امام زمان علیه السلام در غیبت کبرى چه مسوولیتهایی را بر عهده دارند؟
پاسخ :
شرح پرسش:
امام زمان علیه السلام در غیبت کبرى چه مسوولیتهایی را بر عهده دارند؟ و به چه کارها و اعمالى اشتغال دارند؟ و این عمر طولانى را در چه شغل و عملى مىگذرانند؟ و در برابر جوامع و افراد و شیعیان، چه برنامهاى را اجرا مینمایند؟
پاسخ:
در غیبت کبرى کارها و مشاغل و مسوولیتهاى امام زمان علیه السلام بسیار حساس و مهم است و اگر چه تصرف و بسط ید و حکومت ظاهرى بر اوضاع ندارند و رتق و فتق امور را دیگران در اختیار گرفته و نظام حکم و اداره را به خود اختصاص داده و بندگان خدا را استضعاف و استعباد مىکنند، مع ذلک امام علیه السلام ناظر بر اوضاع مىباشند و عنایتهایى دارند و تصرفاتى مىنمایند. و بالجمله شؤون امامت و رهبرى و زعامت را در حدود امکان متصدى شده و وظایف خود را به نحو احسن و اکمل انجام مىدهند، خلاصه، عمر طولانى ایشان در اطاعت خدا مىگذرد، هم تکالیف فردى خویش را انجام مىدهند و هم بر حسب حکایات متواتر، تکالیف اجتماعى را، آنچه مقتضى و مصلحت باشد، انجام مىدهند، مانند هدایت اشخاص، یارى دادن مؤمنین بر مخالفین در بحث و احتجاج، حل مسائل مشکل، نصیحت و موعظه افراد، شفاى امراض، هدایت گم شدگان و رساندن آنها به مقصد، تعلیم ادعیه، کمک مالى به نیازمندان، فریادرسى گرفتاران و درماندگان و زندانیان، یارى بیچارگان، که بیشتر این اعمال در ضمن ظهور معجزات، از آن حضرت صادر شده است.(1)
یکى از امورى که نشانه تصرف آن حضرت در قلوب و توجه نفس قدسى و اثر عنایت ایشان است، همین بقاء سازمان رهبرى و تشکیلات علمى و تبلیغى شیعه، فعالیت حوزههاى علوم دینى و تألیف کتابها، مجالس تبلیغ، استمرار رشته اجتهاد و استنباط احکام و تأییداتى است که على الدوام علماء و فقها از آن برخوردارند که در واقع اگر چه رسما حکومت از فقها که از جانب امام علیه السلام حکام شرعى مىباشند غصب شده است، مع ذلک حکومت آنها بر قلوب باقى است و موارد اطاعت اختیارى جامعه شیعه از علما، به مراتب بیشتر از موارد اطاعت اجبارى آنها از رژیمى است که در هر منطقه و ناحیه برقرار است و از راه ناچارى از آن اطاعت مىنمایند. اگر با دقت ملاحظه شود، رژیم رهبرى امام علیه السلام به واسطه علما در سر تا سر زمین، در هر نقطهاى که یک نفر شیعه باشد، مورد قبول و احترام است، و حاکم همه، شخص حاکم الهى، یعنى حضرت صاحب الزمان علیه السلام مىباشد.
مسأله این است که تأسیسات رهبرى شیعه که با یک تعبیر بسیار کوتاه و غیر جامع و نارسا، در زمان ما آن را روحانیت و جامعه روحانیت مىگویند - با تمام موانعى که از آغاز عصر غیبت کبرى تا حال براى بقاء و عرض وجود- و اجراى بر نامهها و مداخله در کارها و امر به معروف و نهى از منکر، مبارزات ایجابى و سلبى، تربیت علما و هدایت جوامع شیعه، داشته است، در هر عصر و زمان به عنوان قوىترین بنیاد، وظایف بزرگى را انجام داده و حافظ شیعه از انقراض بوده و هست.
هیچ جمعیت و هیأتى، مثل جامعه روحانیت، هدف تیرهاى خطرناک بیگانگان داخلى و خارجى نبوده و نیست. فرق مختلف و اقلیتهایى که بیگانگان آنها را به وجود آورده، یا فعلا به مزدورى و خیانت گرفتهاند، با روحانیت، سخت دشمن هستند، و از زدن هیچ ضربت کشندهاى به این جامعه خوددارى نمىکنند و حتى با تهمت و بهتان و افترا مىکوشند تا اذهان عوام و جوانان را نسبت به آنان مشوب، و ایمان مردم را به آنها ضعیف سازند.
تبشیر و استعمار و الحاد و کمونیسم و مکتبهاى مختلف، همه با این طبقه به شدت وارد پیکار شدهاند، و تمام امکانات مادى و قوایى را که دارند در این پیکار وارد کردهاند، و پولهاى گزاف و مبالغ سرسام آورى که در راه از پاى درآوردن روحانیت، و تزلزل آن صرف مىشود، بیش از حد تصور است.
فقط گاهى آمارهایی که از دستشان درمىرود و منتشر مىشود، به ما نشان مىدهد که بیگانگان خصوصا حکومتهاى آنها، تا چه حد از اسلام و نفوذ علماى اسلام در قلوب مردم نگران هستند و آن را ضد منافع خود و مانع در استیلاى آنان بر مسلمانان و معادن و ذخائر آنها مىدانند.
از یک سو زورمندان و طبقه حاکمه که همواره مىخواستهاند به شکل یک واحد ممتاز، انسانها را استعباد نمایند و حکومت فردى داشته باشند و از دیگران حق اظهار رأى و حقوق انسانى دیگر را سلب نمایند و مردم را به تعظیم و تکریم خود و اظهار کوچکى و تملقهایى که ننگ انسانیت است وادار نمایند این طبقه را براى این مقاصد کثیف، خطر مىدانستند و براى محو آنها و بىثمر ساختن تبلیغات و اعتراضات آنها، فعالانه کوشش مىکردند و حتى اگر مىتوانستند اشتباه کارى کنند، افرادى را مىساختند و تحت عناوین و القابى در برابر جامعه روحانیت به اسم عالم و روحانى معرفى مىکردند!
این اقویا و حکومتها، از ظهور مفاهیم اسلامى و روشن شدن حقایق قرآن سخت بیمناکند، زیرا آنجا که قرآن است و آنجا که اسلام است و آنجا که نداى برابرى و مساوات «ان اکرمکم عند الله اتقاکم(2)؛ همانا گرامىترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شما است.» بلند است، و آنجا که بانگ «و لقد بعثنا فى کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت(3)؛ و همانا ما در میان هر امتى پیغمبرى فرستادیم تا به خلق ابلاغ کند که خداى یکتا را بپرستید و از بتان دورى کنید.»
شب و روز به گوشها مىرسد، براى حکومت فردى و این تشریفات و تکریمها و فرد پرستىها و این امتیازات و این همه فاصلهها و جداییها، جایى و حسابى نیست. و این روحانیت است که رساندن و ابلاغ این نداها، و پیاده کردن این برنامهها را به عهده گرفته است.
از سوى دیگر مىبینیم روحانیت شیعه چون به اصطلاح امروز دولتى نیست یعنى نمىتواند در نظامات غیر اسلامى (که متأسفانه در همه نقاط دنیا مسلط هستند) خود را ادغام کند که از آنها حقوق و بودجه بگیرد، و مجرى برنامههاى خاص و معین شده باشد.
اگر چه در نظام اسلامى همه چیز تحت نظر حکومت و نظام اسلام است و رهبر اسلام بر همه امور نظارت دارد، و باید حسن جریان تمام رشتهها را کنترل کند و اداره نماید که از جمله رشته تبلیغات و ارشادات و علوم اسلامى و گسترش دادن آن در بین تمام مردم است بهطورى که همه و همه، در مسائل اسلامى وارد گردند، و محققان عالی قدر بتوانند به تحقیق و بررسى مشغول باشند.
اکنون که رسما نظام اسلام بر تمام دنیا حاکم نیست، و نفوذ اسلام و برنامههاى آن در نفوس باقى است، روحانیت و به عبارت دیگر: روایات احادیث اهل بیت علیهم السلام به صورت صنف خاصى شکل گرفته است، و در حقیقت از نظر هر فرد شیعه متوجه و آگاه، روحانیت همان نقش هیات حاکمه را که باید ناظر بر اوضاع و تربیت و تعلیم و حسن جریان تمام امور باشد، اجرا مىنماید، ولى هر وقت نظام اسلامى رسما در تمام دنیا یا در یک جامعه پیاده شود، روحانیت به این شکل فعلى باقى نخواهد ماند که ما در اینجا در مقام تفصیل و شرح این بحث نیستیم.
مقصود این است که روحانیت از جنبه بودجه و قوه و نظام مالى، نظامى که نیروى انتظامى و قوه مجریه رسمى آن را اجرا نماید ندارد، و این خود مردم هستند که با کمال اختیار و بدون این که تحت فشار مطالبه مأمور و بازپرس و بازرس و اداره تشخیص مالیاتها و ادارات وصول و جرائم باشند، وجوه شرعیه خود را تمام و کمال، بدون این که یک ریال کمتر بدهند، با نهایت خلوص نیت و با افتخار، ادا مىکنند.
و عجیب این است که تبلیغاتى علیه پرداخت وجوه شرعى به علما و مراجع در سطوح مختلف و به عناوین بسیار و بهطور گسترده ادامه دارد، مع ذلک تأثیرى نمىکند و توجه مردم به پرداخت این وجوه و تقویت بنیه مالى دستگاه رهبرى تشیع، هر روز بیشتر مىشود.
آرى دشمنان مىدانند که یکى از راههاى مؤثر در از کار انداختن روحانیت و تعطیل حوزهها و جلوگیرى از نشر معارف اسلام و تربیت علما و محققین روحانیت، استخدام کردن و دستگاهى و دولتى کردن افراد روحانى و تضعیف بنیه مالى اسلام مىباشد، از این جهت با حملات زبانى و قلمى و عملى، و تهمت و افترا و انتشارات فریبنده، مىکوشند تا سازمان رهبرى اسلام و مراکز فکرى و تحقیقى و ثقل روحانیت را نیازمند سازند، و همکاریهاى مالى مردم را قطع کنند، ولى آنچه ملاحظه مىکنیم هر چه سعى مىکنند با وسایل مختلف سمعى وبصرى تبلیغى که در دست دارند، مردم را از پرداخت وجوه شرعى و سهم مبارک امام علیه السلام (که پر برکتترین و مقدس ترین وجوه است) باز دارند، رغبت مردم به پرداخت آن وجوه بیشتر مىشود و روز به روز وضع مالى حوزههاى علمیه، و کمکهاى مالى به مبلغین، محکمتر و زیادتر مىشود.
چرا؟ براى این که خدا مىفرماید: «یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون(4)؛ مىخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند ولى خداوند، تمام کننده نورش مىباشد هر چند کفار، اکراه داشته باشند.»
چرا؟ براى این که قلوب، در تحت تصرف ولایتى امام علیه السلام قرار دارد(5) و هر چه دشمنان بخواهند با تمهیدات و نقشهها قلوب را از علما و نواب امام علیه السلام منصرف سازند، نمىتوانند.
باید این چراغ روشن بماند و حجتهاى امام علیه السلام در بین مردم باقى بمانند، و همان طور که خدا زمین و خلایق را بدون حجت نخواهد گذارد، امام علیه السلام نیز مردم و شیعیان را بدون حجتى از جانب خود نخواهد گذاشت، و این رشته نیابت و هدایت و حکومت از جانب امام علیه السلام همان طور که از آغاز و از عصر غیبت کبرى تا حال منقطع نشده، تا زمان ظهور آن حضرت نیز منقطع نخواهد شد: «لئلا یکون للناس على الله حجة(6)؛ تا مردم بر علیه خداوند حجتى نداشته باشند.»
حاصل این که امام علیه السلام در عصر غیبت بر امور نظارت دارند، و بهطور مطلق از کارها کنارهگیرى ندارند.
اگر گفته شود: حال که چنین است، اگر چه ظهور کلى حضرت صاحب الامرارواحنا فداه متوقف بر حصول شرایط و مقدمات و اذن خداوند متعال است، ولى اگر این گونه مداخلات و توجیهات و مقابلات و تشرف دادن اشخاص به سعادت لقاء و شرفیابى به حضور آن حضرت بیشتر باشد، که یک ظهور جزیی همیشه در بین باشد، اصلاحات مهمى انجام خواهد شد و بسیارى از مصالح تأمین و مفاسد زیادى دفع مىگردد.
مثلا اگر آن حضرت با علما و زعما، به نحوى که او را هنگام ملاقات نشناسند و بعد بشناسند، دیدارى کند و آنها را راهنمایى بنماید، جریان امور مستقیم مىشود، پس چرا چنین برنامهاى نیست؟ البته خود آن حضرت داناتر به وظایف خود هستند و آن چه را وظیفه دارند و به مقدارى که مصلحت باشد، این کارها را انجام مىدهند و یقینا به هر نحو عمل فرمایند، همان عین وظیفه و مصلحت است.
پاسخ این است که: سخن تمام همین است که گفته شود وظایف و تکالیف حضرت بیشتر از آن چه انجام مىدهند نیست، و آن حضرت، عالم به مصالح و موارد هستند، و در حدودى که مصلحت باشد و به نظام غیبت و تربیت امت و آماده ساختن آنها براى ظهور کلى، خلل وارد نشود، اقدام مىفرمایند.
و اگر بنا باشد که امور تحت نظر مستقیم ایشان قرار بگیرد و استناد علما و خواص، و بلکه عوام، در اعمال و اقدامات به راهنماییهاى شخصى و خاص ایشان باشد، یک باب دیگر باز مىشود، و نظام دین و نظامى که در عصر غیبت کبرى در نظر گرفته شده است، اختلال مىیابد، و براى هر لقاء و دیدار و استنادى، خرق عادت و ظهور معجزه لازم مىگردد، و ارتباط با امام علیه السلام در غیبت کبرى از غیبت صغرى هم بیشتر مىشود!
بنابراین برنامه و نظام غیبت کبرى، همین نظامى است که اجرا مىشود و از پیش معین شده است، و بیش از این سخن را در این بحث طولانى نمىکنیم و به این بیانات بلاغت نظام حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کلام را تمام مىکنیم:
«فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد،و لا تستبطئوا ما یجىء به الغد،فکم من مستعجل بما ان ادرکه و دانه لم یدرکه.و ما اقرب الیوم من تباشیر غد. یا قوم، هذا ابان ورود کل موعود و دنو من طلعة ما لا تعرفون، الا و ان من ادرکها منا یسرى فیها بسراج منیر، و یحذو فیها على مثال الصالحین لیحل فیها بسراج ربقا، و یعتق فیها رقا، و یصدع شعبا، و یشعب صدعا فى سترة عن الناس لا یبصر القائف اثره و لو تابع نظره. ثم لیشحذن فیها قوم شحذ القین النصل تجلى بالتنزیل ابصارهم، و یرمى بالتفسیر فى مسامعهم، و یغبقون کاس الحکمة بعد الصبوح(7)؛
در پیدایش تباهىهایى که واقع خواهد شد و انتظار آن مىرود، شتاب نکنید، و آن را دیر مپندارید که چه بسیار شتاب کنندهاى در امرى که چون آن را دریابد، آرزو مىکند که اى کاش به آن نرسیده بود. و امروز، چه بسیار به علائم و آثار فردا نزدیک است.
اى گروه مردم، این زمان، موقع آمدن هر موعود، و گاه نزدیک شدن دیدار فتنههایى است که از آن آگاه نیستید. آگاه باشید که هر کس از ما اهل بیت (حضرت صاحب الزمان علیه السلام) که آن فتنهها را درک کند، در تاریکى آن حوادث، با چراغى نور دهنده (هدایت الهى) حرکت مىکند و بر روش نیکان رفتار مىنماید، تا آن که در آن گرفتاریها، ریسمان گمراهیها را بگشاید و اسیر جهل و نادانى را آزاد کند و جمعیت اهل باطل را پراکنده سازد، و تفرقه اهل حق را پیوسته گرداند، در حالى که در پرده و پنهانى از مردم است، و حتى جوینده او نیز او را نمىیابد، هر چند که در پى او نظر افکند.
پس از آن گروهى (جهت برابرى با اهل باطل و حمایت از دین و امر به معروف و نهى از منکر و استقامت در راه حق) تیز (و نافذ و مؤثر) شوند، مانند شمشیرى که آن را شمشیر ساز تیز گرداند، بهطورى که دیدههاى آنان به نور قرآن جلا داده شود و تفسیر قرآن در گوش ایشان القا گردد، و شبانگاه، جام حکمت به آنها نوشانند، بعد از این که در بامداد هم آشامیده باشند.»
پینوشتها:
1- رجوع شود به«دار السلام»عراقى،«نجم ثاقب»،«جنة الماوى»،«عبقرى الحسان»، «بحارالانوار» و غیره.
2- سوره حجرات، آیه 13.
3- سوره نحل، آیه 36.
4- سوره صف، آیه 8.
5- بسیارى به وسیله خواب ارشاد شدهاند که حتى تعیین بدهى آنها در خواب شده و بعد که رسیدگى کردهاند مطابق مبلغ تعیین شده بود، نه کمتر و نه زیادتر و از خوابهاى عجیب، که دلیل بر عنایات حضرت به جامعه روحانیت است و این که این جامعه سپاه آن حضرت مىباشند، خواب صادق و عجیب آقاى حاج ابو القاسم کوپایى اصفهانى است.
6- سوره نساء، آیه 165.
7- نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 150.