هستند که دوستی که به دست آورده اند را نمی توانند نگه دارند.
تحمل کردن، قبر زشتیهاست
جمله بعدی این است که هر انسانی عیبهایی دارد و دوست ندارد کسی عیبهایش را بداند. بعضی مراقب زبانشان نیستند و عیبهایشان آشکار می شود و برخی کم تحمل هستند و زود عصبانی می شوند و عیبهایش آشکار می شود.
امیرالمومنین (ع)می فرماید: عصبانیت نوعی دیوانگی است و دلیلش این است که بعد فرد پشیمان می شود و اگر پشیمان نشود معلوم است دیوانگی اش مستحکم شده است. هر انسانی را مطابق با ظرفیتش ببینیم. بچه اهل شلوغ کردن است، آن کسی که از بچه توقع دارد مثل یک انسان بزرگ و با ادب رفتار کند این آدم بزرگ خودش بچه است؛ چون شرایط آن کودک را درک نکرده است.
سرانجام از خود راضی
حکمت بعدی که حضرت علی (ع) به آن اشاره داشته اند این است که هرکس از خودش راضی است خشم گیرندگان بر او زیاد می شوند. توجه به این سخن یکی از نکاتی است که کمک می کند انسان منفور نشود. یکی از دلایل از خود راضی بودن این است انسان خودش را مقایسه کند با کسانی که سطحشان پایین تر است وقتی این کار را انجام می دهیم تصور می کنیم کسی از ما بهتر نیست.
صدقه، دارویی سودمند
در حکمت هفتم حضرت امیرالمؤمنین(ع) عنوان کرده اند صدقه دارویی سودمند است و اعمالی که بندگان در دنیا انجام می دهند در قیامت مقابل چشمان قرار می گیرد. صدقه یعنی پولی که از سر صداقت به مؤمنی به خاطر خدا داده می شود. صدقه داروی چه دردی است؟ مرض پول دوستی و بخل، مرض کم ظرفیتی، حواس پرتی در نماز و خشونت را با صدقه می توان درمان کرد.
بخش دوم سخن مولا اشاره دارد به بحث تجسم عمل که روز قیامت انسان عمل را می بیند. انسان تعجب می کند روز قیامت که این چه نامه عملی است که همه چیز درآن ثبت است. گاهی انسان پول ندارد و گفته اند هرکار خیری خاصیت صدقه را دارد. سلام کردن هم داروی مرض تکبر است. پول می خواهید بدهید که دیگران را خوشحال کنید، گاهی با سلام هم آنها را می توانید خوشحال کنید.
البته آنکه پول دارد نگوید پس از این من فقط سلام می کنم. این برای کسی است که پول ندارد. آنکه پول دارد هم سلام کند هم صدقه بدهد. کسی که پول ندارد می تواند به شکلهای مختلف به دیگران کمک کند.صدقه سپر وسوسه های شیطان است، امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 192فرموده است:«خدا با زکات حفاظت می کند در برابر وسوسه های شیطان». صدقه با سه چیز باطل می شود منت، اذیت و ریا کردن. صدقه ریایی، داروی سودمندی نیست شرط دارد؛ مثلاً همه آنچه را پدر به خانه می آورد ثواب صدقه دارد، به شرطی که منت نگذارد.
شگفت زده شوید از انسان
در نهج البلاغه آمده است شگفت زده شوید از انسانی که با چشمی که از پیه تشکیل شده است می بیند با یک تکه گوشت که زبانش باشد حرف می زند و با استخوان می شنود و با شکافی که درونش هست تنفس می کند.
می گوید تعجب کنید برای اینکه از بس این نعمتها پیوسته همراه انسان در زندگی بوده عادی شده است و دیگر انسانها تعجب نمی کنند. همان طور که امکانات زندگی امروزی برای ما شگفت انگیز نیست، اما برای انسانی که 100 سال پیش زنده بوده موجب تعجب است. یکی از چیزهایی که باعث می شود انسان در مقابل شگفتی های زندگی تعجب نکند عادت کردن و انس گرفتن است. حضرت می خواهد بگوید این نشانه خداست.
آیات درونی انسان هم دو بخش است: بخشی مربوط به جسم و بخشی مربوط به روح ماست. این خیلی جالب است که این چشم شگفت انگیز وسیله دیدن است، اما خود این چشم نمی بیند، چون وقتی انسان می میرد چشم سالم است، اما نمی بیند و در حقیقت این روح است که می بیند. بنابر این وقتی ما خوابیم و چشمانمان بسته است خواب می بینیم.